اعلایی گفت:در کل نمیدانم چه اتفاقی افتاد که امنجر به تعطیلی نیمرخ شد، آقای ضرغامی و میرباقری از همکاری با من ناراضی بودند؟! به این دلیل که با من خوب نبودند، مانع ادامه دار شدن برنامه شدند؟! حتی تابلوی خانه فرهنگ را کنده بودند.
خبرگزاری فارس:اسدالله اعلایی اولین مدیر گروه کودک و نوجوان شبکههای سیما بعد از انقلاب اسلامی است که در شبکه یک فعالیت میکرد. از جمله برنامههایی که در زمان وی تولید و به مرحله پخش رسید، برنامه «نیمرخ» بود. این برنامه که ویژه مخاطب نوجوان ساخته شده بود، توانست به خوبی این قشر را با خود همراه کند و به برنامهای ماندگار و نوستالژیک تبدیل شود.
حالا چند سالی است که اعلایی از حوزه برنامهسازی به حاشیه مدیریت رفته است. البته هنوز نامههای بسیاری از نوجوانان آن روزها را که مخاطب نیم رخ بودند را نگهداری کرده هرچند که رنگ و روی کاغذها رفته و زرد شدهاند.
خاطرات بسیاری را هم در سینه دارد. هم از اتاق فکر آن روزهای نیم رخ که با چه هدفی تولید شد و هم ایدههایی برای برنامهسازی برای نوجوانان امروز. سخنرانی رهبر معظم انقلاب و گلایههای ایشان درباره نبود برنامههای ویژه نوجوانان در تلویزیون، بهانهای شد تا به سراغ این تهیه کننده پیشکسوت برویم که ماحصل گفتوگو با وی را در ادامه میخوانید:
جناب آقای اعلایی در طول سالهای گذشته کمتر برنامهای ویژه نوجوانان داشتهایم که به یک خانه فرهنگ بدل شود، چطور شد که در سالهای بعد از انقلاب شما مسئول گروه کودک و نوجوان شبکه اصلی سازمان صدا و سیما را پذیرفتید و اصلا ایده برنامه نیمرخ از کجا آمد؟
-من جزو نفرات اولی بودم که بعد از پیروزی انقلاب و سال 58 با تماس یکی از دوستانم و بواسطه آشنایی با گرافیک دعوت شدم که در گروه کودک تلویزیون با دوستان همکاری کنم.آن زمان شناخت زیادی به این حوزه نداشتم، آنجا رحمان دوست، وحید نیکخواه و ... حضور داشتند. در ادامه مدتی را در مجله «کیهان بچهها» کار کردم و با دعوت دوستان به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفتیم تا کارگاه موسیقی کودک و نوجوانان را با تغییراتی اساسی تحت عنوان «مدرسه هنر و ادبیات کودک و نوجوان» در سال 59 راه اندازی کنیم که شاخههای دیگری را هم در بر میگرفت. در کانون هم بیشتر نقاشیهای شعرها را میکشیدم و در همان سالها همزمان در تلویزیون با بحران های خاص کشوری مواجه بودیم و اگر مدام هم کارم استمرار نداشت،مثل ماجرای هفتم تیر که رحمان دوست شعری را سرود و من نقاشی مربوط به آن را کشیدم.
دقیقا چه سالی مدیریت گروه کودک و نوجوان را به شما سپردند؟
-در سال 63 مسئولیت طرح و برنامه گروه کودک و نوجوان و در سال 65 مسئولیت گروه را به من سپردند و از آنجایی که هر فردی در سن 18 سالگی به بلوغ میرسد، من هم به محض اتمام 18 سال از دوران فعالیتم از گروه کودک و نوجوان بیرون آمدم. آن زمان ما یک ساعت برنامه خردسال کودک و نوجوان داشتیم و این نیز طبیعی بود که در این زمان کم که در اختیارمان بود، زمان مناسبی برای اختصاص دادن به نوجوان و کودک نبود. کمی جلوتر که رفتیم و با آمدن لاریجانی به تلویزیون تحولی در سازمان اتفاق افتاد و معتقدم دوران خوب تلویزیون همان زمان بود و در «مدرسه هنر و ادبیات کودک و نوجوان» جواد لاریجانی مدیر فعالیتهای فرهنگی بودند. در این سالهای فعالیتم با افرادی چون هاشمی لاریجانی و اوایل دوره ضرغامی را درک کردم.یادم است در آن زمان و شروع فعالیتم در سمت مدیرگروه کودک و نوجوان سیما مدت زمان برنامههای کودک و نوجوان را از یکساعت و نیم به چهار ساعت رسید و من نیز به دنبال چنین فرصتی بودم.یکی از وظایف مهم این گروه،فعالیت همه جانبه در همه موضوعاتی است که به بزرگسال و کودک مروبط میشود،یعنی ما باید در حوزه دین،سیاست،اقتصاد،ورزش و ... کار کنیم. حال شما تمامی این موضوعها را در سه سطح در نظر بگیرید و در هر سطحی به یک شکل.علاوه بر خردسال باید ساختارهای مختلفی کار کنیم حتی بیش از ساختارهایی که برای بزرگسال کار خواهد شد. ما در ساختارهای نمایشی اعم از نمایشهای تلویزیونی، تله فیلم، سریال،سینمایی و ... باید برای کودک و نوجوان بسته به تعریفی که از این ساختار داریم، کار شود،اما میبایست ظرفیتهای نمایشی ظرفیتهایی است که برای مخاطبین شناسایی شود.
