«قیمت؟ بگویم دو میلیون باورت میشود؟ سه میلیون و چهار میلیون و ده میلیون چطور؟ برو بالاتر اخوی. این چیزهایی که در مغازههای قم و شاهعبدالعظیم و مشهد میفروشند، انگشتر نیست، شوخی است. از این طرف نقره میرود تو، از آنطرف ده تا ده تا رکاب انگشتر پس میافتد. نگینشان هم که خدا بدهد برکت سنگ چینی را. همان پنجاه هزار تومان و صد هزار تومان هم که میگیرند زیاد است. اینها را فراموش کن؛ من انگشتر دیدهام که جلوی چشم خودم با یک خانه طاقاش زدهاند. همین الان اینجا انگشتر فیروزهای دارم که دستکم 70 ـ 60 میلیون برایش میدهند. 10 میلیون و 20 میلیون که رقمهای معمولی این کار است.»
به گزارش جام جم، اتاق درهم برهم است. نه که بهم ریخته باشد، آرایش خاص اشیا این حس را برمیانگیزد، آرایش غریب یکسری شیء عجیب که همان بدو ورود آدم را احاطه میکند. انگار که آلیس باشی در سرزمین عجایب؛ از آن شعر شکسته نستعلیق روی در بگیرید تا تکتک المانهای داخل اتاق، همه همین حس را تقویت میکنند. تراکم قاب عکسها و پوسترها نفس دیوارها را گرفته. اندک جای خالی هم اگر مانده باشد، به همان سرنوشت در دچار شده؛ قطعهای شعر و ذوق خطاط شکستهنویس. جعبههای انگشتر بیش از همه چیز جلب توجه میکند. جعبههایی که نگینهای رنگارنگ پشت شیشهشان، چشم را به بازی میگیرد و قیمتهایشان برق از سر میپراند. کشکول و طبرزین و سماورهای مسی فقط گوشهای از چیزهای عجیبی است که در چهار طرف اتاق دیده میشود. یک قلیان هم آن وسط هست که گاهی قُلقُل میکند. اینجا اتاق کار یک انگشترفروش حرفهای است. انگشترفروشی که البته انگشترشناس هم هست. از 25 سال پیش وارد وادی انگشتر شده و حالا 10 سالی هست که باریکه رزق و روزیاش تنها از همین مسیر میگذرد.
«6 ـ 5 ساله بودم که همراه پدرم به پاتوق انگشترفروشها میرفتم. یک قهوهخانه بود در دولاب. پدرم سواد نداشت اما خبره این کار بود. دست روی سنگ میکشید و اصالتش را تشخیص میداد. همه اهالی آنجا به داوریهایش و قیمتهایی که میبرید، ایمان داشتند. گاهی از شهرستانها میآمدند پیشش که روی اصالت سنگها داوری کند. من هم کمکم کنار دست او کار را یاد گرفتم.»
شغلی با درآمد بالا
انگشترفروشی یک شغل است، شغل پردرآمدی هم هست. این را هادی زنجانی میگوید که زندگیاش را از طریق همین شغل میچرخاند. شغلی که البته «تومنی صنار توفیر دارد» با آنچه همه از خرید و فروش انگشتر در ذهن دارند. به گفته او تصور عمومی از انگشترفروشی، تصوری ناقص و نادرست است؛ تا بگویی انگشتر، همه یاد مغازههای مشهد و قم و شاه عبدالعظیم میافتند. مغازههایی که اغلب انگشتر صنعتی و غیراصیل عرضه میکنند.
«90 درصد بازار انگشترهای نقره، متعلق به انگشترهای صنعتی است. انگشترهایی که هم رکابشان و هم نگینشان را دستگاه تولید میکند. این انگشترها به درد کار ما نمیخورند، نه قیمت چندان بالایی دارند، نه ارزش معنویشان قابلتوجه. چون نه سنگشان اصالت دارد، نه رکابشان با دست ساخته شده است.»
