شرق: مردی که به خاطر کینه قدیمی از دوستش همسر او را خفه کرده است، در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و به قصاص محکوم شد.
به گزارش خبرنگار ما، این مرد متهم است وارد خانه زن جوان شده و او را خفه کرده است. در جلسه رسیدگی به این پرونده که در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد، اولیایدم در جایگاه قرار گرفتند و برای قاتل فرزندشان درخواست قصاص کردند. سپس نوبت به متهم رسید. او اتهام قتل عمدی را قبول نکرد و گفت: من به عمد کاری نکردم و فقط میخواستم روسری آن زن را بردارم.
متهم گفت: وقتی من کودک بودم، شوهر مقتول و یک نفر دیگر من را مورد آزار و اذیت قرار دادند. من در آن زمان با کسی دراینباره صحبت نکردم. وقتی بزرگتر شدیم، آن دو نفر دوباره آزاردادن من را شروع کردند. آنها به همه میگفتند در کودکی به من تجاوز کردهاند و با این کارشان سعی میکردند من را تحقیر کنند.
ما دو بار سر این موضوع با هم درگیر شدیم. من بزرگ شده بودم و میخواستم ازدواج کنم، اما این حرفهایشان باعث میشد زندگی من نابود شود. متهم ادامه داد: در شهر ما رسم است که وقتی یک مرد غریبه روسری یک زن را برمیدارد، درواقع او را بیآبرو کرده است. وقتی که شوهر مقتول دست از سر من برنداشت، تصمیم گرفتم انتقام بگیرم و روسری زنش را بردارم و من هم با تهدید به اینکه به همه میگویم روسری زنش را برداشتهام، او را اذیت کنم.
شب حادثه میدانستم مرد جوان خانه نیست. مخفیانه وارد خانه شدم. تا از داخل منزل یک روسری بردارم، زن من را دید و داد و فریاد کرد. من هم هول کردم و او را خفه کردم. مرد جوان گفت: من با زن جوان هیچ مشکلی نداشتم. من با شوهر او مشکل داشتم. این مرد خیلی من را اذیت میکرد و من باید راهی پیدا میکردم که بتوانم آن مرد را ساکت کنم.
چون او سر هر موضوعی که با من اختلاف پیدا میکرد، به همه میگفت در کودکی به من تجاوز کرده است. من سالها با رنج این آزار زندگی کرده بودم و دیگر نمیتوانستم این شرایط را تحمل کنم و باید کاری میکردم. آن روز هم اگر زن جوان فریاد نمیزد، من روسری را برمیداشتم و از خانه بیرون میآمدم. در این هنگام قاضی پرسید: اگر روسری را برمیداشتی، میخواستی با آن چه کنی؟
متهم جواب داد: کار خاصی با آن نمیکردم. روسری را پیش خودم نگه میداشتم و به مرد جوان میگفتم اگر یکبار دیگر به کسی بگوید به من تجاوز شده است، روسری همسرش را وسط روستا و میان فامیل بیرون میبرم، به همه نشان میدهم و او را بیآبرو میکنم. من اصلا قصدم این نبود که در همان زمان او را بیآبرو کنم.
درواقع میخواستم با تهدیدکردن کاری کنم که او ساکت شود و دیگر با آبروی من بازی نکند. در پایان جلسه دادگاه و بعد از اینکه دفاعیات متهم تمام شد، قضات طرفین پرونده را به مصالحه دعوت کردند، اما تلاش برای مصالحه به جایی نرسید و درنهایت هیئت قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. این رأی تا 20 روز کاری قابل اعتراض است.