خودتان چند فرزند دارید؟
- سه فرزند دارم که متولد سالهای 59، 62 و دیگری 68 است. دو دختر و یک پسر.
یعنی همزمان با تولید برنامههای نوجوان محور،سه نوجوان در منزل خود داشتید؟
-بله،به عبارتی ۳ موش آزمایشگاهی (با خنده) در خانه داشتیم. حتی یادم است یکبار برای تولید یک قسمت از برنامه «نیمرخ» زحمات بسیاری کشیدم،اما دقیقا همانروز که برنامه پخش شد، به خانه آمدم و میدیدم که بچههایم اصلا روی آن قسمت توجهی نداشتند و حتی همسرم یکبار گفت: اینهمه برای این برنامه دوندگی کردی،ماحصل این شد؟! البته این موضوع هم وجود دارد که بچههای منِ نوعی شاید نمونه کاملی از مخاطبانمان نباشند. اما گاهی مسئولین نظرات بچههایشان را انعکاس میدادند.
در دوره جدیدی که شما مسئولیت آنرا به عهده داشتید،تا چه میزان از فرصتهایتان استفاده کردید؟
-در آن برهه که زمان بیشتری در اختیارمان قرار گرفت،فرصت خوبی بود تا موضوعات مختلف را مطرح کنیم که همگی نیازمند داشتن زمان کافی بود،یعنی باید باکسی در اختیار داشته باشی که بتوانی روزی چهار ساعت برای این قشر برنامههای مختلفی را پخش کنید.بخشی از برنامههایمان عمومی است و باید همه گیر باشد. بخشی دیگر باید برای هدفهای خاص باشد که متاسفانه تا به حال این شرایط در تلویزیون ایجاد نشده است. الان شبکه الاطفال و برائم مختص کودک و نوجوان است و در این راستا نمایش مسابقه و .. میگذارند و ما در این چهار ساعت در سال 73 برنامهها را طبقه بندی کردیم و یک باکس اختصاصی برای نوجوان گذاشتیم و یکی از این برنامهها «نیمرخ» بود.
طرح کلی برنامهای شبیه «نیمرخ» چطور به ذهنتان رسید؟
-از لحاظ موضوعی دوست داشتم برنامهای را برای بچهها بسازم که از طریق زندگی روزمره زندگی بچهها وارد مبانی فکری و عقیدتی آنها میشویم و به گونهای اعتقادات دینی را در زندگی روزمره آنها ببینیم،دقیقا آنچه امروزه از آن به عنوان «سبک زندگی» یاد میکنند. البته من آن زمان همین کار را تحت عنوان پیوند دین و زندگی بیان کردم و فقط خودم میدانستم چراکه انتقال این مفاهیم به دیگران بسیار سخت است به خصوص افرادی که از نظر هنری توانایی دارند،اما از لحاظ فکری آنچه که من به آن فکر میکنم،در ذهن آنها نیست و باید ساعتها زمان بگذاری تا به تهیه کننده در این باره صحبت کنید.
شما قبل از ساخت «نیمرخ»، «قصههای مجید» را نیز در کارنامه دوران فعالیتتان دارید؟
-بله، همزمان با آغاز به کار سیمای نوجوان، برنامه «نیمرخ» نیز شروع به کار کرد و قبل از آن «قصههای مجید» بعد از آغاز به کار گروه کودک تولید شد. من کتابهای مرادی کرمانی را خوانم و آقای عسگری نسب را برای کارگردانی انتخاب کردیم که به دلایل مالی این اتفاق نیفتاد و کیومرث پوراحمد کارگردان این مجموعه تلویزیونی شد. هم تجربه خوبی برای من و هم برای پوراحمد بود. هنوز که هنوز است پوراحمد از این کار به عنوان تنها کاری که بدون دغدغه برای تلویزیون کار کرده است،نام میبرد.
به دلیل حضورتان در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تا چه میزان در جریان ساخت و تولید فیلم «مدرسه موشها» و فیلم و سریالهایی از این دست بودید؟
-در جریان ساخت و تولید برنامههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم و بعضا فیلمهایی که گروه مرضیه برومند،حمید جبلی،بهرام شاه محمدلو و ... میساختند. در کنار این موضوع،بعد از انقلاب همزمان و همزمان با تاسیس مدرسه هنر و ادبیات،مرکز فیلم سازی اسلامی توسط کمال تبریزی و چندی دیگر افتتاح شد.از طرفی مرکز نمایشی هم در آن زمان بود که در آنجا سعید پور صمیمی و مرضیه برومند «مدرسه موشها» را ساختند.
