جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: دوشنبه، 18 مرداد 1395     
نقطه ضعف شاهرخ استخری!

شاهرخ استخری متولد ماه مهر در تهران است، او از چهره‌های جوان و پرطرفدار سینما و تلویزیون به شمار می‌آید که تاکنون در فیلم‌ها و سریال‌های فراوانی از جمله تلخون، پریدخت، مثل هیچکس،‌ دلنوازان، فاصله‌ها، آمین و... ایفای نقش کرده است.

 شاهرخ استخری:نقطه ضعفم دخترم است

 استخری بسیار خانواده‌دوست بوده و به گفته خودش بزرگ‌ترین نقطه ضعفش دخترش است که تمام خوشبختی‌ها را برایش می‌خواهد. شاهرخ استخری اگر وقت کند به سفر می‌رود و با جاهای سرد میانه خوبی ندارد، به همین دلیل نقاط گرم کشور را برای سفر بیشتر ترجیح می‌دهد. با کتاب خواندن میانه خوبی دارد و چند وقتی است ‌ خواندن کتاب‌های فلسفی دنیای کتابخوانی‌اش را پر کرده است، از خرید‌ لذت می‌برد، بسیار صبور و پرحوصله است، اما در مقابل حق‌خوری نمی‌تواند سکوت کند. در ادامه گفت‌وگوی ما را با او بخوانید.

«چاردیواری» که ما به واسطه آن سراغ شما آمده‌ایم یک ضمیمه خانوادگی است، دوست دارم بی‌مقدمه بپرسم خانواده چه تعریفی برای شما دارد؟

خانواده اولویت اول من در زندگی است. سلامتی، رضایت، رفاه و آرامش آن اولین خواسته‌ام در زندگی است.

پدر و مادرتان چقدر در مسیر بازیگری‌تان نقش داشتند و آیا نسبت به انتخابتان مخالف بودند؟

خانواده‌ها زیاد نسبت به این‌گونه انتخاب‌های فرزندانشان موافق نیستند، اما اتفاق خوبی که برای من افتاد این بود که پدرم اصرار شدیدی داشتند که ابتدا تحصیلاتم را تمام کنم و بعد وارد وادی و دنیای هنر شوم و این اتفاق خوبی بود در زندگی‌ام و امروز هرآنچه در زندگی دارم از رضایت پدر و مادرم است و امیدوارم همچنان از من راضی باشند و راضی بمانند.

وقتی دخترتان بزرگ شد دوست دارید بازیگر شود؟

اگر بتواند و استعداد و قابلیتش را داشته باشد، چراکه نه، من خیلی این انتخاب ترجیحم نیست، اما حق انتخاب با خودش است.

از چه چیزی بیشتر از همه می‌ترسید؟

الان نقطه ضعفم دخترم است و از هرگونه آسیبی که بخواهد به او وارد شود، می‌ترسم؛ چه عاطفی و چه جسمی.

برای کسانی که دوست دارند وارد دنیای بازیگری شوند چه توصیه و پیشنهادی دارید؟

اول این‌که نسبت به بازیگری اطلاعات کسب کرده و بعد کار کنند و آموزش صحیح ببینند و از دریچه درست وارد این دنیا شوند و برای این کار در وهله اول به دانشگاه بروند، آدم وقتی آموزش می‌بیند هم اعتماد به نفسش بالاتر می‌رود و هم مسلط‌تر و تکنیکی‌تر می‌شود و پیشرفت می‌کند و بالاتر می‌رود و قضیه برایش جدی‌تر و حرفه‌ای‌تر می‌شود.

بازیگری سختی‌های زیاد و منحصر به فرد خود را دارد و برای ورود به دنیای بازیگری باید با این سختی‌ها آشنا شوند. همچنین علاقه بسیار عجیب و غریبی می‌خواهد برای باقی ماندن در بازیگری، زیرا بقا در دنیای بازیگری هم بسیار مشکل است و پشت کار زیادی می‌خواهد.

میانه‌تان با فضاهای مجازی چگونه است؟

خودم خیلی دوست ندارم در فضاهای مجازی جنبه‌های مختلف زندگی و خانوادگی‌ام را اطلاع‌رسانی کنم و فقط در حد اخبارکاری و این‌گونه چیزها فعال هستم، ولی سعی می‌کنم حضور در فضای مجازی را حفظ کنم، بخصوص به خاطر کسانی که از ابتدا از حضور من حمایت کردند، طرفدارانی که طی سال‌های کم‌کاری من دلسرد نشدند و الان فکر کنم در اینستاگرام نزدیک به 300 صفحه طرفدار دارم و تا زمانی که این عزیزان بخواهند در این فضا حضور دارم.

به خاطر شغلی که در کنار بازیگری دارم، مجبورم کمی درگیر این فضا باشم چون هر آنچه مشتری داریم از فضای مجازی به دست آورده‌ایم و تمرکز تبلیغاتمان روی فضای مجازی است.

حضور در فضاهای مجازی را بیشتر مفید می‌دانید یا مضر؟

می‌تواند خیلی مفید باشد و استفاده‌های قشنگی از آن کرد. زمانی که برایش می‌گذارید و چیزهایی که از فضای مجازی طلب می‌کنید باید دارای چارچوب‌های مشخص باشد وگرنه آسیب می‌زند.

