روزنامه شرق؛ طیبه سیاوشیشاهعنایتی*: مدیریت فرهنگی در نظام خانواده، یکی از موضوعهایی است که از آغازبهکار مجلس دهم تاکنون، در کمیسیون فرهنگی و فراکسیون زنان، به آن توجه شده است. با توجه به اهمیت این موضوع در شرایط امروز جامعه، به نظر میرسد باید دامنه بحث و گفتوگو درباره آن گسترش یابد تا به این مقوله حساس آنگونه که باید توجه شود. برای بررسی مدیریت مسائل فرهنگی در نظام خانواده ابتدا ضروری است به چند سؤال پاسخ داده شود:
۱ـ مفهوم فرهنگ بهطور عام و بهطور خاص در ایران؟
۲ـ مفهوم و جایگاه خانواده در ایران؟
۳ـ انتظار حاکمیت از خانواده در مدیریت فرهنگی نظام خانواده در ایران؟
و البته مهمترین دستاورد پاسخ به سؤالات بالا، یافتن میزان همگنی و تجانس در تعریف مفهوم فرهنگ میان مردم و حاکمیت است. بدون واردشدن به مباحث و سؤالهای مطرحشده، بهطور کلی باید بر نامفهومبودن فرهنگ و حوزههای مربوط به آن و نیز ارتباط آن حوزهها با دیگر ارکان جامعه در ایران تأکید کنیم. بحثهای آزاد درباره مفاهیم و ابزارهای فرهنگی از فرهیختگان و هنرمندان، جای خود را به تعاریف براساس بخشنامههای دولتی و گروهی و موردی داده است.
نه انتظاری میتوان از رشد و بالندگی فرهنگی در آن جامعه داشت و نه از خانوادهای که خود در جریان آشفتگی فرهنگی- اجتماعی، آنهم در فضای جهانیشدن در حال غوطهور شدن است و از جایگاه و کارکرد خود اطلاع و در نتیجه ارزیابی درستی ندارد. خانواده در ایران نیز در مباحث نظری بهعنوان کوچکترین واحد اجتماعی، اما رکن اساسی در شکلگیری ملت ایران مطرح است؛ اما در عمل، شاخصهای خانواده مطلوب و متعادل از بعد فرهنگی و زمینههای لازم برای شکلگیری آن در کشور تعریف نشده است؛ به عبارتی الگویی در این زمینه برای سنجش و رفتار خانواده در کشور وجود ندارد.
برخی علل مهم دراینباره عبارتاند از:
١- فقدان شناخت درست مسئولان فرهنگی و سیاستگذاران از مردم و واقعیات و نیازهای روزِ فرهنگی- دینی جامعه
۲ـ نادیدهگرفتهشدن قانون اساسی و حقوق اساسی مردم و بالطبع، محدودکردن اختیارات خانوادهها
۳ـ آشفتگی و سردرگمی فعالان حوزههای فرهنگی در کشور به دلیل شفافنبودن قوانین و نیز خطوط قرمز برای فعالیتهای فرهنگی و سیاستهای سلیقهای و موردی
در چنین فضای کلان فرهنگی، آشفتگی ذهنی و عقیدتی خانوادهها و فرزندانشان نیز کاملا درکشدني است. اكنون چگونه میتوان در عصر جهانيسازي، خانواده را هم يکي از مهمترين کانونهای تربیتی و حفظ ارزشها دانست و هم براساس انتظارات حاکمیت بر سطح و نوع اختیارات فرهنگی این کانون اساسی اجتماعی و نیز منابع دستيافتني آن محدودیت گذاشت؟
تنها در صورت کمک به تولید و توسعه منابع متنوع فرهنگی و آزادسازی فضای کشور برای ابراز نظر و نقد مفاهیم و ابزارهای فرهنگی، امکان باروری فکری و فرهنگی خانوادهها فراهم خواهد شد. چنین رویکردی میتواند منجر به شکلگیری الگوی فرهنگی خانواده در کشور شود که به دلیل درنظرگرفتن سلایق مختلف از توافق جمعی نیز برخوردار خواهد بود.
دستیابی به الگوی فرهنگی فراگیر، ملزومات دیگری نیز دارد که مهمترین آنها تأمین سلامت جسمی و روانی خانوادهها از طریق حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی آنهاست. ضرورت ارتقاي جايگاه و نقش زنان، به دلیل نقش محوری آنها در تربیت و پرورش فرزندان این سرزمین در هر دو سطح خانواده و جامعه نیز برای تضمین سلامت و تقویت کانون خانواده و در نتیجه اطمینان از توسعهای پایدار در کشور از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. تا زمانی که زنان از امنیت حقوقی و قضائی عادلانه و هماهنگ با مردان برخوردار نباشند و براساس واقعیات جامعه و مقتضیات عصر جدید (دو عنصر مهم در فقه پویای شیعه که متأسفانه بهصورت موردي و محدود استفاده ميشود) جایگاهشان در خانواده و جامعه (در سطح کلان تصمیمسازی) تصحیح و ارتقا نیابد، نمیتوان پیشرفت فرهنگی و اخلاقی را که روندی رو به پايين در ایران سپري میکند، انتظار داشت.در پایان میخواهم نتیجه بگیرم که طرح بحث مدیریت فرهنگی خانواده در ایران بحثی غیرسازنده است؛ زیرا به غیر از موانع زیرساختی اقتصادی و اجتماعی، خانوادههای ایرانی در بُعد فرهنگی از اختیارات محدودی برخوردارند. بر اساس اين نمیتوان و نباید مسئولیت اشتباهات مسئولان در حيطه فرهنگ و اخلاق در کشور را با طرح اینگونه مباحث نادیده گرفت.