در هر حال برنامه «نیمرخ» یکی از برنامههای ابتدایی مختص نسل نوجوان و جوان بود که در همان آغاز به کار توانست ارتباط خوبی را با مخاطب جوان و نوجوان برقرار کند و گام اول را درست بردارد.در کنار این موضوع بخشی که در این برنامه پررنگ بود،دقت در جزئیات مختص این برنامه بود که دیگر بعد از آن نیز تکرار نشد.مثل کلام اول و کلام آخر و ... میخواهیم بدانیم از همان ابتدا با استفاده از کدام گزینه احتمالی شروع کردید که برنامه «نیمرخ» به برنامهای مؤلف بدل شد؟
-همیشه معتقدم اگر مدیر، مسئول و برنامهسازی صاحب اندیشه و تفکر و به دنبال پیاده کردن فکر خود بوده و روی آن پا فشاری کنند، موفق خواهند شد و ما نیز اثر انگشت او را در آثارش خواهیم دید. برای مثال زمانیکه میبینیم سریال موفقی ساخته شده است، به سادگی متوجه میشویم که مدیر شبکه در آن دوره چه کسی بوده است؟! اگر تهیه کننده و کارگردان،صاحب تفکری باشند، ماحصل را در نتیجه برنامه خواهیم دید. الان هم اگر پشت صحنه و در تولید و چینش برنامهها آرامشی وجود نداشته باشد، بالطبع مخاطب هم آن را احساس خواهد کرد. برای مثال بعد از تولید و پخش «نیمرخ» آقای پورنجاتی به من گفتند، زمانیکه برنامه شما را میبینم حس میکنم که فردی برخی مبانی دین اسلام را به این برنامه تزریق میکند.
اما در حال حاضر این اتفاق کمتر در برنامهها میافتد.
-بالاخره رئیس سازمان صدا و سیما و مدیران را که کنار بگذارید بالاخره تعدادی تهیه کنننده هستند که دغدغه ساخت برنامه دارند.متاسفانه برخی سریالها که در دورههای مختلف زمانی ساخته میشوند،دقیقا عکس برگردان از زندگی شخصی نویسنده هستند و این موضوع درباره اغلب فیلمهای انقلابی نیز صادق است.برای مثال در شیوه خواستگاریهایی که در تلویزیون دیده میشود، خانوادههای سنتی و مذهبی را نشان نمیدهند و بیشتر به سمت یکسری افراد که از خواص هستند،میروند! برای ساخت «نیمرخ» هم دوست داشتم و هم اصرار داشتم تا اتفاقی ویژه بیفتد.همانطور که از تلویزیون به عنوان عنصری سرگرم کننده استفاده میکنیم باید در کنار آن حرفهای جدی نیز با مخاطب دشاته باشیم.برخی از دوستان مدام به من میگفتند که جدی بودن و مستقیم گویی شما در این برنامه نوعی خطرناک است و شجاعت میخواهد. البته این مستقیم گویی به این معنی نیست که حال مخاطب را در نظر نگیری و از ظرفیتهای هنری استفاده نکنید، بلکه باید از تمهیداتی استفاده کنید تا بتوانید حرفهایتان را به راحتی بیان کنید.
به محض شروع پخش «نیمرخ» از شبکه یک سیما،چه بازخوردهایی دریافت کردید؟
- دو ماه که از شروع برنامه گذشت،عکس العملهایی را از نوجوانان دیدیم که متوجه شدیم در همین زمان کوتاه تاثیر خوبی روی آنها گذاشتیم.در ادامه این دغدغه وجود داشت و برای برنامه سوژههای مختلفی را انتخاب میکردیم.مثل:هویت،عقلگرایی،تعبد،معنویت،پرستش و ... که بیان آنها برای نوجوانان بسیار ضروری است و من نیز اصرار داشتم تا کارهای پژوهشی این برنامه را انجام دهم و در عین حال که مسئولیت گروه را بر عهده داشتم،اطلاعاتی را جمع آوری میکردم و در اختیار خانم یوسفی نویسنده برنامه قرار میدادم. در ادامه یوسفی را به عنوان تهیه کننده «نیمرخ» انتخاب کرده و بعد از ایشان حسن زاده را به عنوان کارگردان و قاضی راد را به عنوان طراح صحنه و دکور انتخاب کردیم.
در مورد برخی نشانههای این برنامه بفرمائید.
-در کودکی کتابهایی را از کتابخانه پدربزرگم برمیداشتم و میخواندم و همانجا میدیدم که در پایان برخی از کتابها نوشته شده است: تمت و عون الله ملک الاعلی و ابتدای آنها نیز عبارت هو الملک الحق المبین نوشته شده بود. من نیز همین جمله را در انتهای تیتراژ پایانی نوشتم. جمله ابتدایی برنامه نیز به آرم برنامه بدل شد و بسیاری از مخاطبانمان در نامههای خود از این دو جمله استفاده میکردند. خانم یوسفی کاراکترهایی خلق کرده بودند و از طریق آنها با فرمتی که در نگارش داشتند، نوآوریهایی انجام دادند.همه اینها به این دلیل بود که همگی دوست داشتیم برنامهای تولید کنیم که سرسری نباشد.حتی این اتفاق در دکور و صحنه برنامه نیز دیده میشد و هر هفته طراحی صحنه برنامه تغییر میکرد.
به طور قطع سبک و طراحی نیمرخ آنهم در فضای دهه 70 برای شما که به تازگی به مدیریت گروه کودک و نوجوان منصوب شده بودید،سخت بود.
