شاهرخ استخری برعکس بسیاری از بازیگران جوان که ترجیح می دهند مسیر هنری زندگیشان را با چالش مواجه نکنند، از 5 سال پیش زندگی مشترک خود را آغاز کرد و خیلی زود صاحب دختری زیبا به نام "پناه" شد که چندی پیش تولد 4سالگی اش را جشن گرفت. بعد از ازدواج و پدر شدن زندگی شاهرخ تغییرات بزرگی کرده و نگاهش به زندگی و مقوله های مختلف ان قدر تغییر کرده که می توان ساعت ها با او در این رابطه حرف زد. او در مصاحبه اختصاصی با زندگی ایده آل، برای اولین بار در مورد زندگی مشترک، ازدواج، همسر، تغییراتی که در سالهای اخیر داشت، دغدغه های فکری این روزهایش و دخترش صحبت کرده است.
*زندگی شما را به سه قسمت تقسیم می کنم، بخش مجردی و قبل از ازدواج، بعد از ازدواج و بعد از به دنیا آمدن دخترتان.هر کدام از این بخش ها چطور سپری شد؟
در زمان مجردی من به دلیل اینکه از خانواده خودم هم خیلی زود جداو مستقل شدم، از همان ابتدا باید به لحاظ مالی زندگی ام را مدیریت می کردم، ابتدای زندگی مستقلی که برای خودم تشکیل دادم چیزی نداشتمو حتی ان زمان هم بازیگر نبودم و جای دیگری با همان رشته مهندس صنایع مشغول کار بودم و بنا بر شرایط و فروش هایی که اتفاق می افتاد، می توانست کمیسیون خوبی به من برساند و جرقه هایی در زندگی ام بزند.
کار در زمینه تیوب های ریفورمر برای پالایشگاه ها و پتروشیمی ها بودکه با شرکتی در آلمان همکاری داشتیم که به دلیل تحریم ها شرایط پرداخت پول به طرف المانی به قدر مشکل شد که دیگر انها از فروشی که برایشان انجام می دادم، خوشحال نبودند.
سال 82،83 که دانشگاه تمام شد، خیلی جدیتر بازیگری را دنبال کردم. سال 86 بود که این اتفاق خوب در عرصه بازیگری برایم رخ داد. من برای دو کار اولی که بازی کردم هیچ پولی دریافت نکردم و حتی سر یکی از کارها قرار بود به من هدیه ای بدهند که ندادند.اولین کاری که بابت ان دستمزد دریافت کردم، سریال "داداشی" در ماه رمضان بود . چند ماه سرکار بودم و در نهایت شغل قبلی ام را رها کردم.
*برگردیم به موضوع بچه دار شدن و تغییر در زندگی شما...
وقتی دخترم به دنیا آمد، دشگر شرایط عوض شد و یک مقدار برایم مقوله ارتزاق مهم شد. البته این مهم شدن مادیات را دوست ندارم، ولی به دلایل شرایط زندگی و مخصوصا آینده دخترم، این تغییرات در زندگی ام ایجاد شد. اگر تا دیروز می گفتیم چون یک روز کار هست و یک روز نیست پس شغل دیگری کنار بازیگری داشته باشیم . دیگر این موضوع برایم جدی شد و خوشبختانه کاری را شروع کردم که کماکان ادامه دارد.
حتی در زمینه کاری هم کاری از پناه روی کارم تاثیرگذار است و اگر قرار باشد کاری در شهرستان برای مدت طولانی باشد، آن را قبول نمی کنم.
*چند سال است ازدواج کرده اید؟
5سال.
*تصمیمتان برای ازدواج چطور جدی شد؟
ازدواج این طور نیست که مثلا برایش برنامه ریزی کنی که الان وقتش شده و باید ازدواج کنی. من همیشه می گفتم که دوست دارم در سن 34،35 سالگی اگر ازدواج برایم اتفاق بیافتد خوب است. وقتی هم که بازیگر شدم خیلی به این مضووع فکر نمی کردم که ازدواج ممکن است به کارم لطمه وارد کند یا طرفدارانم را از دست بدهم.
*ازدواجتان چطور اتفاق افتاد؟
ازدواج برای من در حدود 31 سالگی اتفاق افتاد و به نظرم اتفاقی است که نمی شود دقیقا آن را پیش بینی کرد. تقدیر و سرنوشت در این موضوع خیلی دخیل است. همه چیز در ازدواجم خیلی سرع اتفاق افتاد و هم خانواده من و هم خانواده همسرم هیچ مشکلی ایجاد نکردند. مقوله هایی مثل مهریه، جهاز و مراسم عروسی آنقدر ساده بود که شاید باور نکنید. این روزها می بینم که چقدر از ازدواج ها و روابط به دلیل همین صحبت ها و سخت گیری های خانواده ها به هم می خورد. این فاجعه است که یک سری سنت ها تبدیل به حفره های فرهنگی شده و مسائلی به غلط جا افتاده و روز به روز هم بدتر می شود.
*جالب است که در این مدتی که ازدواج کرده اید کسی همسرتان را ندیده است؟
در برهه ای که هر چند وقت یک بار عکسی منتشر می شد که می گقتند این همسر شاهرخ استخری است که همه دروغ بود. عمده دلیل اسن موضوع این است که دوست ندارم همسرم هم وارد حواشی این حرفه شود و خودمان به اندازه کافی درگیر این مساله هستیم.
