مصطفی صادقی: تمام شد؛ «محمود احمدینژاد دیگر قرار نیست از حاضران انتخابات اردیبهشت ماه باشد» . رخدادی تعیین کننده در معادلات سیاست ایران که حاصل یک جلسه خصوصی میان رهبر معظم انقلاب و رییس جمهور سابق است آنهم درست در شرایطی که خیلی ها اعتقاد داشتند محمود احمدی نژاد جهاز انتخابات را فراهم کرده و با تمام قوا به سمت نامزدی پیش می رود .
رهبر معظم انقلاب در کلاس درس خارج فقه امروزشان، فرموده اند« یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظهی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یک چیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که میبیند و میفهمد و فکر میکند که به نفع برادر مؤمناش است باید به او بگوید دیگر.»
حالا هر چه هست نتیجه این فرمایش، عدم حضور احمدی نژاد در مهمترین رقابت نیمه دهه نود خواهد بود و تحلیلگران نیز معادلات انتخابات پیش رو را از این پس با مبنای عدم حضور او بررسی خواهند کرد . این وسط اما یک سوال مهم و تعیین کننده وجود دارد ؛«چرا مصلحت این بوده که رییس جمهور سابق نامزد انتخابات نباشد؟» . پاسخ این سوال البته نه فقط در شرایط موجود و پیرامونی بلکه در رفتار شناسی فرد مورد نظر مستتر است. باید به سال هایی که رفته نگاه کرد ؛ به دوران صدارت رییس جمهور جنجالی و پر حاشیه.
وقتی محمود وارد سیاست ایران شد
خیلی ها فکر می کردند در حالی که سید محمد خاتمی در حال ترک پاستور است رقابت اصلی میان محمد باقر قالیباف و اکبر هاشمی رفسنجانی خواهد بود؛ نظرسنجی های ایام مانده به انتخابات این را می گفت. ناگهان اما یک رخداد غیرمنتظره رخ داد . یک چهره نه چندان آشنا ، قواعد بازی را تغییر داد و در میانه پالس های قوی و منفی برای نیامدنش ، آمد و صحنه سیاست را برای چند سال دستخوش تغییرات عجیب و غریبی کرد . محمود احمدی نژاد در انتخابات سال 84 یک دو قطبی پرهزینه برای کشور درست کرد . او ریشه های یک بی نظمی تمام عیار را در سپهر سیاست ایران ایجاد کرد. راست را رنجاند و چپ را زاویه نشین کرد.
درست ترش شاید این باشد «او از همان ابتدا مبنای سیاست ورزی اش را بر «برآشفتگی» گذاشت و در همه این سال های رفته هم بر همین مبنا رفتار کرد.»
احمدی نژاد از همان روز که به اتاقش در نهاد ریاست جمهوری رسید سرناساگاری داشت و تعاریف رسمی امور را به چالش می کشید . به یک معنا اگر چه که انتخابات ریاست جمهوری به پایان رسیده بود اما رقابت برای او همچنان ادامه داشت . شوق عجیبی داشت برای ایجاد جای پا در سیاست رسمی ایران . چنین هم بود که بعد از عبور از هاشمی به سرعت به سراغ افراد مهم دیگر سیاست ایران رفت.
به تعبیری احمدی نژاد بنای تغییر ساختار قدرت را در ایران داشت او برای این کار احتیاج به «آشفتگی» داشت و ایجاد دو قطبی های پی در پی .
جدال پرهزینه که جامعه هزینه آن را پرداخت
احمدی نژاد در ایجاد دو گانگی و شکاف یک بیش فعالی غیر منتظره و عجیب و غریب داشت اما شاید مهمترین و پرهزینه ترین اکت سیاسی اش در این راستا نوع ورودش به انتخابات سال 88 باشد .
خوب که نگاه کنیم می بینیم احمدی نژاد می توانست راحت رییس جمهور بماند. او در وضعیتی وارد انتخابات می شد که اگر چه خیلی ها دلخوشی از او نداشتند اما برای رییس جمهور نشدن نامزدهای دیگر حتما ازاو حمایت می کردند. احمدی نژاد سرمایه اجتماعی منحصر به خود را هم داشت که می توانست با روش و کنش های اقتصادی آن را افزایش هم بدهد . نکته اما این است که احمدی نژاد باز انتخابات را معطوف به یک روز نمی دانست و دنبال ارتقا سطح بازیگری سیاسی اش بود؛ دنبال چالش بود برای باز شدن بیشتر پایش به سیاست رسمی . او قدرتی بیش از یک رییس جمهور می خواست؛ یا به بیان دیگر او می خواست رییس جمهوری باشد با اختیارات منحصر به فرد .