-ادبیات مستقیم گویی و غیر مستقیم گویی در اینجا اصلا درست نیست.در یک کار رسانهای زمانی میتوانیم بگوییم طرحی خوب است که موضوعی را دراماتیزه کرده باشد و آن را به ساختاری تبدیل کرده باشد که فرم و محتوا در هم تنیده شده باشند. معتقدم وقتی مخاطبی اثری را دید، باید متعجب شود. اگر فرمولهای لازم برقراری ارتباط با مخاطب برقرار شود،به خوبی میتوانید روی وی تاثیری بگذارید و حتی با آن برنامه در رفتار مردم تغییری ایجاد کنید. منتهی در خیلی از موارد در مستقیم گویی اصول فنی رعایت نشده است و این موضوع درباره برنامههای کودک و نوجوان نیز دیده میشود.
شما در طراحی این برنامه،بخشی تحت عنوان «اتاق شماره 3» داشتید.
-بله، وظیفه این اتاق بررسی نامههای مخاطبان بود. اعم از مخالفان و موافقان. نوجوانها احساس میکردند فضایی وجود دارد که متعلق به آنها است و به عبارتی سنگ صبورشان است.در هر صورت به این فکر افتادیم که برنامه را به سمت تعاملی شدن پی برده و برای همین نیز تصمیم گرفتیم از رسانههای مکمل استفاده کنیم. آن زمان به تازگی اینترنت راه اندازی شده بود و به این نتیجه رسیدیم تا سایت و برنامه تلویزیونی راه بیندازیم که ارتباطمان با مخاطب بیشتر شود.در همان زمان با آقای لاریجانی تاسیس «خانه فرهنگ نیمرخ» را مطرح کردیم و ایشان موافقت کردند که تشکلی تحت عنوان «شورای بینندگان نیمرخ» لازمه راه اندازی «خانه فرهنگ» بود و از طریق «شورای فرهنگ نیمرخ» کارهای بزرگی انجام شد.
از دیگر نقاط جالب توجه در «نیمرخ» حضور چهره و مجریان جدید در تلویزیون است که به عبارتی شما این موضوع را ابداع کردید.
-امیرحسین مدرس، کامیار اسماعیلی و نجم الدین شریعتی برای حضور در «نیمرخ» تست دادند.حسین رفیعی هم که آن زمان بازیگر و مجری بود. مهدی سلوکی به دلیل اینکه سن و سال کمی داشت مناسب با یکی از برنامههای من بود و از آنجا با وی آشنا شدم و برای حضور در نیمرخ تست داد.
آیتمی که با حضور حسین رفیعی و امیرحسین مدرس در این برنامه واقع شده بود، یکی از جذابیتهای برنامه بود.
-یکی از موضوعات برنامه «نیمرخ» خنده بود و ما نیز دوست داشتیم که این موضوع را به گونه ای در نیمرخ داشته باشیم. با حسین رفیعی از قبل آشنا بودم و همان زمان برنامه «سی و نه» را اجرا میکرد که در ادامه به زوج هنری نیمرخ بدل شدند.
شما به همراه همان سه نفر که از آنها نام بردید،برنامه «نیمرخ» را پیش میبردید؟ یا اینکه فرد دیگری نیز به عنوان مشاور شما را همراهی میکرد؟
-بله همین تعداد بودیم اما کم کم که جلوتر رفتیم افرادی مثل دکتر حاتمی و چند نفر نیز به گروه ما پیوستند.آنجا شورای طرح و برنامه داشتیم که به منزله همان اتاق فکر بود و قبل از اینکه بخواهیم کاری را شروع کنیم،در شورای طرح و برنامه آن را مطرح و بررسی میکردیم،اما عمدتا فشار اصلی کار روی ما چهار نفر بود.برای مثال کل کتاب «تعلیم و تربیت شهید مطهری» را در برنامه «نیمرخ» گنجاندیم،به طوریکه من کتاب را میخواندم و مطالب موجود در آن را به شیوهای که درست بود در اختیار نویسنده برنامه قرار دادم.
اساس برنامه «نیمرخ» احساسی بود و مخاطب خود را درگیر عواطف و احساساتی از نوع خود میکرد.
-بله،ما در این برنامه دو نوع رابطه را با مخاطبمان برقرار میکردیم، رابطه عاطفی و عقلانی.موسیقی،گزارشها و ... در حقیقت ریتم برنامه را طوری تنظیم کرده بودیم که با فراز و نشیب این احساسات و عقلانی بودن را در کنار هم به تعامل برسانیم. و و تفکر قالب در برنامه همین بود که حرفی برای گفتن داشته باشیم، هر زمان که حرفی برای گفتن نداشتیم، مخاطبان به سرعت این را متوجه میشدند و به ما اعتراض میکردند.
نوع پوشش لباس مجری در «نیمرخ» نیز به نوعی در جامعه مد شد.
-حتی در سبک لباس پوشیدن نیز این را نشان دادیم به صورتیکه تا قبل از برنامه «نیمرخ» اغلب مجریان تلویزیون با کت و شلوار برنامه اجرا میکردند،اما در «نیمرخ» مجری ما لباس آستین بلند در زیر و آستین کوتاه روی آن میپوشید که برخی به این موضوع اعتراض کردند و مجری طی حرکتی جالب مقابل آنتن زنده تلویزیون به مردم گفت که اگر مشکل شما لباس من است من این لباس را درمیآورم و این کار را هم انجام داد.
قطعا در آن زمان برای تولید برنامه حساسیتهایی وجود داشت،کما اینکه هنوز هم این حساسیتها ادامه دارد.
