«آنجا کسی زندگی نمیکند. فقط یک نفر هست. آقای عیوضی. همین یک نفر در روستا مانده. سنش زیاد است. تنهای تنهاست. نمیدانم، شاید او هم تا حالا رفته باشد. همین جاده را که بروید، چند تا روستای دیگر هم هست. بیشترشان خالی هستند. همه رفتهاند.»
مرد این را میگوید و سرش به کار خودش گرم میشود. تنها نشان آبادی را میتوان در رستورانهای حاشیه جاده پیدا کرد. همانها که درها و پنجرههایشان را کیپ تا کیپ بستهاند تا هرچه بیشتر از نفوذ گرما و گرد و خاک جلوگیری کنند. برای پیدا کردن روستاها باید سمت دریاچه نمک رفت که سفیدیاش از دور، چشم را میزند. نخستین نشان از روستای متروک، ظاهر میشود. یک بقالی که روی دیوارش با اسپری سیاه نوشته شده: نوشابه خنک موجود است. میشود چشمها را بست و تصور کرد شیشه بخار گرفته نوشابه و قلپ قلپ صدای سرکشیدنش؛ آدم را قلقلک میدهد. در این مغازه نوشابه خنک که هیچ، چیز دیگری هم پیدا نمیشود مگر چند بطری شکسته و مقداری مقوا که کف زمین پراکنده شدهاند. در قفل دارد اما شیشه شکسته پنجره، مغازه خالی را نمایان میکند. کمی آن طرفتر، خانهها را میشود دید. دیوارهای کاهگلی فروریخته، جان میدهند برای عکسهای اینستاگرامی. از همان لایک خورها.
میشود جادههای باریک کنار جاده اصلی را گرفت و در عبور از آنها به روستایی رسید؛ بعضیهایشان مثل «چشمه شور» هنوز خالی از سکنه نشدهاند. شرایط زندگی در آنها اما بیم آن میبرد که این روستاها هم بزودی خالی از سکنه شوند. چشمه شوریها یک سال است که آب ندارند. وضعیت بهداشت اسفناک است. میگویند همه بیمار شدهاند. روستا پر از بچههای کوچک است که از آبی که هر هفته جهاد با تانکر میآورد، مینوشند و لباسها و ظرفهایشان با آب آلوده شسته میشود. مردم چارهای ندارند. از همین روستا هم خیلیها کوچ کردهاند. شاهدش، خانههایی که معلوم است دیگر کسی در آنها سکونت ندارد؛ بیهیچ نشانی از زندگی. آخرین خانه روستا، پشت به دریاچه نمک، میان زمین برهوت، تک افتاده. زن صاحبخانه به یک آلونک آجری اشاره میکند و میگوید: «این دستشوییمان است. داخل، حمام هم داریم اما آب نیست. ما بدبخت یک چکه آبیم.» سه سگ نگهبان، زبانهایشان بیرون افتاده و له له زنان سراغ زن میروند. زن یک لگن نان خشک جلویشان میریزد. سگها زوزه میکشند. پوزه به زمین میمالند. زن تعارف میکند: «بفرمایید داخل. چای، آب...» کسی دلش نمیآید آب بخواهد. اینجا، آب کیمیاست.
باقی روستاها هم حال و روز بهتری ندارند. یا خالی از سکنه شدهاند یا در حال خالی شدناند، طوری که شاید تا چند سال دیگر، اثری از روستا در این استان باقی نماند. ساکنان فعلی روستاها با اندک سرمایه باقی مانده یعنی ته مانده آب، کشاورزی و دامپروری میکنند. تعداد دامها سال به سال کمتر میشود. «دیگر دامی برایم باقی نمانده. چند تا بز، که آن هم آب بهشان نمیرسد. در توانم نیست ببرمشان مرتع. پسر جوان دارم. رفته کارگری. اینجا کسی برای آدم نمیماند. یک پیرزن و پیرمردی هستند توی همین روستا، 9 تا بچه دارند. همه بچهها رفتهاند. زن و مرد بیچاره هردویشان دیالیزی هستند. یک پسرشان میآید میبردشان دیالیز. اینجا مشکلات کلیهای زیاد است.
همه سنگ کلیه دارند، عفونت هم هست.» آفتاب نیمه صورت استخوانی مرد را روشنتر کرده است. چشمها را جمع کرده و انگار که تلاش کند چیزی را به خاطر آورد، به نقطهای دور خیره شده است. «ما که دوست نداریم برویم اما اگر چارهای نباشد، مجبوریم. این زمینها را بنیاد مسکن داده به مردم خانه ساختهاند. خیلیهایشان تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی هستند. درآمدی ندارند. با این بیآبی هم ناچارند بسوزند و بسازند. جای دیگری ندارند که بروند.»