مناظره جنجالی را با نام بردن از بزرگان سیاست آغاز کرد و سطح چالش را به جای دیگری برد . او رقبای بزرگ را مقابل خود ردیف کرد تا سطح خود را بالا ببرد. می دانست آن افراد در جامعه حامیانی دارند و بر همین اساس به خلق یک شکاف بزرگ اجتماعی فکر می کرد. شکافی که اگر چه یک قطب قوی مقابلش می ساخت اما حتما قطب او را نیز قدرتمند و معطوف به سیاست ورزی و اکت های او می ساخت. به یک معنا او بی درنگ کسان مهمی از سیاست ایران را همراه خود می ساخت ؛ نه به جهت حمایت صرف از او بلکه برای مواجهه با رقبای او.
یک تاکتیک پیچیده که حتی بازیگران با تجربه هم دفعتا وارد آن شدند و نتیجه آن شد که همه دیدند. یک شکاف بزرگ که اگر چه برنده آن محمود احمدی نژاد شده بود اما فاکتور هزینه های آن را نظام پرداخت کرده بود .
حالا احمدی نژاد یک رییس جمهور واقعا متفاوت بود با یک جامعه ملتهب و زخم های سرباز کرده. سامان سیاسی باز آشفته بود و این درست همان شرایطی بود که محمود می خواست ؛ بی پرده بگوییم :«زیست سیاسی محمود احمدی نژاد همیشه در «آشفتگی» است».
رقابت باز برای او ادامه داشت . احمدی نژاد همه را به جدال فرا می خواند ؛ سخنرانی های جنجالی ،نامه های داغ و پرحاشیه . یک روز خود را آماده بازدید از زندان اوین می کرد تا قوه قضا را به چالش کشیده و روز دیگر پشت در ورودی صحن مجلس لحظه شماری می کرد تا در نهایت یکشنبه سیاه مجلس را رقم بزند . ایجاد «دو قطبی» به او انرژی میداد و توان سیاست ورزی .
آخرین روز ثبت نام انتخابات 92اما همه چیز را برای او تمام کرد. انگار همه منتظر همان عقربه دقیقه شمار بودند؛ به ساعت خیره بودند تا تمام شود؛ می خواستند آن مرد دیگر نباشد. خیلی ها از چند ماه پیش حدس می زدند که پروژه مدودف سازی شکست خواهد خورد . می دانستند وقتی عقربه از روی ساعت 5 رد شود او دیگر جای پایی در قدرت و سیاست رسمی نخواهد داشت.
بار دیگر یک انتخابات؛ بار دیگر قطب سازی انتخاباتی
دو سال متوالی سکوت کرد ؛ خودش را تنها در قاب تصویر عکسان خبری قرار می داد، اما لب از لب نمی گشود تا مشتش همچنان بسته بماند. او از همان روز که نبود دوباره می خواست که باشد. پارلمان را کنار گذاشت تا قدرت را در همان سطح ریاست جمهوری جستجو کند .
ناگهان سفرها شروع شد ؛ چمدانش را بسته بود ؛ شهر به شهر می گشت و حواریونش نام قیام را برای کوچ های انتخاباتی اش برگزیده بودند . آنالیز حرف های او کدهای مهمی به تحلیلگران می داد ؛ همه فهمیده بودند ؛او می خواست باز باشد. باز به ایجاد شکاف و قطب سازی فکر می کرد.
«جامعه ی تازه آرام شده ؛ زخم های تازه ترمیم شده» ؛ هیچ کدام برای محمود مهم نبود او تنها به یک چیز فکر می کرد ؛ برآمدن و طلوع دوباره از یک «بهم ریختگی تمام عیار» . این همان چیزی است که او را دوباره رییس جمهور خواهد کرد.
یک دیدار خصوصی اما شرایط را تغییر داد . «یک تدبیر بزرگ یک دور اندیشی قابل ستایش .» رهبری با اشاره به دیدار اخیرشان، فرمودند :« ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدمها هم، بخصوص آدمهایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بیشتر و بهتر از دیگران میشناسیم. با ملاحظهی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد میشود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمیدانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست. این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم.»
سیاست ایران باید آرام باشد؛ تعاریف رسمی امروز باید سرجایش بماند تا جامعه به خواست هایش برسد. سیاست ورزی آدابی دارد و لابد قواعدی . بازیگران سیاست هزینه های کنشهایشان را نباید از جیب جامعه پرداخت کنند محمود احمدی نژاد حتما تجربه ای مهم و سنگین برای تاریخ معاصر ما بوده است. باید دوران دو قطبی و ایجاد شکاف را تمام شده بدانیم ؛ مثل دوران محمود مثل سال های تلخ دهه هشتاد .
این تدبیر و دور اندیشی قابل ستایش درس بزرگی برای همه بازیگران سیاست خواهد بود حالا همه باید رسم سیاست ورزی رعایت کنند . این بهترین پاسخ به سوال ابتدای این مطلب است.