-بله،البته من نیز به تمام حساسیتهای سازمان صدا و سیما واقف بودم و نمیخواستم کاری کنم تا خارج از چهارچوب عمل کرده باشم،منتهی در همین چهارچوب ممکن است نظرها با یکدیگر تفاوت داشته باشد.در همان زمان به دلیل تماسهایی که با برنامه برقرار میشد،آقای لاریجانی رئیس وقت سازمان صدا و سیما عکس العملهای منفی نسبت به برنامه ما داشتند،اما کم کم این مشکلات حل شد.برای مثال در یکی از برنامهها به سمت جوانها رفته بودیم و درباره نماز خواندن سوال کرده بودیم،که تعدادی از آنها نماز نمیخواندند و همین موضوع باعث یکسری نقدهای منفی به برنامه شد که شما میخواهید نماز نخواندن را در بین جوانها رواج دهید،در صورتیکه منظور و هدف ما چنین چیزی نبود.معتقدم یکی از مشکلاتی که در حال حاضر در سازمان صدا و سیما وجود دارد این است که اصلا نمیشود حرف زد و افراد جرات ندارند تا پای حرفهایشان بایستند! برای مثال حاشیهای که برای «فیتیلهایها» بوجود آمد در نهایت منجر به عذرخواهی رئیس رسانه ملی و معاون سیما از مردم شد،در صورتیکه میتوانستند خیلی سادهتر این مشکل را حل کنند.همین موضوعها در طولانی مدت باعث میشود تا جایگاه تلویزیون پایین آید.
با توجه به نیازهای نوجوان امروز اگر الان میخواستید «نیمرخ» را بسازید، میتوانستید به راحتی و با توجه به فضای موجود برنامهای جدید و نو را روانه آنتن کنید؟
-همین الان هم اگر بخواهیم این برنامه را با همین ساختار بسازیم،میتواند با همان هدف ها و فعالیتهای جانبی که ما انجام میدادیم ادامه پیدا کند.ضمن اینکه میتوان طراحی جدیدی را پیش گرفت. منتهی مدیران باید بخواهند و فضای موجود را مهیا کنند و زیرساختهای تولید این دست برنامهها را مهیا کنند.
نقطه اوج نیمرخ در چه سالی و با کدام مجری بود؟
-دو سال اول بود. چراکه بعد از آن دیگر برنامه تلویزیونی «نیمرخ» به مجموعه فعالیتهای فرهنگی «نیمرخ» بدل شده بود و همچنان در نقطه اوج بودیم. به هر حال همه مخاطبین را که نمیتوانیم جذب کنیم چراکه دارای سلیقه و فکرهای متفاوتی هستند اما مدتی که این برنامه پخش میشد،حدود 70 درصد بیننده این برنامه بودند.
همانطور که در «نیمرخ» مشخص بود،حجم طراحی پیام هایی که بود،گسترده تر از ظرفیت یک برنامه تلویزیونی بود که شما در صحبتهایتان به کتابی از «شهید مطهری» و استفادهای که از آن در این برنامه داشتید،اشاره کردید.علاوه بر شهید مطهری،از صحبتهای اندیشمندان دیگر نیز استفاده کردید؟
-عمدتا از صحبتهای «شهید مطهری» استفاده میکردم.همچنین برنامه «نقطه ب» را ساختیم که نجم الدین شریعتی اجرا میکرد و در آن برنامه هم از کتابهای شهید مطهری استفاده کردم.همچنین بخشی در برنامه داشتیم که طی آن برخی از دعاهای «ابوحمزه ثمالی»،«خمس عشر» و ... را میخواندم و به زبان خودمان مینوشتم تا مجری بخواند. حرف اول محتوای برخی احادیث و حرف آخر مناجات بود که هر دو به موضوع برنامه مرتبط بود.معتقدم همین دعاها تاثیر خود را روی برنامه میگذاشت.
رسانه ملی به دلایلی نمیتواند به راحتی برخی موضوعات و معضلاتی که به نوجوانان مرتبط است، را بررسی کند.
-برخی موضوعات وجود دارد که تحت عنوان آسیب شناسی نوجوان بیان میشود و در حال حاضر این مسائل بیش از دهههای گذشته خود را نشان میدهند.متاسفانه برخی جریانها در جامعه ما وجود دارد که به این معضلات دامن میزنند. تلویزیون میتواند به این موضع ها هم بپردازد با توجه به ظرفیت خود و مخاطب عام و خاصاش. میتواند از «خانه فرهنگها» استفاده کند و به کمک آموزش و پرورش کارهایی را انجام دهد.