*با توجه به صحبت هایی که داشتید، درباره شکل درآمد از شغل بازیگری و این که گاهی هست و گاهی نیست، نمی ترسیدید که همسرتان با این شرایط کنار نیاید و این موضوع در زندگیتان مشکل ساز شود؟
همسرم مثل خودم از خانواده متوسط ایت و به قول معروف به لحاظ اجتماعی هم طبقه بودیم. آن چه قرار بود در زندگی اتفاق بیافتد چیز خیلی متفاوتی از زندگی قبلیمان نبود. همسرم از کودکی در ایران زندگی نمی کرد و از 16 سالگی کار کرده و این را با افتخار می گویم، چون فاکتور مهمی برای من بوده است. برایمان اتفاق عجیب و غریبی نبود اگر من در بازیگری بیکار بودم؛ چون هر دو نفرمان می توانستیم و برویم کار کنیم و در آمد داشته باشیم. همسرم اصلا آدم متوقعی نبوده و نیست.
*شما یک پدر جوان محسوب می شوید.
البته وقتی پناه به دنیا آمد، من خیلی هم جوان نبودم.
*منظورم در شرایط فعلی جامعه ما است که سن والدین اختلاف زیادی با سن بچه ها دارد و شما در این شرایط نسبتا جوان هستید...
من حدودا 32 سالگی پدر شدم. آدم ها فکر می کنند هرچه از سنشان بگذرد آمادگیشان برای بچه دار شدن بیشتر می شود. ولی دقیقا این برعکس است و به نظرم نه تنها آمادگیشان بیشتر نمی شود بلکه هم حوصله و اعصابشان هم کشش بچه دار شدن را نخواهد داشت. به نظرم لازم است اول ادم ها از پس خودشان بربیایند و بعد به فکر بچه دار شدن باشند، چرا که پدر و مادر در قبال فرزندشان مسئول هستند. این ر به زوج هایی می گویم که تکلیفشان مشخص است و به نظرم زوج هایی که با هم مشکل دارند، نباید اصلا به بچه دار شدن فکر کنند و این فکر را نداشته باشند که مثلا بچه دار شویم، مشکلاتمان حل می شود. این موضوع برای زمان مادرزرگ های ما بود که به خاطر بچه در بدترین شرایط هم می سوختند و می ساختند.
*حس پدر شدن خوب بود؟
خیلی بابت آن جوگیر نشده بودم. ضمن اینکه سعی کردیم در مدل زندگیمان تغییر زیادی ایجاد نشود و هم این که روابط و افرادی که کنارمان بودند، حفظ کنیم. بی خوابی هم جز لاینفک شغل ما است که قبل از تولد پناه به آن عادت داشتم.
*تا حالا شده پناه را طوری دعوا کنید که خودتان پشیمان شوید؟
خیلی کم این اتفاق افتاده و شاید در این سالها فقط یکی دو بار بوده صدایم کمی بالا رفته و بعد از آن پناه یک جوری بغض کرد که احساس کردم من اصلا برای این کار ساخته نشده ام.
*تفریحات دو نفره شما با پناه چیست؟ چقدر خودتان با پناه بچه می شوید؟
چقدر با پناه بچه می شود؟! چی نمی شوم! هر چیزی که فکر می کنید شده ام. واقعا هر نقشی را بازی کرده ام. از شنگول و منگول تا باب اسفنجی همه را بازی کرده ام.
*دیگر چه تفریحاتی دارید؟
یک وقت هاتیی پارک می رویم. در یکی دوسال اخیر خیلی مشغول بودم و چندی پیش قسمت شد که یک مسافرت خوب با هم برویم و روزهای طلایی خوبی را به جبران دو سال اخیر تمام قد و تمام وقت در خدمت پناه و همسرم بودم.
*چرا اسم پناه را انتخاب کردید؟
در واقع خرد جمعی بود. اسمی بود که مطرح شد و همه دوست داشتند.
*اسم منحصر به فردی است که زیاد هم تکرار نشده است.
بله. این اسم را واقعا دوست داشتم و یکهو به دلم نشست. این طور نبود که این اسم را در اطرافیان شنیده باشم یا کسی به من پیشنهاد داده باشد.
*دوست دارید که بازیگر شود؟
به نظرم اگر بخواهد بازیگر شود خیلی قابلیت جلوگیری از این مساله را ندارم. البته خیلی هم تشویقش نیم کنم. اگر قرار باشد .وارد کار هنری شود ترجیح می دهم که در موسیقی فعالیت داشته باشد یا به سمت فیلم نامه نویسی و کارگردانی برود.
*چیزی در این رابطه شما را نگران کرده است؟
چیزی که خیلی نگرانش هستم این است که می ترسم پناه وارد جامعه ای شود که همه او را می شناسند. من خودم چند سال طول کشید تا با این شهرت کنار بیایم. شما یادتان است که من روزهای متمادی در خانه بودم و بیرون نمی آمدم. انواع و اقسام سرگرمی ها مثل فیلم، کتاب و حتی پلی استیشن را در خانه برای خودم فراهم می کردم و خردیهام را هم تلفنی انجام می دادم. بعضی وقت ها دوستان می گفتند برویم و فسیل شاهرخ را از روی مبل خانه اش جمع کنیم.
*هنوز هم با بچه های سینما رفت و آمد دارید؟ فکر می کنم این اواخر بیشتر با امیر دلاوری و پندار اکبری ارتباط دارید....
با امیر دلاوری نازنین به این دلیل که هم از نظر جغرافیایی خیلی بهم نزدیک هستیم و هم اینکه دختران مان با هم همبازی هستند، رفت و آمد زیادی داریم. با پندار اکبری عزیز خیلی در ارتباط هستم و دوستی ما به سالها قبل باز می گردد.