شاهرخ استخری آدم شادی است؟

تلاش و آرزویم این است که شاد باشم و به نظرم شادی دائمی آخرین مرحله صفت شکرگزاری است، یعنی وقتی شما شکرگزاری را در وجودت به کمال می‌رسانی یکی از آثارش این است که دائما شاد هستید.

‌سعی می‌کنم آدم شادی باشم، اما متاسفانه ناملایمات روزگار هم گاهی مانع می‌شود، اما تلاش می‌کنم.

این تلاشی که برای شاد بودن انجام می‌دهید به چه صورتی است؟

سعی می‌کنم خودم را درگیر چیزهای استرس‌زا نکنم، سعی می‌کنم راضی باشم به آن چیزی که دارم، وقتی آدمی راضی نباشید شادی‌تان هم مقطعی و زودگذر است. پس سعی می‌کنم شاکر باشم به خاطر داشته‌هایم.

سقف آرزوهایتان کجاست؟

سقف ندارد، هرچه زندگی جلوتر می‌رود بیشتر می‌خواهیم، اما چیزی هم که امروز هستیم همان آرزوهای دیروزمان بوده ‌، کلا ذات بشر همیشه بیشتر می‌خواهد.

بزرگ‌ترین آرزویتان برای دخترتان چیست؟

این ‌ که شاد و خوشبخت و همین‌طور از زندگی‌اش راضی باشد.

ورودتان به دنیای بازیگری چگونه اتفاق افتاد؟

سال ‌82 در تئاتری به نام اسب‌ها کار محمد رحمانیان فعالیت کردم که در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا داشت و اولین کار من هم بود و بعد از آن به موسسه کارنامه رفتم و نزدیک یک سال و نیم در آنجا شاگردی کردم، آن هم شاگردی اساتید خوب تئاتر و سینما.

بعد از آن سه چهارسالی فعالیت کردم که ماحصلش چند فیلم کوتاه و ‌تست های زیاد بازیگری بود که در دفاتر مختلف داده بودم تا این‌که بالاخره در شرایطی که بازیگری را رها کرده بودم و داشتم با رشته اصلی خودم مهندسی صنایع کار می‌کردم. بعد از یک سال که از آخرین تست بازیگری‌ام می‌گذشت با من تماس گرفتند گفتند بیا و رفتم سر کار آقای علیرضا امینی به نام تلخون که خدا را شکر آنجا آقای امینی از بازی من راضی بودند و بعد‌ معرفی‌ام کردند به آقای مقدم برای بازی در سریال پریدخت و از آنجا هم سیدمهرداد ضیایی مرا معرفی کردند برای بازی در سریال مثل هیچکس و از آنجا بازی من بیشتر دیده و اتفاق‌های این حرفه برای من شروع شد.

کدام یک از نقش‌هایتان را بیشتر دوست دارید؟

این جواب کلیشه‌ای است که آدم همه کارهایش را دوست دارد، اما این اواخر نقشم در سریال آمین برایم خیلی جذاب بود. فکر می‌کنم یکی از جذاب‌ترین نقش‌هایی که هر بازیگری دوست دارد ‌ یک روز‌ تجربه‌اش کند نقشی شبیه آن چیزی است که من در سریال آمین تجربه‌اش کردم. نقش یاشا در سریال آمین را خیلی دوست داشتم و بسیار نقش پخته و کاملی بود.

میانه‌تان با تماشای تلویزیون چگونه است؟

خیلی کم وقت می‌کنم تلویزیون ببینم مگر این‌که کاری از همکارانم باشد؛ مثل سریال جدید آقای سهیلی‌زاده که این روزها در حال پخش است.

کار جدیدی که در دست انجام دارید کدام است؟

سریال ملکا که کار آقای احمد امینی و تهیه‌کنندگی آقای زرین‌کوب و نویسندگی آقای سعید مطلبی است.

اهل سفر هستید؟

خیلی وقت نمی‌کنم به سفر بروم و سفرهایم در این چند سال اخیر بیشتر جاهای نزدیک تهران بوده است، یکی از دوستانم در منطقه الموت جایی دارند که گاهی پیششان می‌روم، اما در کل اگر وقت کنم دوست دارم به سفر بروم.

به عنوان یکی از اهالی سینما چقدر به سینما و تئاتر می‌روید؟

سینما رفتن را خیلی دوست دارم و معمولا ظهرها سئانس‌های ساعت‌های یک، 2 و 3 را می‌روم و تئاتر هم اکثرا به دعوت دوستان و همکارانم می‌روم.

میانه‌تان با کتاب خواندن چطور است؟ آخرین کتابی که خوانده‌اید کدام است؟

هر شب کتاب می‌خوانم، در حال حاضر گیر داده‌ام به کتاب‌های فلسفی؛ از کتاب دنیای سوفی که دبستان فلسفه است شروع کرده‌ام و الان تاریخ فلسفه و لذات فلسفه ویل دورانت را می‌خوانم.

از چه چیزی بیشتر از همه بدتان می‌آید؟

از این‌که کسی حق کسی را بخورد و اگر ببینم قابلیت عکس‌العمل شدید دارم.

دلتان که می‌گیرد چه کار می‌کنید؟

این روزها اینقدر کم تنها می‌شوم که سعی می‌کنم دل گرفتن را هرچه زودتر فراموش کنم، چون کاری از من برنمی‌آید و مدام درگیرم با اطرافیان و زیاد فرصت این که دلگیری‌ام طولانی شود را ندارم و سعی می‌کنم سریعا آن را حل کنم.




درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: