در مورد جشن سالانه مجله دنیای تصویر معروف به جشن حافظ هم به راحتی قابل پیش بینی بود که عکس های بازیگران و پوششان بیش از محتوای برنامه مورد توجه و بحث قرار خواهد گرفت و این بار نیز چنین شد و پس از آن بود که با توهین یک رسانه، هیاهوها بالا گرفت و بحث های متعددی پیرامون آن واژه و نحوه تعامل با هنرمندان و ... رخ داد؛ هیاهویی که در نازل ترین سطح خود تا همین امروز هم ادامه دارد و موجب شده بخشهای مهمی از این رخداد نادیده بماند و آن هم هدف گذاری «بازار» بر پوشش بازیگران بود.
بازیگرانی که حتی در جشن هم "بازی" می کنند
در میان این دعواها نکته ای مغفول مانده و آن مطلبی است که یکی از بازیگران حاضر در جشن حافظ که اتفاقا نوع پوشش موردتوجه قرار گرفت در صفحه شخصی اینستاگرام خود بیان کرد. الیکا عبدالرزاقی نوشت: « یه توضیح کوچیک برای عزیزانی که ناراحتن از گریم غلیظ و لباسم و پولی که گمان می کنند ما هزینه می کنیم در این اوضاع نابسامان اقتصادی.عزیزان دل، نازنینان، در این چند سال اخیر طراحان لباس و گریمورها مثل سایر کشورها بدون دریافت کوچکترین وجهی لباس و گریم مراسم مهم رو بعهده می گیرن و ما به لطف این عزیزان با ظاهری آراسته تر در اینگونه مراسم شرکت می کنیم.»
مدل های نامدار
تعبیر دیگر سخن این بازیگر سینما که در لفافه مستتر آن است که بازیگران در این جشن ها در واقع "مدل" های زنده و مشهور مزون ها و طراحان لباس و آرایشگران هستند؛ همین نکته است که در پس مداجلات معمول و همیشگی مغفول می ماند و کمتر کسی به نقش بنگاه های اقتصادی فعال عرصه مدلینگ در این رویدادها فکر می کند.
به نظر می رسد چالش اصلی در شرایط کنونی اجتماعی کشور ما نه نوع حجاب و پوشش چند بازیگر و سلبریتی در مراسم های مختلف بلکه مدیریت شهوت سود و گسترش بنگاه های اقتصادی است.
کسب سود به هر طریق ممکن
اقتصاد ایران هر چند در بخش عمده ای متکی به دولت است اما در بخش هایی با شدت زیادی سوق به سوی اقتصاد کاپیتالیستی دارد و همین بستری برای ایجاد بحران ها و تضادهای مختلف در بسترهای فرهنگی و اجتماعی می شود.
در این منطق، سرمایه دار خصوصی، سودآوری و گسترش دارایی به هر شکل ممکن را «حق» خود دانسته و طبیعتا در این مسیر هر آن چیز را که فکر کند می تواند به سود بیشتر کمک کند به کار می گیرد هر چند این موضوع منجر به هدم عقاید یا باورهای فرهنگی جامعه هدف شود. نمونه های عینی تاثیر اقتصاد بر فرهنگ را می توان در تجربیات کشورهای مختلف به رای العین مشاهده کرد.
به عنوان مثال اگر روزگاری مردمان کشورهای مختلف برای خود دارای پوشش و سنن خاص خود بودند و به آن شناخته می شدند امروز بخش عمده ای از مردم جهان را می بینیم که لباس هایی مانند یکدیگر دارند و حتی سلیقه زیبایی شناسی شان نیز شبیه هم شده است و این مساله به مدد ابزاری به نام رسانه و تبلیغات رخ داده است.
"فلپر"ها را از یاد نبریم
حتی در خود آمریکا تجربه تغییر سبک زندگی عمومی مردم به خواست بنگاه های بزرگ اقتصادی و با ابزار رسانه و تبلیغات به جهت گسترش بازار فروش و مصرف امری پنهان و پوشیده نیست و با اندکی تحقیق می توان بر صدق گزاره مطرح شده صحه گذاشت به عنوان نمونه تجربه «فلپریسم» در آمریکا موضوعی معروف و قابل مطالعه است. قدرت سرمایه و رسانه در حدی است که حتی روی شخصی ترین عادات انسان ها یعنی روابط جنسی نیز تاثیر گذاشته و صنعت اسباب بازی های جنسی (s.e.x toys) را به یکی از فعال ترین صنایع دنیا بدل کرده است.
تاثیر اقتصاد بر فرهنگ در کشور ما هم امری غیرقابل انکار است و نتایج آن را با کمی دقت در اطراف می توانیم به راحتی ببینیم. تغییر ملموس سبک زندگی مردم طی چند دهه اخیر و تغییرات فصل به فصل و نو به نو ملاک های زیبایی و خوش پوشی مردم (به ویژه در میان بانوان) که بخش عمده آن به وسیله بازار به وجود می آید نمونه ای ملموس و شفاف از این مدعاست.
حد یقف تبلیغات کجاست؟
حاصل این نوشتار آن نیست که اقتصاد دولتی شده و بر دهان بازار و تبلیغات کوبیده شود اما این نکته را باید مدنظر داشت که اگر ضوابط، حدود و استانداردهای بومی تبلیغات و بازاریابی با مطالعه دقیق توسط مسئولین تدوین نشود هر روز باید منتظر اخبار مختلف پیرامون وقایع اجتماعی فرهنگی در کشور باشیم.
همین بازاری که لباس های خاص و گران قیمت اما رایگان بر تن چهره های نامدار کرده و آنان را روانه مراسمات مختلف عمومی می کند دخترکان جویای توجه یا پول گمنام را نیز استخدام کرده و با بر تن کردن لباس های به مراتب عجیب تر و نامتعارف تر از آن چه در تصاویر مراسم های سینمایی می بینیم آنها را روانه خیابان های شهر می کند تا با عادی سازی بتواند یک «مد» به وجود آورده و سود کلان خود را ببرد.