روزنامه ایران: ساعت 4 بعد از ظهر روز سوم تیر نگهبان میانسال یک ساختمان با مأموران کلانتری 125 یوسف آباد تماس گرفت و از اسیدپاشی به یک وکیل دادگستری خبر داد. بهدنبال اعلام این خبر مأموران بلافاصله راهی خیابان 64 یوسف آباد شدند. در طبقه اول ساختمان با بدن نیمه جان وکیل پایه یک دادگستری در حالی مواجه شدند که بشدت زخمی شده و از ناحیه شکم مورد اسیدپاشی قرار گرفته بود.
گزارش این اسیدپاشی بلافاصله از سوی مأموران کلانتری به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام و با حضور تیم جنایی در محل حادثه تحقیقات بهصورت گسترده ادامه یافت. وکیل میانسال به بیمارستان منتقل شد. دفتر وکالت او نیز بشدت به هم ریخته بود و آثار درگیری دیده میشد.
سرنخی از متهمان
در نخستین گام کارآگاهان به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل حادثه پرداخته و موفق شدند سرنخی از متهمان بهدست آوردند. دوربینها نشان میداد چهار مرد و یک زن که عامل این حادثه بودند با دو خودروی پراید و تاکسی از محل متواری شدهاند. با بهدست آمدن این سرنخ، شماره پلاک خودروها استعلام شد.
باج خواهی 700 میلیونی
در ادامه تحقیقات وضعیت جسمی وکیل میانسال بهبود پیدا کرد. وی در رابطه با روز حادثه گفت: چند وقت پیش یکی از موکلهای قدیمیام که خانم دکتری بود به دفترم آمد و از من خواست وکالت خواهرش را به عهده بگیرم. آنطور که خانم دکتر برایم تعریف کرد خواهرش در یک آرایشگاه با پیشنهاد یکی از مشتریها با زن رمالی بهنام آشا آشنا شده و شماره تماس او را گرفته بود. خواهر خانم دکتر به خاطر مشکلات کاری شوهرش قصد داشت پیش این زن رمال برود.
در نخستین مراجعه، آشا برای حل مشکلشان 120 میلیون تومان از آنها گرفته بود. اما مشکل اصلی از آنجایی شروع شد که آشا دریافت با خانوادهای ثروتمند روبهرو است به همین خاطر طمع کرده و خواهر موکل مرا تهدید کرد که اگر به او 700 میلیون تومان ندهد با طلسم و جادو زندگیشان را نابود میکند.
وکیل میانسال ادامه داد: تهدیدهای آشا باعث شد که خواهر موکل من در دادسرای ناحیه 4 شکایت کرده و پروندهای علیه زن رمال تشکیل دهد. بعد هم پرونده را برای من آورد و خواست که وکالت خواهرش را به عهده بگیرم. روز حادثه زنگ در دفترم به صدا در آمد. یک زن و مرد جوان بودند که به بهانه مشاوره وارد دفترم شدند به محض ورود به دفترم دو مرد جوان نیز وارد و با من درگیر شدند.
یکی از آنها با جسم سنگینی به سرم کوبید که تعادلم را از دست دادم و روی زمین افتادم. یکی از آنها هم گلویم را فشار میداد که از هوش رفتم. ناگهان از شدت سوزش بدنم به هوش آمدم و متوجه شدم که روی شکم من اسید ریختهاند. آنها گوشی تلفن همراهم را که شماره موکلینم و اطلاعات مهمی در آن بود به سرقت بردند. تنها چیزی که میدانم این است که آنها میخواستند من وکالت خواهر خانم دکتر را نپذیرم.
دستگیری سه مرد خطرناک
با اطلاعاتی که وکیل میانسال پس از بهبودی در اختیار تیم تحقیق قرار داد و همچنین بررسی شماره پلاک خودروها، کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی پایتخت موفق شدند سه نفر از عوامل این اسیدپاشی را یکشنبه 24 شهریور بازداشت کنند. سه مرد دستگیر شده در تحقیقات به اسیدپاشی و ضرب و جرح آقای وکیل به دستور زن رمالی اعتراف کردند. بازپرس غلامی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران دستور انتقال متهمان به اداره آگاهی و بازداشت سایر اعضای این باند اسیدپاشی را صادر کرد.
گفتوگو با متهم
خشایار، عامل این اسیدپاشی مردی54 ساله، راننده خودروهای سنگین، متأهل و دارای دو فرزند است که از جزئیات حادثه به خبرنگار ما گفت.
اختلافاتتان با وکیل دادگستری چه بود؟
ما اختلافی نداشتیم. آشا دستور داد و ما هم این کار را انجام دادیم. او به من گفته بود طوری اسید بپاشم که صورتش از بین برود و کور شود، اما وجدانم قبول نکرد و فقط روی شکمش ریختم. البته نمیدانستم اسید است او به من گفته بود آب باتری است.
چطور با زن رمال آشنا شدی؟
4 سال قبل خواهرم شماره او را به من داد. آشا دنبال یک پیک میگشت تا کارهایش را انجام دهد. او در کار رمالی و فالگیری بود. من هم بهعنوان پیک وسایل رمالی و جادوگری را به مشتریهایش تحویل میدادم.
چند وقت یکبار این کار را انجام میدادی؟
بستگی به مشتریهایش داشت، گاهی روزی دو بار، برای هر بار 20 تا 30 هزار تومان میگرفتم.
نقشه اسیدپاشی را چه کسی طراحی کرد؟
آشا به من گفت باید روی یک وکیل اسید بپاشم. در ازای این کار 20 میلیون تومان میداد و من هم از روی جهل و نادانی و از طرفی چون وضع مالی خوبی نداشتم این کار را قبول کردم.
انگیزهاش را از اسید پاشی نپرسیدی؟
پرسیدم، اما جوابی نداد.
آن روز چه اتفاقی افتاد؟
دختری بهنام ژینوس هم در این سناریو بود که وظیفه جمع کردن اطلاعات را داشت روز حادثه او و راننده تاکسی بهعنوان مشتری وارد دفتر وکالت شدند. بهدنبال آنها بهروز و سهیل نیز وارد شده و با وکیل درگیر شدند. چند دقیقه بعد ژینوس و راننده تاکسی بیرون آمدند و دیدم که پروندهای را سرقت کردهاند. بعد از آن بهروز و سهیل آمدند و در این لحظه من وارد دفتر وکالت شدم. آقای وکیل نیمه هوش بود با اینکه قرار بود روی صورتش اسید بپاشم اما وجدانم قبول نکرد و روی شکمش ریختم و فرار کردیم و به خانه برگشتیم.
با بهروز و سهیل چطور آشنا شدی؟
با هم در یک تاکسی سرویس کار میکردیم من به آنها پیشنهاد همکاری دادم البته اسمی از اسید پاشی نیاوردم و گفتم میخواهیم مدارکی را سرقت کنیم.
دستمزد 20 میلیونی را دریافت کردی؟
فردای روز اسیدپاشی پول را داد. 6 میلیون را به بهروز دادم، 4 میلیون به سهیل، 7 میلیون به ژینوس و راننده تاکسی و 3 میلیون را هم خودم برداشتم.