اگر قرار بود در حال حاضر شما برنامهای بسازید،از چه طریقی رگ خواب مخاطب را پیدا میکردید؟
-اگر من بخواهم در عصر حاضر برنامهای برای نوجوانان بسازم،از طریق نمایش و برنامههای ترکیبی حرفهایمان را بیان میکنیم. اما فقط حرف زدن نیست و برخی موضوعات دیگر به عهده نهادهای دیگر است که ربطی به تلویزیون ندارد.در حال حاضر برنامهای وجود ندارد تا در آن ابتدا متن خوانده و روی آن نظارت شود و بعد فرد دیگری آن را بخواند.به هر حال در زمینه کودک و مخصوصا نوجوان،زیرساختهای لازم برای انجام بهترین کارها فراهم نیست که از مهمترین آنها میتوان به مدیریت و سرمایه انسانی اشاره کرد.برنامهریزی معین و مشخصی نیز در این بخش وجود ندارد و شاید به این دلیل است که مسئولین به ویژه نیروهای جوان انگیزههای لازم را برای کار کردن ندارند.سال گذشته برای آقای سرافراز(مدیر اسبق رسانه ملی) نامهای به صورت مکتوب نوشتم که در دوره فعالیت شما چه نکاتی برای گوره کودک و نوجوان اهمیت دارد؟ نوشتم که در حال حاضر میبایست بررسی مجدد و تلاش مضاعفی انجام دهیم تا به برنامههای کودک و نوجوان سازمان در بیست سال گذشته نزدیک شویم.باید کودک و نوجوان را به رسمیت بشناسیم و نگوییم آنها هم بخشی از بزرگسالان هستند.در اینباره اولین برنامه ریزی که به ذهنم میرسد این است که در این زمینه نوعی آرایش رسانهای صورت دهیم،یعنی اینکه تکلیفی را مشخص کنیم که چه برنامههایی و چه حجمی از برنامه را برای بچهها بسازیم، آنهم در جنگ با رسانههای موبایلی و با دیگران و سایر برنامهها. ذهن مخاطب ما از اطلاعاتی پر شده است که دیگران در ذهنش فرو کردند و ما در چنین شرایطی باید طوری برنامه سازی کنیم تا او ما را ببیند. بنابراین بهتر است تا از لحاظ نوع چیدمان برنامهای،شکلی و محتوایی برای هر شبکهای ماموریت بخصوص خود را قرار دهیم. یادم است چندی پیش پیشنهادی را مطرح کردم مبنی بر اینکه یکی از شبکههای دیجیتالی که تازه تاسیس بود را به نوجوانها اختصاص دهند که به نوبه خود گام اول اهمیت به این قشر سنی است که میتوان با برنامههایی مثل «نیمرخ» و نمایشهای نوجوان پسند آنها را جذب خود کرد.اگر الان شبکه ای 8 ساعت هم برای نوجوان برنامه پخش کند،باعث جذب این رده سنی از مخاطب خواهد شد و آنها احساس میکنند اعتبار و شخصیت دارند. اما در هر حال هیچ جوابی از سمت ایشان دریافت نشد.
در همان سالها رهبری از استودیوی «نیمرخ» دیدن کردند و بعد از این دیدار،تعدادی از نوجوانها به دیدار رهبری رفتند.چطور شد که این اتفاق شکل گرفت؟
- این توفیق را داشتم که مسئولین در سطح ریاست جمهوری و رهبری از این برنامه بازدید کردند و به برنامههای کودک و نوجوان اهمیت میدادند.یادم است آن زمان که به تازگی برنامه نیمرخ را شروع کرده بودیم،تا دو هفته برنامهمان هیچ نامی نداشت و میخواهیم از مخاطبانمان اسامی را نظرسنجی کنیم و خیلیها نام نیمرخ را به ما پیشنهاد دادند. تابستان بود که رهبری به استودیوی 32 سازمان و گروه کودک آمدند که قرار بود در حضور ایشان به ضبط پلاتوها مشغول شویم. در همان روز نشانی که برای تیتراژ نیمرخ طراحی کرده بودیم و تا آن زمان هنوز روی آنتن نرفته بود،را برای ایشان نمایش دادیم و به محض اینکه تیتراژ برنامه را دیدند، به پلاتوی کامیار کات زدیم و رهبری چند کلمهای درباره کودک و نوجوان برای ما صحبت کردند. همه وظایفی که در برنامه های بزرگسالان سازمان به عهده دارد را شما در گروه کودک به عهده دارید منتهی با پیچیدگی و ظرافت بیشتر و اما کاری دشوارتر به عهده دارید. معتقدم جامع و کامل ترین حرفی که درباره ماموریت گروه کودک و نوجوان میشود گفت همین جمله رهبری است و من نیز برای اینکه مسئولین را توحیه کنم همین نامهها را برای مسئولین فرستادم.
شاید حضور فعلی شما در معاونت سیما به دلیل همان نامهای که برای آقای سرافراز نوشتید باشد؟
-نه،فکر نمیکنم. بعد از مدتی با آقای لاریجانی و پورنجاتی هماهنگیهای لازم را برای برخی دیدارها با رهبری انجام دادیم و کمتر از دو هفته این دیدار صورت گرفت.همانجا نیز اصرار داشتیم تا جنس گفتوگوها را به سمت مطالب راحتتر و غیر سیاسیتر ببریم و نوجوانها هم سوالاتی طراحی کردند و پرسیدند و بعد نماز جماعت را به ایشان اقتدا کردیم. رهبری درباره برنامههای مذهبی میگفتند که سعی کنید برنامه ها محتوای غنی داشته باشد. میگفتند من به 25 سال پیش در سخنرانی هایم برمی گردم و میبینم که صحبتهایی که بیان داشتم الان در رسانه پخش نمیشود.در همه کشورها مردم به محصولات داخلی کشور و رسانههایشان اهمیت ویژهای میدهند.برنامههای کودک و نوجوان از زمان آقای ضرغامی سیر نزولی پیدا کرد تا امروز به خرابهای رسیده است و این سیر نزولی از زمانی آغاز شد که نوجوان را از یاد بردیم و حتی سروش نوجوان هم تعطیل شد.در اصل مدیریت کار پیچیده ای است و توانایی و مهارت خاصی می طلبد و هر فردی نمیتواند از عهده این کار به خوبی برآید.من نباید تهیه کنندگی را به عنوان یک شغل ببینم.اما نکته ای که برایم همیشه وجود داشت این بود که احساس می کردم من یک ماموریت دارم نه یک شغل.الان خیلی از مدیران سمت خود را شغل می دانند و دغدغههای لازم وجود ندارد.
