روزنامه خراسان: مدتی بود به دلیل معاشرت با دوستان لاابالی و ناباب به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده بودم و توان تامین هزینه های مواد مخدر را نداشتم تا این که فکری به سرم زد و ...
جوان ۱۸ ساله ای که در پی شکایت مادرش مبنی بر تحصیل مال نامشروع به کلانتری احضار شده بود در حالی که با چشمانی اشک آلود تقاضای بخشش می کرد به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت :من هیچ گاه در زندگی ام مهر و محبت پدری را تجربه نکردم، نوزاد شیرخواره ای بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند.
کمی که بزرگ تر شدم مادرم گفت که پدرت معتاد بود و در کار خرید و فروش مواد مخدر فعالیت داشت و به همین دلیل زمانی که تو نوزاد شیرخواره ای بودی از او جدا شدم پدرت هم ازدواج کرده و به دنبال زندگی خودش رفته است مادرم که زنی تحصیلکرده بود هر روز مرا به مهد کودک می سپرد و به سر کار می رفت تا هزینه های زندگی مان را تامین کند به سن نوجوانی که رسیدم متوجه شدم که مادرم با مردی غریبه ارتباط دارد و بعد از مدتی به رغم مخالفت و ناراحتی من به عقد موقت آن مرد در آمد.
ناپدری ام نیز در منزل ما ساکن شد مادرم می گفت خیلی تنهاست و از لحاظ مالی نیز نمی تواند هزینه های زندگی مان را به تنهایی تامین کند و به این دلایل ازدواج کرده است اما درک این موضوع برای من که دوران نوجوانی را سپری می کردم بسیار سخت بود به تدریج به سمت معاشرت با دوستان ناباب گرایش پیدا کردم برای اولین بار در ۱۴ سالگی اولین پک را به سیگار زدم مادرم وقتی بوی شدید سیگار را از داخل اتاقم استشمام کرد عصبانی شد و دعوای شدیدی به راه انداخت،
اما رفتار تحقیرآمیز مادرم تاثیری در رفتارهای پرخطر من نداشت گاهی وقت ها که با مادرم بحث می کردم او مرا از خانه بیرون می انداخت و من به منزل دوستان نابابم پناه می بردم حتی اگر دیر به منزل می آمدم باز هم داخل منزل جایی نداشتم و مادرم می گفت برو همان جایی که تا الان بودی!
به این ترتیب گاهی روزها و هفته ها را در منزل مجردی دوستانم سپری می کردم.در آن جا بستر استعمال مواد مخدر و مشروبات الکلی کاملا فراهم بود و به این ترتیب بعد از مدت کوتاهی به مواد مخدر سنتی اعتیاد پیدا کردم بعد از گذشت چند سال ناپدری ام مادرم را ترک کرد و رفت من نیز که تازه دیپلم گرفته بودم و خودم را برای کنکور سراسری آماده می کردم می خواستم ارتباط با دوستانم را کمتر کنم اما برای تهیه مواد مخدر باید آن ها را ملاقات می کردم.
بعد از مدتی دیگر هزینه های تهیه مواد را نداشتم وقتی مطلع شدم که صاحبخانه پول رهن خانه را به حساب مادرم واریز کرده به طور پنهانی کارت مادرم را برداشتم و از آن جایی که شماره رمز عابر بانک اش را می دانستم مبلغی را از حساب مادرم به حساب خودم انتقال دادم و در چندین نوبت این کار را انجام دادم تا این که مادرم متوجه ماجرا شد و...
شایان ذکر است: پس از برگزاری چندین جلسه مشاوره و روان درمانی توسط مشاور کلانتری با بهبود و تقویت ارتباط مادر و پسر ۱۸ ساله اش و کاهش تعارضات بین اعضای این خانواده شاکی از شکایت خود صرف نظر کرد و فرزند او نیز به مرکز ترک اعتیاد معرفی شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی