با پیدا شدن سه عکس از مردی با لب های پهن، فک جلو آمده و قد خمیده که پشت آن نوشته شده بود "مرد گوریل نمایی که در سال 1937 در جنگل های برزیل کشف شد" سوالات بسیاری درباره این عکس، مرد "میمون نما"و افسانه های مشهور انسانهایی چون "تارزان" مطرح شد.
این سه عکس که بدون هیچ توضیح بیشتر یا هر ضمیمه ای که قصه "مرد گوریل نما" را بازگو کند درموزه سلطنتی هلند کشف شده، سوالات بسیاری درباره منشاء داستانهای قرن بیستمی درباره انسانهایی که در جنگل و بدون هیچگونه ارتباطی با تمدن بشری بزرگ می شوند، مطرح کرده است. شاید مشهورترین قصه مربوط به چنین موجوداتی قصه "تارزان" است که نویسندهای آمریکایی "ادگار رایس باروز" در سال 1914 خلق کرده است؛ قصه ای درباره یک پسر نجیبزادهای انگلیسی است که در کودکی در جنگلهای آفریقا گم شده و توسط گوریلی به نام "منگانی" پرورش پیدا میکند. "تارزان" که در واقع یک انسان وحشی است مانند حیوانات غذا میخورد و مانند آنها ارتباط برقرار میکند و مانند گوریل بر روی شاخه زندگی میکند.
محققان بین داستانهایی از این دست و افرادی چون مرد گوریل نما ارتباط برقرار کرده و احتمال واقعی بودن منشا این داستانها را زیاد میدانند. برخی روایتهای تاریخی دیگر مانند مردی که در اوایل قرن بیستم در جنگلهای لتونی پیدا شد اما به ضرب گلوله مردم روستایی کشته شده این فرضیه را تقویت میکند.
با این حال بسیاری محققان نیز بر این عقیده اند که چنین شخصیتهایی احتمالا توسط گردانندگان نمایشهای خیابانی و سیرکها بوجود آمده اند و در واقع افرادی با نقص عضو بودهاند که نقش انسانهایی مانند تارزان را بازی میکردهاند. درباره سه عکس مرد "گوریل نما" نیز برخی به ظاهر آراسته، موهای کوتاه و لباس و کفشی که او به تن کرده اشاره کردهاند و این گمانه را مطرح کردهاند که او نیز ممکن است ساخته و پرداخته افرادی باشد که از چنین قصههایی سود می بردهاند چرا که به گفته آنها یک انسان دور از تمدن و جنگلی احتمالا به راحتی اجازه کوتاه کردن موها و پوشاندن لباس به خود را نمیدهد.