روزنامه شرق: ماجرای انتقال بخشی از گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران برای نمایش در برخی از شهرهای اروپایی، این روزها پرسروصداترین خبر تجسمی در ایران است.
ماجرای مخالفتها (بیشتر در فضای مجازی) و موافقتها (بیشتر از سوی منابع و رسانههای رسمی) ماجرایی است برخاسته از بیاعتمادی اهالی تجسمی نسبت به مدیران بخشهای مختلف هنري.تقریبا کسی مخالف نمایش گاهبهگاه آثاری نیست که سالهاست در موزه انبار شدهاند. مخالفتها از سویی دیگر است و موافقتها نیز. مخالفان نگران این گنجینه ملی هستند. موافقان میگویند این گنجینه را اگر به دنیا نشان دهیم ارزش بیشتری مییابد.
مخالفان میگویند تا وقتی اصالت آثاری که قرار است به نمایش گذاشته شود، هنگام خروج و هنگام ورود، به تأیید مراجع ذیصلاح نرسیده است، نمیتوان با خیالی راحت اجازه خروج این آثار را صادر کرد. موافقان میگویند احتمال جایگزینی نسخههای بدل بهجای اصل، احتمال بعیدی است. مخالفان میگویند حتی اصالت همین آثاری که هماکنون در گنجینه موزه وجود دارد، به سبب سابقه برخی از مدیران سابق و کنونی محل سؤال است. موافقان یا به عبارتدیگر، مدیران، گویا موافقت کردهاند اصالت آثار پیش از خروج و هنگام ورود تأیید شود و اصل ماجرا نیز، گویا، هماکنون منتفی شده است.تمام این مخالفتها و موافقتها گویا اکنون به همان اصلی برمیگردد که در ابتدا گفته شد. مدیران لزومی نمیبینند اهالی تجسمی، جز عدهای معدود را، در جریان کارها قرار دهند، چه برسد به مردمی که در وهله اول نسبتی با آثار تجسمی ندارند و تنها مخاطبان آن آثار محسوب میشوند، اما درواقع میتوان گفت صاحبان اصلی سرمایهای هستند که در موزه گردآوری شده است. مدیران موزه هنرهای معاصر تنها پس از جنجالهایی که در شبکههای اجتماعی و با پیگیری کسانی چون افشین پرورش رخ داد، حاضر شدند از موضع خود که همان پاسخگونبودن و بیاعتنایی به نقدهاست، دست بکشند. دراینمیان طبیعی است که هنرمندان تجسمی نیز هر حرکت این مدیران را با دیده تردید بنگرند.
از سوی دیگر، هرچند موافقان انتقال آثار برای نمایش بهدرستی میگویند که باید اجازه داد بینندگان آثار خارجی نیز از گنجینه موزه استفاده کنند، بسیاری از منتقدان روشِ مدیران کنونی و پیشین موزه چنين استدلال میکنند، ایکاش مدیران به همین اندازه نگران مخاطب داخلی بودند. سالهاست که جز در موارد معدود و کوتاهی گنجینه موزه برای مخاطبان ایرانی نمایش داده نشده است.
برخی از منتقدان مدیران کنونی تجسمی، مانند افشین پرورش، استدلال کردهاند که نمایش آثار در ایران حتي بیش از آنچه انتقال آثار عاید کشور میکند، میتواند برای ایران درآمد و شغل ایجاد کند. بیاعتمادی ساختهشده سالیان بین هنرمندان تجسمی و مدیران، ماحصل سالها رفتار مدیرانی است که جز عدهای معدود، دیگران را از تصمیمهای خود مطلع نکردهاند و حتی اجازه بازدید از موزهها و حضور در حراجها از آنان سلب شده است. این بیاعتمادی همچنان وجود دارد و چهبسا مدیران جدید ارشاد بتوانند با درنظرگرفتن نقدها و درخواستهای اهالی هنرهای تجسمی، گامی در جهت ترمیم آن بردارند، در غیر اینصورت در بر همان پاشنهای میچرخد که تاکنون چرخیده است. بگذریم از اینکه نظارت و مشورت راهی است که همگان میدانند تنها راه درنیفتادن در ورطه انحراف است.