روزنامه صبح نو: تمام رسانههای تصویری در دنیا چهارچوبهایی دارند که براساس آن تولید محتوا میکنند. براساس این اصول محصولات خود را نظارت و در صورت مغایرت با چهارچوبها، آنها را اصلاح یا حتی حذف میکنند. این امر اتفاق عجیبی نیست و در تمام رسانهها رخ میدهد؛ اما نکته مهم، وجود اصولی مشخص و استاندارد است که سازندگان محصولات تکلیفشان را برای تولید محتوا بدانند. اخیراً آقای امیرمهدی ژوله که از نویسندگان طنز تلویزیون است و البته چند سالی است که بازیگری هم میکند، در صفحه شخصیاش چالشی با عنوان من و سانسورچی به راه انداخته تا خودش و دیگر همکارانش از تجربیاتشان درباره ممیزی بگویند. چالشی که نکات قابل توجهی دارد.
چهارچوبهایسلیقهای
همانطور که گفته شد، تمام رسانههای رسمی برای خودشان اصول و چهارچوبهایی دارند. این اصول ممکن است در حوزههای ملی، اخلاقی، سیاسی، مذهبی، نژادی و... باشد. برای مثال در بسیاری از شبکههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی از ترویج نژادپرستی یا توهین به ملیت و مذاهب مختلف جلوگیری میشود. هرازچندگاهی اخباری منتشر میشود که فلان مجری یا هنرمند بهدلیل یک جمله خارج از استانداردهای آن رسانه از کارش اخراج شده است. این نشان میدهد که تمام رسانههای تصویری برای خودشان چهارچوبهایی دارند؛ هرچند بعضاً دوگانه و یک بام و دوهوا باشد. با این تفاسیر بعید است که شخصی در کار رسانه باشد و مطلقاً مخالف اعمال نظارت باشد. محصول بدون نظارت و رسانه بدون چهارچوب قابل تصور نیست. تصور کنید چهارچوبها برداشته شود. غربی به شرقی توهین کند، سیاه به سفید متلک بیندازد و مسیحی به مسلمان حمله کند؛ قطعاً اوضاع جهان و همزیستی مردمان مختلف از آنچه امروز هست هم بدتر خواهد شد و چه نزاعهایی که رخ نخواهد داد.
حال اگر از نکته نخست که اصل قبول نظارت است بگذریم، قدم بعدی نحوه تدوین و اعمال آنهاست. هرکشوری براساس ملیت، فرهنگ، دین، شرایط بینالمللی و... هنجارهای خودش را دارد.
لازم است برای تدوین اصول هر رسانهای، از اشخاصی استفاده شود که هم به هنجارهای آن کشور آشنا باشد و درعینحال اقتضائات رسانه را بداند. قطعاً تلفیق این دو در کنار هم کاری ساده نیست، اما شدنی است. بهدلیل تعدد شبکههای تلویزیونی و آثار تولیدی آنها، نیاز است که آدمهایی کاربلد نسبت به تدوین اصول و اعمال نظارت به آنها اقدام کنند.