رکاب، سنگ و باقی قضایا
از لابهلای حرفهایش یکسری تعارف پایهای را متوجه میشوم؛ انگشترها از دو قسمت رکاب و سنگ تشکیل میشوند. رکاب اصطلاحا به قسمت فلزی انگشتر گفته میشود و سنگ هم نگینی است که بر تارک انگشتر جا خوش میکند. جنس رکابها اغلب نقره است و قیمتشان ارتباط مستقیم با پروسه ساختشان دارد. قیمت رکابهای ماشینی مجموع بهای وزن نقره استفاده شده و اندکی اجرت است. رکابهای دستساز، اما تابع این قاعدهها نیستند. در مورد آنها اعتبار سازنده و نامش است که روی کار قیمت میگذارد.
«رکابسازهای معروف کشور چند نفر بیشتر نیستند. اینها کسانیاند که کارشان 20 ـ 10 سال بعد تبدیل به عتیقه میشود. همین رکاب حاجحسین جدی را ببینید که الان در ایران اول است، 15 ـ 10 سال پیش من 22 رکابش را داشتم. همهاش را آن موقع فروختم 80 ـ 70 میلیون تومان. الان اگر بود قیمتش از میلیارد بالا میزد. دلیلش این است که ایشان دیگر رکاب نمیسازد و کارهایش در بازار نایاب شده. اگر پیدا شود، دیگر کمِ کم 15 ـ 10 میلیون قیمت دارد. دیگرانی هم هستند که الان کارهایشان قیمت معقولی دارد، اما تا چند سال بعد قطعا تبدیل به عتیقه میشود.»
با تمام این اوصاف اما زنجانی معتقد است که در بخش رکاب، قیمتها تقریبا مشخص است. یعنی اگر کسی انگشترباز باشد، میداند ارزش رکاب فلان، بهمان تومان است. اختلاف قیمت در نهایت 20 ـ 10 هزار تومان است. این یعنی اینکه در رکاب، امکان دروغ و کلاهبرداری کم است، در عین حال کار تشخیص هم به دلیل نشانههای نسبتا واضحی که هست، چندان سخت نیست. درست بر عکس سنگ که دنیای پیچیدهای دارد و تشخیصاش کار هر کسی نیست.
«عیار انگشترشناسها در تشخیص اصالت سنگها مشخص میشود. سنگی داریم به نام حدید که در روایات توصیه شده و خواص متعددی برایش برشمردهاند. ازجمله اینکه شجاعت و جسارت آدم را زیاد میکند. چنانکه میگویند امیرالمومنین(ع) در جنگها همیشه انگشتر حدید بهدست میکردهاند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید این انگشتر دو نوع نر و ماده دارد. نوع نر آن بهشدت ارزشمند و گرانقیمت است، نوع مادهاش ولی به هیچ دردی نمیخورد. قیافه هر دوشان هم دقیقا عین هم است. اینقدر مشابه که افراد معمولی به هیچ وجه متوجه تفاوتشان نمیشوند. ما آدمهایی داریم که با لمس دو سنگ، نر را از ماده تشخیص میدهند. در سمت مقابل سنگهایی هم بوده که حتی حرفهایهایش هم از پس تشخیصاش بر نیامدهاند و سرشان کلاه رفته... .»
علایق مذهبی انگشتربازها
علاقه به انگشتر و سنگ، در مذهب ریشه دارد. این را میگوید و چند کتاب حدیث و روایت جلویم میگذارد. با حرارت شروع میکند به توضیح دادن که سنگهای اصلی ما هفت تاست که پنج مورد عقیق، یاقوت، فیروزه، دُرِّ نجف و حدید در روایتها توصیه شده است. برای هر یک از این سنگها هم خواص منحصربهفردی از توی همان کتابها میخواند. مثل اینها که عقیق قرمز فقر را میتاراند، فیروزه قوت قلب میدهد و حدید جسور میکند آدمها را. روایتها را میخواند و همینطور خواصشان را میگوید. در عین حال به ویژگیهای درمانی سنگها هم اعتقاد دارد. میگوید آدمهایی هستند که با تشخیص چاکراههای بدن و قرار دادن سنگهای خاص روی آن نقاط، از انرژی سنگ برای درمان بیماریها استفاده میکنند. نکته ولی این است که تشخیص اصالت این سنگها کار چندان راحتی نیست.
