اواخر سال گذشته بود که پلیس در تماس پسری جوان شنید که مادرش به قتل رسیده و پدرش فراری شده است.هیچ ردپایی از این مرد نبود تا اینکه با پای خود نزد پلیس رفت و تسلیم شد.
این مرد همسرکش می گوید تنها بخاطر تلگرام با همسرش اختلاف داشته و ناخواسته او را کشته است.
گفت و گو با قاتل
هراسان است و مدام می گوید همسرش دیگر زنده نمی شود :
اسمت چیه ؟
سیامک
چند سال ازدواج کره بودی ؟
25 سال که یک شبه تمام این 25 سال بهم خورد
چرا همسرت رو کشتی ؟
به خودم مربوط میشه نمیخوام در مورد اون حرفی بزنم. زنم منو قسم داده که چیزی در موردش نگم.
خوب این دعوا و قتل سرچه چیزی بود؟
یک پیام در تلگرام......
پسر و دخترت ناراحت هستند ؟
بله خیلی ناراحت هستند. آنها رضایت داده اند اما من اگرهم عفو شوم نمی توانم زندگی کنم. زنم را دوست داشتم و دارم.
تحصیلات شما در چه حدی است؟
پنجم دبستان
سطح تحصیلات همسرتون چه بود ؟
پنجم ابتدایی
شغلت چیه ؟
کارمند وزارت بهداشت. در بخش نمونه گیری
خانومت هم شاغل بوده ؟
بله. پرستاریه یک پیرمرد و پیرزن بود و به خانه آنها می رفت تا از آنها نگهداری کند.
چند سالتون بود که ازدواج کردید ؟
من 16 سالم بودم اون 15 سال داشت.
سن شما و همسرتون ؟
من متولد 53 هستم و اون متولد 54 بود.
اهل کجا هستی ؟
کرمانشاه
سنتی ازدواج کردید ؟
بله
چرا زود ازدواج کردید ؟
چون من تک فرزند بودم زود ازدواج کردم.
همسرتون چی ؟ چند تا بچه بودند ؟
10 تا بچه بودند
چند فرزند دارید ؟
یک دختر و یک پسر دارم که دخترم ازدواج کرده.
پسرت تحصیلاتش چیه ؟
دانشجوی گرافیک
همسرتون رو دوست داشتید ؟
بله خیلی زن خوبی بود.
ازچه سالی به تهران آمدید ؟
از سال 80 از حدود 15 سال پیش
مستاجرید یا خانه دارید ؟
تازه وام گرفته بودیم که خانه ای را بخریم که با این ماجرا باید خانه را تحویل بدهم.
27 اسفند این اتفاق افتاد ؟
بله
ساعت چند ؟
4 صبح
آیا همیشه جروبحث داشتید؟
نه اصلا 25 سال زندگی کردیم بدون دعوا. فقط همین یک بار دعوا کردیم که این سری هم اتفاقی پیش آمد با یک پیام تلگرام. همسرم اینقدر ساده بود که حتی اس ام اس هم بلد نبود پاک کند.
شما گوشی هوشمند برای همسرتان خریدید ؟
بله
چرا وقتی مخالف فضای مجازی بودید این گوشی را خریدید ؟
نمی دانستم که چه خبر است. من همسرم را چون خیلی جَنم داشت همیشه مثل یک مرد می دیدم.
خودتون هم گوشی اندروید داشتید ؟
بله اما من تازه یک ماهه گوشی را خریده بودم و اصلا استفاده از فضای مجازی را بلد نیستم. همسرم هم اطلاعی از فضای مجازی نداشت.
پس به جرمی او را کشتید؟!
نمی دانم، اشتباه شد، یک کار اشتباهی کردم.
وقتی در خانه با هم بودید با هم حرف می زدید؟
بله. در مورد همه چیز. مثلا خانه ای که خریده بودیم و مشغول قسط دادن آن بودیم و خیلی مسائل دیگر.
کجای تهران زندگی می کردید ؟
دوراهی قپان سمت آذری
چند وقته همسرتان گوشی داشت ؟
قبلا گوشیش ساده بود، دو سه ماه پیش گوشی هوشمند خریدیم.
شما آدم شکاک و بد دلی هستید ؟
نه اصلا... نمیدانم شاید
چه چیزی در یک گوشی ممکن است شما را ناراحت کند ؟
نمی دانم من یک سری چیز ها را نمی توانم قبول کنم.
چرا ؟
نمی دانم مغزم نمی کشد شاید مغز بعضی ها بکشد و قبول کنند اما مغز من نمی کشد.
چرا گوشی هوشمند خریدید ؟
اشتباه کردم. اول برای خودم این گوشی را خریدم اما استفاده نکردم و دادم به همسرم بعدا برای خودم دوباره خریدم.
دختر و پسرتان هم در فضای مجازی هستند ؟
بله هستند
چه چیزی در آغاز این ماجرا بود ؟
یک پیام الکی
ماهواره در خانه دارید ؟
بله این اتفاق هم بعد ازاینکه سریال ماهواره ای را می دیدیم شروع شد.
تفریح سالم شما برای خانواده چه بود ؟
بیرون می رفتیم. گاهی هم مهمانی.
اشکالی نداشت همسرتون سریال های ماهواره را می دید ؟
نه مشکلی نداشت
اینکه شما زنتان را مثل مرد ببینید منطقی است ؟
بله ....... من دخترم را هم مثل یک مرد قبول دارم.
آیا زن را در قالب مرد دیدن ظلم نیست ؟
چرا من ظلم کردم در حق همسرم اما اینقدر دوستش داشتم که کشتمش. من مطمئنم به جایی نمی رسم که حتی زنده از زندان بیرون بیایم. خیلی دوستش داشتم و دارم. نمی توانم دیگر به زندگی ادامه بدهم.