با بچههای «نیمرخ» هنوز در ارتباط هستید و دو هم جمع میشدید؟
-بله،شورای بینندگان را تعریفی کرده بودیم که از 14 تا 21 سالگی عضو آن بودند و به 21 سالگی که می رسیدند به عبارتی فارغ التحصیل میشدند و از آن حوزه بیرون می رفتند. اینطور که خودشان میگویند تجربههای موفقی داشتند. الان آقای قربانی(شهرداری و سازمان)،زاهدی،محمد اشعری(همشهری)،واحدی، از بچههای نیمرخ بودند.
دلیل تعطیلی برنامه «نیمرخ» چه بود؟
-در «خانه فرهنگ نیمرخ» برنامهای به نام «پاتوق» ساختیم.بخشی شورای بینندگان بود که در آنها بچهها با با آقایان مکارم،هاشمی،حداد عادل،لاریجانی،جعفر شهیدی و ... دیدار داشتند. انجمن مجازات نیز طراحی کرده بودند که فرمتی دادگاهی داشت و به نوعی نقد نهادها و محصولات فرهنگی بود.یادم است عروسکهای دارا و سارا را بعد از مطالعاتی که داشتند آقای چینی فروشان را دعوت کردند و با او در اینباره صحبت کردند. یا برنامهای تحت عنوان صندلی داغ داشتند که در اینجا اول باب شد و بعد به دلیل آشنایی آقای پورحسین به شبکه دو رفت.همایش امضا محفوظ هم در این بین بود. تعدا 40 نفر بودند،منتهی بچهها از شهرستان ها هم هر ازگاهی میآمدند. در کنار این مجلهای به نام «هد هد» و «ش ب ن» منتشر میکردیم که برای شهرستانها میفرستادیم.در حال حاضر سوالی دارم و آن هم این است که چه کسانی و با چه ارادهای تصمیم گرفتند جریان فرهنگی مثل «نیمرخ» را از روی عمد تعطیل کنند؟ که معتقدم دلیل این موضوع همان عدم شناخت دوستان نسبت به شرایط رسانهای است.یادم است د رهمان زمان و بعد از روی کار آمدن آقای ضرغامی حتی مدیر شبکه نیز احساساس میکرد که من با او رقابت میکنم، اما در تمام این سالها مسئله شخصی با کسی نداشتم و خوشبختانه حس مردی و کاری در من وجود داشت و حتی خیلی از همایش ها دعوت می کردند.خوشبختانه طبق فرمایش رهبری حس مردی و کاری در من وجود داشت و فقط به کار معطوف بودم.به هر ترتیب مدیریت که تغییر کرد و مدیر شبکه هم عوض شد،حتی دو سال قبل از این خودم پیشنهاد واگذاری گروه کودک و نوجوان را داده بودم،اما پذیرفته نشده بود.به هر حال مسئولیت گروه به آقای میرکیانی سپرده شد و ایشان به جای من آمدند که قبلا رادیو بودند.من ضمن اینکه مدیر گروه کودک و نوجوان بودم زیر نظر شبکه یک سیما فعالیت میکردم، اما کم کم که گذشت آقای لاریجانی و مهاجرانی(معاون سیما) گفتند حوزه فعالیت شما از شبکه یک بیرون آید و زیر نظر معاونت سیما فعالیت کنید و گروه کودک و نوجوان یکی از واحدهای معاونت سیما شد و من علاوه بر اینکه مدیر گروه کودک و نوجوان بودم،مدیریت «خانه فرهنگ نیمرخ» را نیز به عهده داشتم و فایدهای برایم داشت که میتوانستم از آنتن تلویزیون بهره مند شوم. آن زمان جعفری جلوه مدیر شبکه بود،منتهی بعد از رفتن ضرغامی آقای برازش روی کار آمدند و بعد از ایشان آقای میرکیانی.در ادامه به من گفتند که میخواهیم همچنان از حضورت استفاده کنیم و طی جلسهای که با مرتضی میرباقری که در حال حاضر در سمت معاونت وزارت کشور مشغول به کار هستند و معاونت سیمای وقت بودند،گفتم که خانه فرهنگ نیمرخ را به چنین شکلی تعریف کردیم و شما می توانید آن را تعطیل کنید و یا اینکه فردی دیگر جای من بگذارید و یا اینکه با هم همکاری کنید و از برنامههایم گفتم. آنها نیز گفتند شما باشید و ما نیز بودجهای را برایتان در نظر میگیریم و قرار شد تا حکمی جدید را به من دهند و حکم به من تعلق گرفت. بعد از دو ماه که پیش رفتیم دیدم که همه چیز آنطور که وعده داده بودند پیش نرفت و به عبارتی جا زدند و من نیز در جلسهای دیگر گفتم که نمی توانم همکاری کنم و فضا را به آقای میرکیانی واگذار کردم که ایشان نیز ظاهرا ماموریت داشتند تا گروه کودک و نوجوان را تعطیل کنند. اما در کل نمیدانم چه اتفاقی افتاد که امنجر به تعطیلی نیمرخ شد، آقای ضرغامی و میرباقری از همکاری با من ناراضی بودند؟! به این دلیل که با من خوب نبودند، مانع ادامه دار شدن برنامه شدند؟! حتی تابلوی خانه فرهنگ را کنده بودند.
