جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: چهارشنبه، 6 مرداد 1395     
جوانی که ۷۰ میلیون پول بادآورده را بازگرداند!

ندای وجدانش را در سلول به سلول وجودش می شنید، آن شبی که گرفتاری مالی به سراغش آمده بود و در انتظار واریز 3 میلیون تومان از سوی یک دوست بود، اما به ناگاه پیامک انتقال مبلغ 70 میلیون تومان به حساب بانکی اش، خواب را از چشمانش ربود

روزنامه ایران: ندای وجدانش را در سلول به سلول وجودش می شنید، آن شبی که گرفتاری مالی به سراغش آمده بود و در انتظار واریز 3 میلیون تومان از سوی یک دوست بود، اما به ناگاه پیامک انتقال مبلغ 70 میلیون تومان به حساب بانکی اش، خواب را از چشمانش ربود.

 
امیر مدیریان جوان 24 ساله روستایی، سرباز و فعال جمعیت هلال احمر شهرستان مریوان، ساعت 55 دقیقه بامداد روز شنبه دوم مرداد ماه با نقش بستن پیامکی روی صفحه تلفن همراهش شوکه شد، اما بدون چشمداشت به مبلغی که گره بسیاری از مشکلاتش را باز می کرد، در کمتر از هفت ساعت صاحب واقعی اش را از نگرانی رهانید.
 
این جوان کرد زبان در گفت‌و‌گو با خبرنگار گروه زندگی از اتفاقی که برای دومین مرتبه زندگی‌اش را به چالش کشید چنین گفت:
 
با سختی و زور بازو چرخ زندگی‌ام را می‌چرخانم، قرار بود یکی از دوستانم مبلغ 3 میلیون تومان به حسابم واریز کند، اما ساعت  55 دقیقه بامداد بود که متوجه شدم خیلی بیشتر از مبلغی که در انتظارش بودم به حسابم منتقل شده است، با گمان اینکه دوستم به اشتباه 7 میلیون تومان به حسابم واریز کرده است تماس گرفتم تا او را در جریان اشتباهش قرار دهم، اما دریافتم این مبلغ از سوی او به حسابم منتقل نشده است، یک بار دیگر و با دقت بیشتری صفر‌های مبلغ واریزی را شمردم و برای اینکه یقین پیدا کنم درست می‌بینم از همسرم خواستم مبلغ را برایم بخواند.
 
درست دیده بودم، 70 میلیون تومان به حسابم منتقل شده بود ! تا صبح حتی برای لحظه‌ای خواب به چشمانم نیامد.
 
  در سایه اراده‌ای استوار
 
«بدون اینکه زحمتی بکشم و تنها ظرف چند دقیقه مبلغی فراتر از آنکه مشکلاتم را برطرف کند، به حسابم واریز شده بود و در آن لحظات براحتی می‌توانستم بی‌توجه به ندای وجدانم، خود را صاحب آن پول بدانم.»
 
امیر با یادآوری لحظه‌هایی که در جدال با نیک و بد قرار داشت ، گفت: نمی‌توانم بگویم در برخورد با این ماجرا به هیچ عنوان وسوسه نشدم چراکه در کسری از ثانیه به ذهنم خطور کرد با بخشی از این پول مشکلات مالی‌ام را جبران کنم و بعد از مدتی که صاحب 70میلیون تومان را پیدا کردم باقیمانده پول را به او برگردانم، اما خداوند را هزار مرتبه شکر می‌کنم که این افکار شبیه به حبابی بیش نبودند و بسرعت از ذهنم پاک شدند و تا طلوع خورشید فکری بجز پیدا کردن صاحب پول در سرم موج نمی‌زد.
 
«مدیریان» لیسانس جغرافیا دارد و در روستای کانی سانان مریوان، در نزدیکی رودخانه زریوار زندگی می‌کند، او که به عنوان سرباز امریه وزارت کشور، در فرمانداری شهرستان مریوان دوره خدمت‌اش را می گذراند، ادامه داد: ساعت 7 صبح خانه را به مقصد بانک ترک کردم و حوالی ساعت 7 و 30 دقیقه بود که به یکی از شعب بانک در مریوان رسیدم. متصدی بانک را در جریان ماجرا قرار دادم و او که با نگاهی سرشار از تحسین به من خیره شده بود گفت اگر چند دقیقه صبر کنی صاحب پول‌ها تماس می‌گیرد، چند دقیقه‌ای نگذشت که شماره‌ای ناشناس روی صفحه گوشی‌ام نقش بست، آن طرف خط مردی آشفته و پریشان به زبان کردی از من خواهش می‌کرد 4 میلیون تومان را به عنوان پاداش بردارم و باقیمانده پول را به حسابش بازگردانم.
 
