سرویس فرهنگی «فردا»: سینما و صنعت فیلم سازی در ایران گرفتار بحران است. امروز شاید هیچکس این حقیقت را انکار نکند. از درونمایه فیلم ها گرفته تا میزان فروش و استقبال اندکِ مخاطبان، همه چیز حکایت از یک بحران تمام عیار دارد. فعلاً فرصت و مجال آن را نداریم تا به بررسی علل بروز و تداوم این بحران بپردازیم، اما در این نکته تردیدی نیست که روشنفکر زدگی سینمای ایران یکی از علل اصلیِ وضعیت نابسامان کنونی است. روشنفکریِ پس از انقلابِ ایران به لحاظ ایدئولوژیک صبغه نئولیبرالیستی پیدا کرده و به تبع جریان غالب روشنفکری جهانی، مبلّغ آبسوردیسم منحطِ آرمان ستیز گردیده است.
آبسوردیسم روشنفکرانه نوعاً خصیصه ای مخرّب دارد و به دلیل جوهرِ رمان ستیز و معناگریزش، همه صور و گونه های هنری (اعم از سینما، تئاتر، ادبیات و...) را به ورطه نوعی پوچیِ مأیوسِ بیمار می کشاند. سینمای امروز ایران نیز تا حدودی گرفتار چنین وضعیتی شده است. و این ویژگی متأسفانه به همه تولیدات سینمایی و فیلم سازی ما (ازجمله تولیدات سینمایی شبکه خانگی) نیز تسرّی یافته است.
اخیراً «شبکه سینمای خانگی» فیلمی به نام «ما همه تنهاییم» را تولید و توزیع کرده است. ما همه تنهاییم به لحاظ تکنیکی و عناصر ساختِ سینمایی فیلمی آشفته است که بازیِ برخی بازیگران، ابتدایی و آماتور است. اما از اینها مهمتر، درون مایه فیلم است. ما همه تنهاییم، روایتی سطحی و تقلیدی از آبسوردیسم روشنفکرانه ای است که متأسفانه بر بخش مهمی از تولیدات سینمایی امروز ایران سایه افکنده است.
در «ما همه تنهاییم»، «آرش» جوانی است که گیتار می نوازد و آواز می خواند و می خواهد به شهرت و پول برسد و خواهر بیمارش «یگانه» را برای معالجه به خارج ببرد. «سمانه» دختری است که آرش به او علاقه دارد و می خواهد با او ازدواج کند. سمانه در ماجرای فیلم به علت غرور و زودباوری اش فریب می خورد و امکان ازدواج با آرش را از دست می دهد. «خاطره» دختر ثروتمندی است که امکان سرمایه گذاری برای تولید آلبوم برای آرش را دارد و از این موقعیت و امکان مالی به منظور نزدیکی به آرش استفاده می کند. خاطره در سودای به دست آوردن آرش (با همدستی «پیمان») دروغ می گوید و با نیرنگ و فریب، ارتباط میان آرش و سمانه را برهم می زند. «پیمان»، شخصیتی دروغگو و نیرنگ باز دارد و چون به سمانه علاقمند است، با خاطره همدست می شود تا از طریق توطئه چینی و نیرنگ و فریب، ذهن سمانه را نسبت به آرش بدبین کرده و نهایتاً رابطه آنها را برهم زند.
سرانجام بر اثر دسیسه ها و توطئه چینی های مختلف، رابطه میان آرش و سمانه به هم می خورد، پیمان با نیرنگ و دروغگویی سمانه را گول می زند و با او ازدواج می کند، مدتی بعد در پی آشکار شدن حقیقت، سمانه از پیمان جدا می شود و در نهایت سمانه و پیمان و آرش (که از کودکی با هم دوست و همبازی بودند) همچون خاطره که مدت کمتری است با آنها آشنا شده، همگی سرخورده و غمگین و تنها گرفتار نوعی احساس پوچی و تنهایی و غبن می گردند.