«تشخیص اصالت سنگها کاری نیست که بتوان در یکی دو ساعت به کسی یاد داد. همه چیز طی تجربه و سالها کار بهدست میآید. تازه بعد از سالها تجربه هم هیچکس نمیتواند مدعی شود همه سنگها را میشناسد. با سنگهای جدیدی که هر روز وارد بازار میشود، امکان ندارد کسی چنین توانی داشته باشد. همین فیروزه که اینقدر در ایران معروف است، بهجز نوع ایرانیاش که اصالت دارد، هندی، آمریکایی، چینی، مصری و دانمارکی هم دارد. عقیق، هزار رنگ و مدل دارد که تشخیصش فقط از خبرهها برمیآید. بقیه سنگها هم همینطور.»
فرآیندی به نام کارشناسی انگشتر
فرآیند تشخیص اینقدر پیچیده و تخصصی و دشوار است که در صنف انگشترفروشها افراد معدودی به کارشناسی سنگ شهره شدهاند. یعنی هنگام معاملههای مهم و گران، در مورد قیمتها نظر میدهند و تکلیف خریدار و فروشنده را یکسره میکنند. هادی زنجانی یکی از همین افراد است که به اعتبار پدر و البته سابقه خودش، در معاملهها کارشناسی میکند؛ فرآیندی که البته تابع قواعدی خاص است.
«در معاملههای موردی که تکلیف معلوم است. خریدار و فروشنده پیش کارشناس میروند و او پس از تعیین اصالت انگشتر، روی آن قیمت میگذارد. در نهایت درصدی از مبلغ کل معامله هم از سوی طرفین به کارشناس به عنوان حقالزحمه داده میشود. مثلا اگر انگشتر 10 میلیون تومان قیمت داشته باشد، مبلغ کارشناسی آن، برای هر کدام از طرفین حدود 200 هزار تومان میشود. شبیه همین کاری که بنگاهداران هنگام معامله ملک میکنند. معاملههای دیگری هم هست که در پاتوقهای انگشتربازها انجام میشود. چیزی که شبیه یک حراجی است. آنجا هم کارشناس جایگاه مهمی دارد. طرفین هر کدامشان یک انگشتر میگذارند وسط و از کارشناس معتمد میخواهند نظر بدهد. او هم بعد از بررسی میگوید مثلا این انگشتر به آن یکی 100 هزار سر است یا مثلا یک میلیون سر است. نکته مهم اینکه بعد از کارشناسی دیگر کسی روی حرف کارشناس حرف نمیزند. در میان انگشتربازهای حرفهای و قدیمی، اعتماد حرف اول را میزند، برعکس انگشترفروشهای کوچهبازاری که دروغ توی حرفهشان زیاد است.»
انگشترشناسها ور افتادند
از حرفهایش میشود فهمید که تعداد انگشترشناسهای حرفهای در صنفشان خیلی زیاد نیست. آنجا که میگوید بعضی روزها برای کارشناسی به شهرستانها میرود؛ قم، همدان، کرمانشاه و خیلی شهرهای دیگر. کاری که البته درآمدش بد نیست، چراکه با یک روز حضور در یک پاتوق، ممکن است یکی دو میلیون حق کارشناسی نصیبش کند. بماند که در این سفرهای شهرستان، گاهی انگشترهای خوبی هم پیدا میشود که به قیمت میخرد و بعدها با سود مناسبی میفروشدش. اما معیارهای تشخیص چیست؟ مثلا فیروزه اصل نیشابور از تقلبیهایش چگونه متمایز میشود؟ خلاصه جوابش این است که آدمهای معمولی چارهای ندارند جز اعتماد به فروشنده. اولا به همه توصیه میکند حتیالامکان دنبال انگشترها و سنگهای گرانقیمت نروند، ثانیا اگر میروند، سراغ هر آدمی نروند، پیش کسی بروند که بتوانند اعتماد کنند، چون همه چیز فقط و فقط به وجدان فروشنده برمیگردد. با این حال ولی اینکارهها معیارهایی هم برای خودشان دارند.