وقتی جمله‌های ناشی از استیصال صاحب 70 میلیون تومان را می‌شنیدم به او اطمینان دادم که نگران نباشد و تنها یک شماره کارت برایم ارسال کند تا ظرف چند دقیقه مبلغ را به حسابش بازگردانم.
 
بدرقه سبز
 
مدتها است شانه‌های امیر، رسالت کسب روزی حلال را برای خانواده دو نفره‌اش بر عهده دارند، اما به گفته خودش لحظه‌ای که آخرین امضا را به منظور انتقال مبلغ میلیونی به حساب «اسماعیل غنچه» زد احساس کرد بار سنگینی از شانه‌هایش برداشته شد.
 
«در طول چند ساعتی که صاحب 70 میلیون تومان را پیدا نکرده بودم احساس می‌کردم شراره‌های آتش در گوشه گوشه خانه‌ام بر افروخته شده و هر آن ممکن است زندگی نوپایم شعله ور شود، اما درست زمانی که مطمئن شدم پول به صاحب واقعی‌اش بازگردانده شد، احساس کردم خانواده‌ام از آتش وسوسه نجات پیدا کردند و تا به این لحظه خداوند را هزاران بار شکر می‌کنم.»
 
طلوع خورشید
 
اسماعیل غنچه مرد 35 ساله‌ بانه ای که به قول خودش 70 میلیون تومان حاصل چند سال عرق ریختن و تلاش او در زندگی است، بامداد روز دوم مرداد ماه را پراضطراب‌ترین دقایق زندگی‌اش معرفی کرد و گفت: به فردی بدهکار بودم و باید مبلغ 70 میلیون تومان برایش واریز می‌کردم. پشت باجه خودپرداز بانک ملت ایستاده بودم که شارژ تلفن همراهم به پایان رسید و چند عدد آخر شماره کارت فرد مورد نظر را با اطمینان به حافظه‌ام وارد کردم. بدون اینکه نام صاحب حساب را بررسی کنم دکمه تأیید را فشردم و لحظاتی بعد متوجه اشتباهم شدم، اما کار از کار گذشته بود و نگرانی تمام وجودم را فرا گرفته بود.
 
تمام طول شب را بیدار بودیم و به این فکر می‌کردیم اگر 70 میلیون تومان به حساب فردطماعی واریز شده باشد راه بازگشتی وجود ندارد و با یک اشتباه زندگی‌مان به مرز نابودی کشیده خواهد شد.
 
اسماعیل غنچه که در صنف لوازم خانگی مشغول به کار است با بیان اینکه هیچگاه تا به این حد در انتظار طلوع خورشید نبود ، افزود: صبح شد و بسرعت خود را به بانک رساندم. از ریاست شعبه درخواست کردم شماره تماس فردی را که به اشتباه 70 میلیون تومان به حسابش واریز کرده‌ام در اختیارم قرار دهد و بعد از اینکه متوجه شدم او هم یک کرد زبان است کمی خیالم راحت‌تر شد اما تا زمانی که صدایش را نشنیدم آرام و قرار نداشتم.
 

با او تماس گرفتم و به محض اینکه تلفن همراهش را پاسخ داد با التماس گفتم خواهش می‌کنم 4 میلیون تومان ازآن پول را به عنوان پاداش برای خودت بردار و مابقی را به حسابم برگردان تا مرا از بزرگترین مخمصه ممکن نجات دهی. قلبم به شماره افتاده بود و نمی‌دانستم چه جوابی خواهم شنید، اما خوشبختانه او جوان شیر پاک خورده‌ای بود و در حالی که براحتی می‌توانست از اشتباه من سوء‌استفاده کند و 70 میلیون تومان را برای خودش بردارد، بدون اینکه چشمداشتی به آن پول داشته باشد از من شماره حساب گرفت و پول را تمام و کمال به حسابم واریز کرد. یقین دارم دعای خیر و آرزوهای بزرگی که از صمیم قلب برای این جوان سرباز و خانواده‌اش دارم، به بعد مسافت غلبه خواهد کرد و با کار انساندوستانه‌ای که امیر مدیریان در حق من روا داشته است، بهترین‌ها در انتظارش خواهد بود.




درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: