نسیم: ۱۴۶۰ روز از آغاز فتنه شام میگذرد؛ روزهایی که بالا و پایین زیادی داشت؛ از خبرهای قطعی از سقوط دولت بشار اسد تا قدرت گرفتن ارتش و بازپسگیری مناطق اشغالی از اتحادیه جهانی تروریستها.
مردم سوریه در این چهار سال حوادثی را با چشمان خود نظاره کردند و تاثیر مستقیم آن را بر زندگی خود با پوست و گوشت و استخوان مزه مزه کردند که شاید با هیچ واقعه دیگری در تاریخ این کشور قابل مقایسه نباشد.
شاید اغراق نباشد اگر بخواهیم جمله قرن را به نام «اسما الاسد» نامگذاری کنیم؛ آن زمانی که در پاسخ به برخی شایعات درباره فرار او و فرزندانش از دمشق به تهران، لبخندی کمرنگ زد و در حالی که دستش را روی موهای خرمایی رنگ دخترش میکشید، گفت: اگر قرار باشد یک روز درس وطن دوستی و دفاع از میهن به فرزندانم بدهم، قطعا آن روز همین امروز است.
سوریها در حالی وارد پنجمین سال آغاز درگیریها میشوند که در تمام این سالها شاهد «مرگ تدریجی یک رویا» بودهاند.
مرگ
۲۲۰ هزار نفر در طی چهار سال بحران سوریه جان خود را از دست دادهاند و بیشتر از یک میلیون نفر هم در جریان درگیریها زخمی شدهاند. اقتصاد سوریه ضربه سختی خورده و نرخ تولید ناخالص داخلی این کشور سقوط وحشتناکی در اندازه ۱۲۰ میلیارد دلار داشته است. چهار میلیون و پانصد هزار نفر هم مهاجرت از این کشور را به ادامه زندگی در بحبوحه درگیریها ترجیح دادهاند.
۸۵ درصد از نیروگاههای تولید برق سوریه از بین رفته است. بر طبق آمار رسمی، از هر پنج سوری، یک نفر زیر خط فقر زندگی میکند. رقم امید به زندگی در حالت جنگی به ۲۲ سال و در حالت عادی از ۷۹ سال به ۵۵ سال کاهش پیدا کرده است.
تا پیش از درگیریها، حدود ۲۵۰۰ پزشک در «حلب»، دومین شهر بزرگ سوریه فعالیت میکردند ولی اکنون این تعداد به حدود ۱۰۰ نفر کاهش پیدا کرده است.
همه این آمارهای وحشتناک وقتی دردناکتر میشوند که روزهایی را به یاد بیاوریم که ضربالمثل معروفی دهان به دهان در میان اهالی دمشق و حلب و درعا و الرقه و بقیه شهرهای سوریه میگشت که «ما هیچ مجرم و جرمی در سوریه نداریم.»
تدریجی
ماجرا از چند اعتراض کوچک آغاز شد و فرصتطلبی غربیها برای انحراف موج بیداری اسلامی در کشورهای عربی، زمینه را برای «آتش زدن یک کشور» فراهم کرد.
آنکارا هم که در رویای بازسای امپراتوری خود سیر میکرد، مرزهایش را به ترمینال بینالمللی حضور تروریستها از سراسر جهان تبدیل کرد تا مارهای «داعش» و «النصره» روی دوش ضحاکِ خاورمیانه شکل بگیرند و از مغز جوانان سوری که حامی بشار اسد بودند، تغذیه کنند.
اوضاع به تدریج بدتر میشد و «ائتلاف دوستان سوریه» هم تا آستانه دخالت نظامی پیش رفت اما حمایت مردم، ورق را برگرداند و اکنون کار به جایی رسیده که رئیس سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده صراحتا از عدم برنامه برای برکناری بشار اسد سخن میگوید.
یک
جوان خوش قامتی که روزی در لندن مشغول آموختن طبابت آن هم در تخصص چشم پزشکی بود، حتی در رویای خودش هم نمیدید که روزی تمام دنیا برای زمین زدنش هم قسم شوند.
«بشار حافظ اسد» چهار سال بسیار سخت را در کنار «أسماء فواز الأخرس الاسد» و سه فرزندش گذراند؛ چهار سالی که حتی ناوهای آمریکایی برای تخریب کاخ ریاست جمهوری دمشق به ساحل «اللاذقیه» هم آمدند اما پا پس کشیدند تا مشخص شود که مقاومت در سوریه تنها «یک» نماد دارد و آن هم شخص رئیسجمهور جوان است.
بشار جوان اما در این مسیر تنها نبود. شاید اغراق نباشد اگر بخواهیم جمله قرن را به نام «اسما الاسد» نامگذاری کنیم؛ آن زمانی که در پاسخ به برخی شایعات درباره فرار او و فرزندانش از دمشق به تهران، لبخندی کمرنگ زد و در حالی که دستش را روی موهای خرمایی رنگ دخترش میکشید، گفت: اگر قرار باشد یک روز درس وطن دوستی و دفاع از میهن به فرزندانم بدهم، قطعا آن روز همین امروز است.
رویا
وقتی رویای «دوستان خاله خرسه سوریه» کمرنگ شد و پایههای کاخ ریاست جمهوری دمشق محکمتر شد، رویای کودکان سوری رنگ تازهای به خود گرفت. اوضاع سوریه اصلا خوب نیست؛ کسی در این واقعیت شکی ندارد. زیرساختهایی که از بین رفتهاند؛ اقتصادی که ویران شده است؛ خانوادههایی که از هم پاشیدهاند؛ اینها نمایی از تابلوی این روزهای سوریه است اما رویای کودکان هنوز باقیست.
هنوز هم میتوان امید داشت که این ققنوس تنومند از زیر خروارها خاکستر سر بیرون بیاورد و با نوای افسانهای خود، برای کودکان سوری لالایی بخواند.