برآورد مالی نیمرخ در آن زمان چقدر بود؟
-برآورد نیمرخ شاید در طول سال 200 میلیون بود.عمدتا نیز از برنامه سازی نیمرخ ارتزاق میکردیم و با تدابیری کار را به سمت جلو پیش میبردیم. از طرفی افرادی که از شهرستان به خانه فرهنگ میآمدند توقع مالی نداشتند، اما ما به دلیل زحماتی که می کشیدند پول تو جیبی تعریف کرده بودیم که معنای حقوق نداشته باشد و به مناسب عید به آنها میدادیم.
در حال حاضر وضعیت موجود در سازمان صدا و سیما را چطور ارزیابی میکنید؟
-معتقدم مسئولین اسبق رسانه ملی(در دوارن سرافراز) مسیر درستی را در پیش نداشتند و مهمترین آن هم عدم وجود برنامهای مدون و قابل قبول بود،اما اگر احیانا برخی برنامهسازان آثاری را ساخته باشند که من آنها را ندیدم،به واقع حرفهای شعارگونه و کلی گویی است. ما نمیتوانیم برای رسانهای مثل تلویزیون کارکردی جدید مشخص کنیم، چراکه تلویزیون تعریف،کارکرد و خود را دارد و ما متناسب با آن کارکرد و ظرفیت موجود باید برای این رسانه برنامهسازی کنیم نه اینکه بیاییم و بر اساس علاقهمان برنامهای بسازیم،باید ببینیم با چه مکانیزمی باید با مخاطب ارتباط برقرار کنیم،مثل تفاوت ارتباط با مخاطب رادیو و مخاطب مطبوعات و ... مسئولین باید به گونه ای واقعی متوجه شوند که قشر کودک و نوجوان را جدی بگیرند نه اینکه کار به جایی برسد که رهبری بگویند من این را گفته بودم! شما نیز بد نیست به عنوان یک وظیفه روی موضوع کودک و نوجوان در کشور کار کنید. حتی در مورد عروسکهای دارا و سارا نیز گفته بودم به چینی فروشان که در ابتدا باید این عروسکها را به مردم معرفی کنیم و بعد آنها را وارد بازار کنید،اما توجهی نکردند و به بن بست خوردند.زمانیکه رهبری دو سال مداوم پشت سر هم میفرمایند در تلویزیون به کودک و نوجوان اهمیتی داده نمیشود دیگر باید متوجه شوید که اوضاع خیلی بد است و اینها با بیانیه دادن و شعاردادن حل نمیشود و باید مسیر خود را طی کند.حتی اگر همین الان چهار فرد درست و حسابی را بیاورند برای کار کردن در سازمان خواهیم دید که آنها هم اصلا نمیتوانند کار کنند.
در سازمان صدا و سیما کمی غیر متعارف است اگر فردی سالها در سطح مدیریت رسانه ملی کار کرده باشد، الان بخواهد برنامه سازی کند.اما با توجه به دغدغههایی که الان دارید،حاضرید در حال حاضر هم در سازمان صدا و سیما برنامه سازی کنید؟
-دوست دارم تا برنامه سازی کنم، اما نمیتوانم.همین الان هم دو سریال تصویب شده در سیما فیلم دارم و از موسسه «شهر رسانه نیمرخ» نیز مجوز گرفتم و تجربیاتی هم دارم. این اثر نیز درباره انقلاب است،اما می گویند باید اسپانسر بیاوری و من چنین آدمی نیستم.یا ساختاری دید طراح شده که در حوزه ای زیر نظر سرافراز است باید تصویب شود. الان به من بگویند شما بیا و یک پلاتوی ساده برای خردسال بساز من میسازم و کسی ما را تحویل نمیگیرد و حرف من را گوش نمیدهد.در حال حاضر نیز شبکه کودک را به افرادی خوب سپردند که متاسفانه کار کردن بلد نیستند.در اصل زمینه کار از سمت سرافراز فراهم نبود و او فهم درستی از برنامههای کودک و نوجوان نداشت و نگاههای دیگری به مدیریت در سازمان داشت که برخی از آنها همان کوچکسازی است که خیلی اهمیت دارد.برای مثال یکی از تصمیمهایی که ایشان باید میگرفت این بود که از بودجه سازمان صدا و سیما برای تولید در حوزه کودک و نوجوان مدد میگرفت. ما نباید این موضوع را به بازار واگذار میکردیم چراکه این موضوع برای تلویزیونهای تجاری است،حتی در سایر نقاط کشور برای ساخت برنامههایی از این دست به بودجه دولت اکتفا میکنند.برای بخش کودک و نوجوان در تلویزیون هیچ برنامهریزی نداشتیم. امیدوارم همگی دست به دست هم دهیم تا کیفیت برنامههای کودک و نوجوان به همان بیست سال قبل برگردد.