همه آنها تنها و آزرده و سرخورده و غمگین اند و با نوعی احساس تلخ پوچی دست به گریبان. در این فیلم (و متأسفانه در اکثریت فیلم های تولیدی سینمای ایران) چشم اندازی از آرمان گرایی و امید و انگیزه های متعالیِ معطوف به رشد و کمال دیده نمی شود. بی تردید هیچکس مخالفِ نشان دادن ضعف ها و عیب ها و بیان واقعیت های تلخ نیست؛ این که سینما و ادبیات و دیگر هنرها به بیان واقعیات تلخ و بیدار و متنبّه کردن وجدان ها بپردازند، نه فقط بد نیست که امر بسیار خوبی است. آنچه که ما به آن انتقاد داریم این است که در ایرانِ معاصر، فیلم ها و رمان ها و تئاترهای روشنفکری صرفاً به توصیف (و فراتر از آن) تبلیغ سیاهی و زشتی و تلخی (آن هم در اغلب موارد به صورتی تحریف شده و دروغین و اغراق شده) می پردازند، و صرفاً به تبلیغ و ترویج یأس و نومیدی و پوچ انگاری می پردازند، و در مقابل، از معناهای متعالی و آرمان گرایی و مبارزه و احساس مسئولیت و تعهد به منظور اصلاح عیوب و ضعف ها و اخلاق و ارزش های دینی و معنوی، هیچ نمی گویند.
آنها ضعف ها و عیوب و تلخی ها را به صورتی غیرواقعی و تحریف شده و سیاه تر از آنچه که در نفس الامر وجود دارد، روایت می کنند؛ اما از ارزش های اخلاقی و هویت دینی و اراده های جهادی نیرومند و نیروهای پرشمار و پرتوان و پرانگیزه حق مدار و حق طلب و از رویش شکوفه ها و زایش نیروها در جبهه حق، هیچ نمی گویند. فیلم و ادبیات و تئاترهای روشنفکری، مخاطب را در فضایی سیاه و تلخ و مأیوس (که بخشی از آن غیرواقعی و اغراق شده و دروغین است) در نوعی استیصال و انفعالِ عاطفی رها می کنند و از نجات و از امید و از کوشش برای دگرگونی و از آرمان و از معنویت و از آموزه های اسلامیِ رهگشا و هدایتگر، هیچ نمی گویند.
سینما و ادبیات و تئاتر ابسورد نوعاً اینگونه اند که از طریق بزرگ کردنِ مشکلات و ناهمواری های کوچک و ارائه تصویری اغراق شده و غیرواقعی از برخی مشکلات بزرگ و با ارائه تصویری تماماً سیاه و تلخ و نومید و مأیوس و با ترویج بی معنایی و آرمان گریزی و آرمان ستیزی، عاطفه و احساس مخاطبین را در حالتی مستأصل و منفعل قرار می دهند و با نشان ندادن راه حل ها و امکان های رشد و نیروها و قابلیت های کمال، ذهن مخاطب را تحمیق می کنند و در چنین وضع استیصال و تحمیق و تخدیری است که سمومِ معناگریزی و آرمان ستیزی و تعلیق آبسوردیسم را به ذهن و جان و نهاد مخاطب القاء و تزریق می کنند.
بی توجهی مسئولین فرهنگی در وزارت ارشاد اسلامی، نسبت به جریان فزاینده آبسوردیسم در فرهنگ و هنر کشور (و متأسفانه در بسیاری از موارد همراهی و حمایت مسئولان وزارتخانه سابق الذکر از کارگردانان و نویسندگان و مطبوعات مروّج آبسوردیسم روشنفکرانه) شرایط پرمخاطره ای را در فضای فرهنگی و هنری و ادبی کشور پدید آورده است. یأس انگاری و پوچی و معناگریزیِ ابسوردیستی یکی از مؤلفه های مد نظر دشمنان، در جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی است.
یکی از طرق مبارزه مدیران و مجریان جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی، ترویج آراء و احوال آبسوردیستی است تا از این طریق به تضعیف آرمان گرایی انقلابی و هویت دینی جوانان و جامعه ما بپردازند. رواج وحشتناک نمایش ها و فیلم ها و رمان های آبسورد روشنفکرانه نشان از برنامه ریزی و تهاجم گسترده دشمنان دارد. آیا مسئولان وزارت ارشاد به مسئولیت شرعی و قانونی و اخلاقی شان در قبال پاسداری از هویت دینی و روح آرمان گرایی در کشور عمل خواهند کرد؟... آنچه امروز در تالارهای نمایش و سالن های سینما و برآیند تولیدات ادبی و مطبوعات کشور خود را عیان می کند، نمره قبولی به کارنامه این مسئولان نمی دهد.