اما با گذشت چند دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و افزایش چند برابری تولید محتوا در رسانه ملی، آیا سازوکار مشخصی بابت چهارچوبها دراین زمینه معین شده است؟ چه کسانی این چهارچوبها را تدوین میکنند؟ چه دانشی در این زمینه دارند؟ چقدر نسبت به هنجارهای جامعه و البته شرایط رسانه آگاه و بهروز هستند؟
آیا ناظران آثار، الگوی مشخصی برای اعمال ممیزی دارند یا صرفاً اجتهاد شخصی میکنند؟ اگر الگوی استانداردی وجود دارد چرا یک مورد ثابت دریک محصول ممیزی و در دیگری به روی آنتن میرود؟ این سؤالات و سؤالات بسیاری دیگر درباره تدوین اصول و اعمال نظارت برمحصولات تلویزیون وجود دارد، اما یک بررسی ساده نشان میدهد که در طول این سالها در موارد زیادی اعمال نظر سلیقهای صورت گرفته است. این شرایط گاهی باعث آسیب دیدن محصول شده و در مواردی هم نویسنده را از ترس ممیزی به خودسانسوری وا میدارد. آیا وقت آن نرسیده که این مساله حل شود؟
مدیونتلویزیون
امیرمهدی ژوله یکی از نویسندگان طنز سالهای اخیر تلویزیون است. او کارش را درکنار آقای مهران مدیری آغاز کرد و تا به امروز تقریباً ۹۰ درصد فعالیتهایش هم به همراه مدیری بوده است. از سال ۸۱ که در «پاورچین» به طور جدی وارد این کار شد تا به امروز، تقریباً حوزه فعالیتش درمقام نویسنده محدود به تلویزیون بوده و در سینما تنها چند نقش را بازی کرده است. چند نکته مهم در مورد ژوله وجود دارد. نخست اینکه درچند آثار مشهور حضور داشته، ولی تقریباً تمامی موارد مهم آن در مقام همکار آقای پیمان قاسمخانی بوده است.
یعنی ژوله در کنار قاسمخانی رشد کرده است و تا به امروز به ندرت اثری مستقل داشته که موفق بوده باشد. نکته دوم درباره ژوله و موردی که بهطور مضاعف دلیل شهرتش شد، حضورش در برنامه «خندوانه» برای اجرای استندآپ بود. این اتفاق به طور جدی چهره او را بهعنوان یک کمدین مطرح کرد تا پس از نویسندگی، یک بار دیگر تلویزیون به کمک ژوله بیاید تا این بار در بازیگری مطرح شود. نفر بعدی مورد توجه دراین گزارش آقای مهراب قاسمخانی است. فعالیت حرفهای مهراب هم تاحدود زیادی به روند کاری ژوله شباهت دارد. او هم کارش را از تلویزیون و همکاری با مدیری شروع کرد. البته او برگ برندهای به نام پیمان قاسمخانی داشت. برادری که واقعاً کارش را بلد است و راه را برای کار مهراب هموار میکرد. مهراب هم در چند پروژه تلویزیونی مشهور حضور داشته، ولی اکثراً درکنار برادرش یا دیگر نویسندگان کمدی؛ درکارنامه کاری او هم به ندرت اثری مستقل پیدا میشود که دربین مخاطبان محبوب باشد. مهراب هم عمده فعالیتش محدود به سیما بوده و صرفاً در چند فیلم و آن هم طبق معمول در کنار برادرش حضور داشته و مستقلاً کاری انجام نداده است.
فشاربرایقرارداد!
همانطور که در ابتدای گزارش به طور تفصیلی بیان شد، نحوه تدوین چهارچوبها و اعمال نظارت در تلویزیون چرخهای ناقص و قابل نقد است. این چرخه بیش از آنکه استاندارد باشد حاصل نظرات شخصی ناظران است؛ ناظرانی که ممکن است به روز نباشند. اما طبق معمول رفتار سالهای اخیر برخی از چهرهها، این چرخه معیوب بهانهای شده که این اشخاص به تمسخر رسانه ملی بپردازند. متلک به رسانهای که از آنجا کارشان را شروع کردهاند، مشهور شدهاند و تا به امروز غیر از آن جا در مدیوم دیگری حرفی برای گفتن نداشتهاند. دلایل مختلفی برای چنین رفتاری قابل تصور است. در خوشبینانهترین حالت انتقاد و درد و دل این نویسندگان با خانه اول و آخرشان است که باید آن را هضم کرد. اما حالت بدبینانه این داستان واکنش آنها به عدم همکاری تلویزیون در سالهای اخیر است. حال که کار سفارش نمیدهند باید لگد بخورند! کسی چه میداند شاید این رفتار منجر به قراردادهای جدیدی برای این عزیزان در تلویزیون شود، اماای کاش حرمت سفرهای که سالها از آن ارتزاق کردهاند را نگه دارند.