همسایگی با دو کویر بزرگ لوت و نمک، زندگی را برای ساکنان قم سخت کرده است. این سختی خصوصاً در روستاها بیشتر خودش را نشان میدهد. هرچه باشد حیات روستانشینان، به آب برای کشاورزی و دامداری وابسته است.
افزایش دما و مصرف بیرویه آب در سالهای اخیر، وضعیت سفرههای آب زیرزمینی را در استان قم در شرایط بحرانی قرار داده است.
دعوت مردم به صرفهجویی در مصرف آب هم همواره مورد تأکید بوده است تا زندگی در این اقلیم کویری و خشک، سختتر از اینکه هست نشود.
لبه تیز خشکسالیهایی که طی سالهای گذشته در قم روی داده، بیشتر روستاها را هدف قرار داده است. آبرسانی با تانکر، جیرهبندی آب و در نهایت مهاجرت؛ سرنوشت بیشتر روستاهای قم است.
کارشناسان همچنین نسبت به حرکت کویر به سمت قم هشدار میدهند. پدیده گرد و غبار که خصوصاً دراین فصل، مردم این استان را درگیر مشکلات تنفسی و زیست محیطی میکند، ناشی از همین پیشروی کویر به سمت شهرها و روستاهاست.همین مسأله هم هست که اهمیت آب را برای این استان صد چندان کرده است.
سید احمد شفیعی، معاون فنی اداره کل حفاظت محیط زیست قم، 11 روستای مهم حاشیه دریاچه نمک را خالی از سکنه عنوان میکند و میگوید: «کاهش جریان آب و خشکسالی همچنین بروز ریزگرد و بیابانزایی، موجب شده تا آبهای فراشور در سفرههای زیرزمینی به سمت دشتها حرکت کرده و پوشش گیاهی و حاصلخیزی خاک منطقه را کاملاً نابود کند؛ همین مسأله باعث خالی شدن تعدادی از روستاها شده و تعداد دیگری از روستاها هم با آبرسانی مدیریت میشوند که اگر شرایط به همین نحو ادامه یابد روستاهای باقیمانده نیز خالی از سکنه خواهد شد.»
سید رحمان دانیالی، مدیرکل حفاظت محیط زیست استان قم در گفت و گو با «ایران» میگوید: «تخلیه روستاهای قم و خالی از سکنه شدنشان طی 50 سال اخیر اتفاق افتاده است. دلیل آن هم افزایش ریزگردها و حرکت آبهای فراشور به سمت منابع آبهای زیرزمینی این روستاهاست. این عوامل سبب شده تا سیر مهاجرت در سالهای اخیر سریعتر شود. برای برونرفت از این بحران، برنامههای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت ارائه شده که نیازمند حمایت دستگاههای مربوط است. بخشی از فعالیتها از جمله مقابله با بیابانزایی و پخش سیلاب از سوی اداره کل منابع طبیعی استان قم آغاز شده که نیازمند اعتبار است. همچنین اقدامهایی همچون شناسایی مناطق تالابی، شناسایی کانونهای ریزگرد و ارائه آمار و اطلاعات مربوط به دریاچه نمک از سوی محیط زیست در حال انجام است. در همین راستا قرار است آذرماه امسال همایشی با حضور مسئولان استانهایی که در حوضه آبریز دریاچه نمک قرار گرفتهاند و از آن متأثر هستند، برگزار شود تا تبعات این همجواری به آنها اطلاعرسانی و راهکار برای رفع مشکلات زیست محیطی ارائه شود. این استانها شامل قم، تهران، البرز، سمنان، مرکزی، اصفهان و همدان هستند که البته قم، بیشترین تأثیرپذیری را دارد. باید توجه داشته باشیم که اگر مدیریت صحیحی روی مشکلات زیست محیطی دریاچه نمک اعمال نشود، شوری آب و ریزگردها بزودی گریبانگیر استانهای همجوار قم نیز خواهد شد.»
دریاچه سفید و بلورین، جان میدهد برای عکاسی. مرز میان دریاچه و آسمان، چشم را خیره میکند. دریاچه زیر آفتاب برق میزند. دریاچه نمک. حتی بردن نامش هم مزه دهان را شور میکند. آب شیرین اینجا کیمیاست.