روزنامه شرق: چند روز پیش نتایج آزمون سراسری برای ورود به دانشگاه اعلام شد و صدها هزار جوان در رشتههای مختلف ریاضی و فنی، علوم تجربی، علوم انسانی، هنر و زبانهای خارجی دستبهکار انتخاب رشته شدند.
مثل هر سال از دوستان و آشنایان به من مراجعه کردند تا برایشان انتخاب رشته انجام دهم. به عبارت دقیقتر در انتخاب رشته مناسب، متناسب با رتبه و علاقهمندی و توانایی و چند عامل دیگر کمک کنم تا بهترین انتخاب را داشته باشند.
اجازه دهید این یادداشت کوتاه را با دو داستان کوتاه شروع کنم. چندین و چند سال قبل که خودم کنکوری بودم، در مدرسه ما که از مدارس خوب تهران هم بود، واژهای بین معلمان و بچهها دهانبهدهان میگشت. آن واژه «مکعب» بود. مثلا بچهها به هم میگفتند «من مکعب میخواهم». یا معلمان میگفتند سعی کنید در مکعب قبول شوید.
مکعب مثل اسم رمز بود؛ سرنام چهار رشته معماری، کامپیوتر، عمران و برق. گویی این چهار رشته دانشگاهی مثل نگینی روی تاج سعادت و خوشبختی بودند. سالها گذشت و تنوع دانشگاهها و رشتهها بیشتر شد.
میانرشتهایها پدید آمدند و تغییرات دیگری رخ دادند. به خاطر اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور تب رشتههای مهندسی کمی فروکش کرد و در چند سال گذشته تب «د.پ.د» بالا گرفته است. د.پ.د هم سرنام سه رشته داروسازی، پزشکی و دندانپزشکی است.
داستان دوم مربوط به دو دانشآموز دختر است که هرکدام دو سال پشت کنکور ماندهاند. والدین این دو دختر که ازقضا ثروتمند هستند و در دانشگاه درس خواندهاند و والدین یکیشان هیئت علمی دانشگاه است، برای قبولی این دو دختر در رشتههای د.پ.د دهها میلیون تومان خرج کردهاند؛ از معلم خصوصی برای تکتک دروس عمومی و اختصاصی گرفته تا اردوهای معروف به «نکته و تست».
حالا این دو دختر با رتبههایی که ابدا امکان قبولی در د.پ.د را ندارند، گرفتار والدینی شدهاند که برایشان میلیونها تومان خرج کردهاند.
از اینجای داستان بنا به سفارش و آشنایی و دقیقتر بگویم رودربایستی وارد ماجرا میشوم. قرار ملاقات اول در خانه دختر شماره یک است. دختری افسرده از رتبه کنکور، مادری عصبی که میگوید زحمتها و پولها به هدر رفته است. پدر هم حسرت میخورد که هر سال کلی دختر پزشک و داروساز زیر دست او میآیند و پسفردا باید تکتکشان را خانم دکتر خطاب کند؛ اما دختر خودش از قافله دکترشدن در د.پ.د جا ماند.
مادر میپرسد: هزینه تحصیل پزشکی در ترکیه و قبرس چقدر است؟ آیلتس لازم دارد؟ پدر میگوید هنوز برای خارجرفتن زود است. اینجا لیسانس بگیرد، ازدواج کند و بعد برود اروپا پزشکی بخواند. چند مثال هم از همکارانش میزند.
مادر میگوید ما روی دختر بزرگمان حساب باز کردهایم که سری در سرها دربیاورد و پزشک شود. قسم و آیه را هم به کار میبندد که ثابت کند از انواع آبمیوههای ترکیبی تا معلم خصوصی تستزنیِ درس ادبیات فراهم کردهاند. مادر ادامه میدهد: دختر کوچک ما اهل درس نیست و بههمیندلیل به علوم انسانی روی آورد.
در خانه شماره دو هم اوضاع همینطور است، با اندکی تفاوت. دختر شماره دو از سوی مادر پزشک، تحقیر شده که مگر در مغزت سیمان ریختهاند که رتبهات از سال قبل هم بدتر شد. هرچه دخترش میگوید سر جلسه استرس داشته و کنکور هم سخت بوده است؛ اما شوربختانه با یک سیلی مواجه شده که اینها بهانه است.
ما هم کنکور دادهایم و درس خواندهایم. مابقی داستان را ادامه نمیدهم و به این نکته بسنده میکنم که دختر شماره یک دلباخته رشته شیمی محض و شیمی کاربردی بود. دختر شماره دو عاشق زبانهای خارجی و بهویژه زبان فرانسوی. اجازه دهید حرف آخر را اول بگویم. فرهنگ و اندیشه حاکم بر انتخاب رشته کنکور سراسری با این مافیای حاکم و با این آموزههای غلط که در مدارس رواج یافته و دانشآموزان را به چند رشته محدود در هر گروه آزمایشی تشویق و ترغیب میکنند و با این مشاورههای غلط که بنگاههای کنکور ارائه میدهند، سدی بزرگ است روی ریل توسعه ایران.
ممکن است تعداد دانشگاهها زیاد شده باشد و درواقع با پدیده تکثیر واحدهای دانشگاهی روبهرو باشیم و با اغماض نامش را رشد بگذاریم. ممکن است برخی دانشگاهها امکانات آموزشی و آزمایشگاهی و کتابخانهای خود را بهبود بخشیده باشند که نامش پیشرفت است؛ اما تا زمانی که ورود به بسیاری از رشتههای دانشگاهی نه از سر علاقه و اشتیاق و شناخت؛ بلکه از سر قبولنشدن در چند رشته محدود باشد، ما وارد توسعه نظام آموزش عالی نشدهایم.
محور توسعه انسان است و تا زمانی که دانشآموزان با شناخت درست از تواناییهای خود، شناخت درست از علاقهمندی و جسارت انتخاب، وارد دانشگاه نشوند، اگرچه دانشآموخته میشوند؛ اما فردی نخواهند بود که به توسعه کشور کمک کنند. از سوی دیگر تا زمانی که یک بنگاه کنکور، یک مشاور کنکور با دستمزد میلیونی یا یک مدیر مدرسه باشد که با اعمال فشار درسی و دیگر ترفندها بخواهد آمار قبولیهای دانشآموزانش را در بهاصطلاح رشتههای «تاپ» بالا ببرد؛ اما بهای آن آسیب جدی به منافع ملی کشور باشد، در مسیر توسعه نخواهیم بود.
کشورهای موفق در امر توسعه، آنهایی هستند که قبل از هر چیز براي کرامت انسانی دانشآموزان خود احترام قائلاند و آن را سرمایه جامعه میدانند. ارزشگذاری بر مبنای نوع شغل و درآمد نیست؛ بلکه براساس رواداری و مفیدبودن و چندین عامل دیگر است. افراد مشاغل خود را با رضایت برگزیدهاند. چه پزشکی که کشیک میدهد و چه مهندس کشاورزی که با درختان سروکار دارد. توزیع نامتقارن افراد باهوش در رشتهها و مشاغل مختلف برای توسعه پایدار و حتی امنیت پایدار کشور پرخطر است و در بلندمدت هزینههای پیدا و ناپیدای بسیاری دارد. یادمان باشد: برای توسعه به تمام رشتهها و آدمهای مستعد در آن نیازمندیم.
حسن فتاحی. عضو هیئت تحریریه فصلنامه نقد کتاب، علوم محض و کاربردی