شما می گویید وضع مالی خوبی دارید و هیچ کم و کثری نداشتید از کی این پول ها در زندگی شما بی ارزش شد ؟
از وقتی که این پیام را دیدم همه چیز در نظرم تمام شد.
چطور شد رفتید سراغ گوشی همسرتان ؟
خیلی شانسی، همینطوری گوشی کنارم بود برداشتم و الکی الکی رفتم توی تلگرام
چرا از همسرت توضیح نخواستی ؟
نمی دانم... قاطی کرده بودم و به سروصورت خودم می زدم.
چرا فکر نکردی که ممکن است این پیامک اشتباهی آمده باشد ؟
نمی دانم واقعا من آدم عصبی هستم. الان شاید فکرش را بکنم ممکن است اشتباهی صورت گرفته باشد اما در آن لحظه این را فکر نمی کردم.
خوب از وقوع قتل برایمان بگو ؟
ساعت 10 یا یازده شب بود که این پیام را دیدم و برای همسرم قاطی کردم و فرصت دفاع و حرف به او ندادم. اول با چاقو زدم دست چپش و بعد چون خیلی دوستش داشتم خودم زخمش را بستم.
الان پسرتان کجاست ؟
بیچاره تنهاست در خانه حتی خانواده مادری بچه هایم آنها را نمی خواهند. زیاد با آنها خوب نیستند. البته بچه هایم هم آنها را نمی خواهند.
رابطه تان با بچه هایتان چگونه بود ؟
خیلی خوب بود. اما دخترم مطمئنم نمی خواهد دیگر مرا ببیند
خودت را گناهکا ر می دانی ؟
بله من ظلم کردم و گناهکارم. من مقصرم و شیطان در جلد من رفته بود.
چقدر با فامیل و دوستان تان رابطه و رفت و آمد داشتید ؟
زیاد نداشتیم.
همسرتان در منزل یک آدم غریبه پرستار بود ؟
بله
شما که با یک پیام اینقدر آشفته حال می شوید چگونه اجازه می دادید همسرتان به منزل شخص غریبه برود و پرستاری کند ؟
آدم های خوبی بودند و من خودم هم خانه شان رفته بودم و قابل اعتماد بودند.
کی خودت را به پلیس معرفی کردی ؟
چند روز بعد این ماجرا که فراری بودم بعد از مراسم تشیع جنازه همسرم، شب سر خاکش رفتم و صبح فردا خودم را به پلیس تسلیم کردم.
سر خاک چیزی به همسرت گفتی ؟
بله فاتحه خواندم و گفتم ببخش مرا، اشتباه کردم.
شب حادثه دعوا کردید ؟
نه اصلا همین طوری آرام با هم حرف زدیم، بعد پیشنهاد دادم که بیا با هم قرص بخوریم و خودمان را بکشیم اما قبول نکرد. من زنم را دوست دارم. حتی من شب حادثه از بیرون شام خریدم که خسته نشود غذا درست نکند.
همسرت چی گفت ؟
گفت داری اشتباه می کنی سیامک برو سرو صورتت رو بشور و بسم الله بگو. اما من اصلا گوش نمی دادم. فکر می کنم یک کاری در زندگی کردم که این گونه تقاصش را پس دادم نمی دانم چرا این کار را کردم.
شب حادثه پسرت کجا بود ؟
پسرم ساعت 11 آمد خانه که همسرم به او گفت برو خانه خواهرت و من و اوبا هم نشستیم صحبت کردیم. درگیری اولیه ساعت 2 صورت گرفت و قتل ساعت 4 و نیم اتفاق افتاد.
ساعت چند به پسرت زنگ زدی ؟
ساعت 6 و نیم صبح
چی گفتی ؟
گفتم برو خونه ببین مادرت چی شده و فرار کردم یک مدت قم و قزوین بودم.
پس چی شد که خفش کردی ؟
باور کنید الکی شد خودش جوراب را به گردنش انداخت و من هم کشیدم و خفه شد اول می خواست من را بترساند.
اگر همسرت الان جلویت نشسته باشد چه چیزی به او می گویی ؟
می گویم مرا ببخش.
چقدر مطمئنی که می یایی بیرون و آزاد می شوی ؟
صد درصد می دانم که رضایت می دهند و من آزاد می شوم. چون خانواده همسرم پول ندارند که بدهند من اعدام شوم. دختر و پسرم هم که رضایت داده اند. اما می دانم که حتی اگر هم زنده بمانم. نمی توانم خوب زندگی کنم.
چرا بعد از مرگ همسرت خودت را نکشتی ؟
نتوانستم. دروغ می گوید هر که می گوید پشت سر کسی می میرد و خودش را می کشد. هیچ کس نمی تواند. به همسرم می گفتم بعد از تو خودم را خواهم کشت اما خودم را نکشتم.
دوست داری بخشیده شوی یا اعدامت کنند ؟
چون همسرم را خیلی دوست داشتم دوست دارم اعدامم کنن.شاید باور نکنید و فکر کنید که دارم خرافات می گویم اما سه روز قبل این که این اتفاق بیفتد برادرش خواب دیده بود و به زنم گفته بود مادر سیامک در خواب آمده بود تو را با خودش ببرد. آخه مادر من فوت کرده است. اصلا احساس می کنم قرار بود این اتفاق بیفتد. چون همسرم گفت با این خواب حتما خواهد مرد.
اولین کاری که بعد از آزادی انجام بدهی چیه ؟
هیچی، برنامه ای ندارم.
اگر به آن شب برگردی اجازه می دادی که زنت حرف بزند ؟
بله اجازه می دادم اما او دیگر زنده نمی شود.