اعتماد: 9 سال پيش در همدان يك درگيري خانوادگي منجر به قتلي ناخواسته ميشود، اما اين قتل در پرونده با عنوان قتل عمد مهر ميخورد. «اين تماس از زندان مركزي همدان پس از گذشت 9 سال از آن درگيري خانوادگي برقرار ميگردد.» مظلومي زنداني محكوم به قصاص: «نه سال است كه دخترم را نديدم. قد كشيدنش را نديدم. يعني خودش رو ديدم اما درس خوندنش رو نه.
بزرگ شدنش رو نه. اصلا نميدونم اگه از زندان آزاد بشم بايد چطوري با دخترم كنار بيام.» اينها بخشهايي از صحبتهاي «مظلومي» زنداني متهم به قصاص است كه نه سال پيش هنگامي كه همسرش به او تلفن ميزند تا خودش را به دليل درگيري خانوادگي باجناقش به خانه برساند، ناخواسته متهم به قتل ميشود. مظلومي: «وقتي خانمم به من تلفن زد و گفت دوباره شوهر خواهرم با خانمش درگيري به وجود آورده خودم را به خونه رسوندم.
جلو در خونه بحث كرديم. بحثي كه به درگيري منجر شد. باجناقم به من سه ضربه چاقو زد و من تا اومدم چاقو را از او بگيرم و از خودم دفاع كنم، چاقو خورد به زير قلبش. من سه ضربه چاقو خورده بودم و اون همون يه دونه رو. همه فكر ميكردن من ميميرم اما اون فوت كرد.» مظلومي در تماسي با خبرنگار «اعتماد»؛ جزييات روز حادثه را شرح ميدهد.
يك تلفن؛ يك قتل
روز حادثه 35 سال داشت، اما حالا 44 سال دارد. نه سال از عمرش را در زندان مركزي همدان به خاطر يك درگيري كه هيچ عمدي در كار نبود سپري كرده است، آن هم بيگناه. فوقليسانس الكترونيك و كارمند مخابرات همدان بوده است. وقتي به زندان افتاد دخترش مهدكودك ميرفت. او حالا با ناراحتي از سرنوشتش ميگويد: «باجناقم از نظر اخلاقي مشكل داشت.
هربار چه با خانوادهاش چه با هر فرد ديگري كه درگير ميشد من براي ميانجيگري ميرفتم. اون روز عصر خانمم با اداره تماس گرفت. وقتي خانمم به من تلفن زد و گفت دوباره شوهر خواهرم با خانمش درگيري به وجود آورده خودم رو به خونه رسوندم. جلو در خونه بحث كرديم. بحثي كه به درگيري منجر شد. باجناقم به من سه ضربه چاقو زد و من تا اومدم چاقو را از او بگيرم و از خودم دفاع كنم، چاقو خورد به زير قلبش. من سه ضربه چاقو خورده بودم و اون همون يه دونه رو. همه فكر ميكردن من ميميرم اما اون فوت كرد.»
اين زنداني آهي ميكشد و دوباره ادامه ميدهد: «بعد از درگيري رفتيم كلانتري و بعدش هم بيمارستان. جفتمون باهم تو يه بيمارستان بستري شديم. يه روز بعد باجناقم فوت كرد. منم كه حالم بهتر شد فرستادنم زندان. 9 ساله زندانم. اولش بلاتكليف بودم. الان من مدت حبسم تموم شده اما چون نميتونم ديه رو پرداخت كنم موندم تو زندان. خانم به خدا اگه همين فردا پس فردا ديه من جور شه دو روز بعدش آزادم.»
حكم قتل عمد و پرداخت 500 ميليون تومان ديه
ياد همسر و تنها فرزندش ميكند: «دو ساله كه كرونا اومده و ملاقاتي نداشتيم. قبلش هم دخترم رو ميديدم اما مگه با يكي، دو ساعت از ديدنش سير ميشدم. 9 سال است كه دخترم را نديدم. قد كشيدنش را نديدم. يعني خودش رو ديدم اما درس خوندنش رو نه. بزرگ شدنش رو نه. اصلا نميدونم اگه از زندان آزاد بشم بايد چطوري با دخترم كنار بيام.» با سوال در خصوص روند پرونده و رضايت اولياي دم مظلومي پاسخ ميدهد: «به خاطر اذيتهايي كه باجناقم داشت و همه ميدونستن خانمش رضايت داده و فقط مونده پدرش.
اون اول رضايت نميداد ولي بعدش با مبلغ 500 ميليون تومن كه ديه كامل يه مرد مسلمون هست موافقت كردن. از اين مبلغ 230 ميليون فقط تونستيم جمع كنيم. 270 ميليون تومن ديگه باقي مونده. يه سريها بهم قول داده بودن كه بقيه پول رو ميدن و من آزاد ميشم. خورد به گروني و كرونا اونا هم يادشون رفت كاري كنن. من واقعا به خاطر يه درگيري ساده اينجام. نه سال از زندگيم محروم شدم.
از زن و بچهام محروم شدم. فقط به خاطر اشتباه يه نفر ديگه. خانم خدا گواهه من اصلا اين كاره نبودم. اهل دعوا نبودم. چاقو رو كه از دستش گرفتم خودش رو كشوند اون ور كه خورد به زير قلبش و اين شد كه بدبخت شدم.» لحن صدايش غمگين است و خوشحالي در صدايش پشت تلفنهاي زندان حبس شده است: «آدم دعوايي نيستم. اين اتفاق از بد روزگار براي من افتاد. باجناقم همسايه ما بود. مشكل اخلاقي داشت. همسرشم ميخواست ازش جدا بشه. بارها پيش اومده بود كه يا با خانمش يا با پدر خانمش دعواش ميشد و به من زنگ ميزدن ميگفتن بيا ميانجيگري كن. من اون روز از اداره سريع رفتم جلو دعواي خانوادگي اونهارو بگيرم كه هم چهارتا فحش شنيدم و هم به اين روز گرفتار اومدم. نه سال!9 سال زمان كمي نيستا! دخترم مهدكودك ميرفت اون زمان ولي الان كلاس نهم هست ماشالا. تنها شاكي پرونده من هم پدر مقتوله. همهشون رضايت دادن فقط الان مونده همون مبلغ باقيمونده كه جور كنيم من فرداش آزادم.»
او اشاره ميكند به دادنامهاش: «با اينكه خدا شاهده مقصر نبودم اما در پروندهام حكم قصاص زده شده. من خودمم متوجه نشدم كه باجناقم ضربه خورده. تا سال 97 بلاتكليف موندم. اينا نه براي اجراي حكم مياومدن نه چيزي ميگفتن. نامه تعيين تكليف زدن اولياي دم اونا هم گفتن ديه 500 ميليوني ميخوايم. ولي اجراي احكام گفته اگه پول رو بديد فرداش آزادين. واقعا نميدونم قراره چي پيش بياد. خانم اگه خيرين كمك كنن اين 270 ميليون تومن جمع شه من آزادم. ازتون ميخوام به گوش خيرين برسونيد كه براي آزادي من كمك كنن. به خدا من نه اهل دعوا بودم نه چيزي.»