پیشتر هم شاهد شوخیهای بیمایه برخی مجریان و کارشناسان تلویزیونی در حمایت از تیم محبوبشان بودهایم. قرمز و آبی هم ندارد و هر دو طیف از این دست شاهکارها خلق کردهاند.
روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «هیچ اتفاق عجیب و غریبی رخ نداده است. قصه، همان قصه همیشگی است. روز دوشنبه یک مجری تلویزیونی برای شوخی با چهارمین قهرمانی پرسپولیس از جملات عجیبی استفاده کرده که در اصل روخوانی از کلکلهای اینستاگرامی است.
او آشکارا قهرمانیهای پرسپولیس را هدیه وزارت ورزش خوانده و حتی اسم آقای وزیر را هم به شکلی تمسخرآمیز آورده است. باشگاه پرسپولیس دیروز واکنش بسیار تندی به این مساله نشان داد. با این حال همانطور که گفتیم این یک حکایت تکراری است؛ چون پیشتر هم شاهد شوخیهای بیمایه برخی مجریان و کارشناسان تلویزیونی در حمایت از تیم محبوبشان بودهایم. قرمز و آبی هم ندارد و هر دو طیف از این دست شاهکارها خلق کردهاند.
برخی بر این باورند که تلویزیون در عصر بحران مخاطب خیلی هم بدش نمیآید گوشههایی از برنامههایش لااقل با این ترفندها مورد توجه قرار بگیرد.
مثلا همین دیروز ویدئوی یک دقیقهای مربوط به شوخی آقای مجری در حالی صدها هزار بار در شبکههای اجتماعی دست به دست شد که شاید اکثر قریب به اتفاق مخاطبان اصلا از پخش برنامهای به این نام اطلاع نداشتند.
به هر حال همه میدانیم که تهیه و تولید یک برنامه تلویزیونی تابع قوانین و ضوابط سختگیرانهای است و حتی جزئیاتی مثل رنگ پیراهن مجری و کارشناس هم تحت نظارت شدید قرار دارد. در این شرایط وقتی مدام اتفاقاتی از این دست تکرار میشود، بیننده اطمینان پیدا میکند حداقل اراده جدی برای متوقف کردن این روند وجود ندارد.
به عنوان مثال وقتی چند ماه پیش مجری یک برنامه صبحگاهی شوخی زشتی با لوگوی باشگاه استقلال کرد، مدیران تلویزیون میتوانستند با برخوردی قاطع بقیه عوامل را هم هوشیار کنند و ریشه این قبیل رفتارها را بخشکانند.
جالب اینجاست که همین سه روز پیش یک مجری دیگر تلویزیونی جملات مشابهی در مورد قهرمانی پرسپولیس روی صفحه شخصیاش نوشته بود که کلی سروصدا به پا کرد اما وقتی تلویزیون با این موضوع مقابله نمیکند، داستان کمی شبههدار میشود.
از این که بگذریم، نکته غمانگیزتر آن است که این روزها انگار فرهنگ اینستاگرام به شدت در صداوسیما رسوخ کرده؛ طوری که گویا تلویزیون شکست را در مقابل فضای مجازی پذیرفته و سعی دارد با کمک گرفتن از همین فضا، به رقابت با آن برخیزد.
در تایید این فرضیه، چه گواهی بالاتر از آن که اخیرا برخی به اصطلاح «شاخهای اینستاگرامی» فرصت اجرای برنامههای تلویزیونی را پیدا کردند؟ جالب این که همین برنامهها هم شکست خوردند و مردم استقبال چندانی از آنها نکردند.
حالا داستان تکرار کلکلهای اینستاگرامی روی آنتن صداوسیما است. اگر این اتفاق در شبکههای خصوصی رخ میداد، اشکال خاصی وجود نداشت، اما وقتی با تلویزیون دولتی و بودجه کلان دریافتی آن از بیتالمال مواجهم، قصه قطعا فرق میکند.
فراموش نکنیم این مجموعه برای خودش رسالت فرهنگسازی هم قائل است اما به جای این که تلویزیون به کاربران فضای مجازی سرمشق بدهد و سوءرفتارهای آنان را اصلاح کند، عناصر فعال در صداوسیما در حال الگوگیری ناقص و ناشیانه از شبکههای اجتماعی هستند. این تقلب نهتنها وضعیت تلویزیون را بهبود نمیبخشد، بلکه آیندهای نگرانکنندهتر پیشروی رسانه موسوم به ملی ترسیم میکند.»