چطور تشخیص بدهیم
«معیارها برای هر سنگی متفاوت است. مثلا در مورد فیروزه رگههای داخل سنگ و خاک پشتش تعیین کننده است. اما کار به این آسانیها نیست. فیروزههای چینی در بازار هست که با اصل آن مو نمیزند. رگههای داخلش تزریقی است، خاک پشتش را هم با آهک مشابهسازی کردهاند. در مورد سنگهای دیگر هم همینطور است، انواع و اقسام دستگاهها آمده که مثلا میبینید سنگ معمولی را با شارژ الکترونیکی رگه رگه میکنند. آن سه چهار سال پیش تازه سنگهای چینی به بازار آمده بود، حتی حرفهایها هم یک دور گول خوردند و پولشان رفت تا اینکه راههای تشخیص را پیدا کردند.»
با تمام این اوصاف ولی باز به نظر او هر کس ادعا کند همه سنگها را میشناسد دروغ میگوید. دلیلش سنگهای جدیدی است هر روز دارد به بازار میآید. مثل سنگهای متنوع یونانی همچون آمیتیس و توپاز که هفت، هشت سال پیش آمد و بازار را بههم ریخت. خودش مَثَل بیماریهای جدید را میزند. بیماریهایی که تا پزشکان راه علاجشان را پیدا کنند، ممکن است دهها نفر تلفات بگیرد. اینجا هم سنگهای جدید همین کار را میکنند. مثل همه صنایع دیگر هم انگار کشور دوست و برادر چین، نقش عمدهای در ارائه نمونههای ارزان ایفا میکند.
«تسبیح کشکول» را 20 سال پیش، 100 هزار تومان و 200 هزار تومان معامله می کردند. الان بازار بروید، 10 هزار تومانیاش هم هست. چرا؟ چون چینیاش هم آمده. تزریقی درست میکنند. اگر اینکاره نباشید، عمرا بتوانید تشخیصش بدهید. تسبیح «شاه مقصود» زرد 20 سال پیش 300 هزار تومان بود، ولی الان همان مدل زردش 50 هزار تومان است. چون چینیاش را آوردهاند ریختهاند در بازار.»
قیمتهایی که هوش از سر میپراند
و اما بحث شیرین قیمت. قیمت این انگشترها با همه آنچه از انگشتر نقره در ذهن دارید فرق دارد، آنهم فرقی به اندازه فرق زمین و آسمان. اولا که کار نرخ ندارد. این را زنجانی میگوید. به این دلیل که به نظر او کار دلی است و معمولا روی ارزش معنوی انگشترها معامله میشود، نه موجودیت فیزیکی آن. میگوید ممکن است انگشتری را 200 هزار تومان بخرید، اما فردایش کسی دلش گیر کند پیش آن و برایش دو میلیون به شما بدهد. متوسط قیمت انگشترهایی که خودش دارد، حول و حوش دو میلیون تومان است. اما 10 میلیون و 20 میلیون هم رقمهای عجیبی در این کار نیست. خودش انگشتر فیروزهای را مثال میزند که 20 میلیون معامله شده است. قیمتهای عجیب و غریب دیگری هم در خاطراتش هست. از جمله انگشتری که با خانه معاوضه شده یا بعضی انگشترهای خودش که اگر قبلا از دستش درنیاورده بودند، الان 100 میلیون فقط قیمت رکابش بود. اما این انگشترها را چه کسی میخرد؟ کدام شیرپاک خوردهای حاضر است این همه پول بالای یک انگشتر نقره ـ هزاری هم نگینش فیروزه اصل باشد و رکابش دستساز حرفهای ـ بدهد؟
«عشق است دیگر. شما به کسی که 15 میلیون پول قناری میدهد، میتوانید بگویید چرا؟ یا مثلا آنکه میلیونها خرج یک ماشین قدیمی میکند؟ در مورد انگشتربازها هم قصه همین است. آدمهای خاص و عاشق دنبال این انگشترها میآیند. البته اخیرا اقبال عمومی هم به دسته نهچندان گران این انگشترها زیاد شده. مثلا بچه مذهبیها خیلیهاشان برای حلقه عروسی سراغ این انگشترها میآیند که هر انگشتر دستکم یکی دو میلیون برایشان آب میخورد. یک دسته دیگر خریداران هم آدمهایی هستند که کارشان این است، میخرند تا بعد با قیمت بالاتری بفروشند. مخلص کلام اما همان است که اولش گفتم؛ عشق.»