روزنامه ایران نوشت: به دنبال گزارش سرقتهای سریالی از خانههای شمال پایتخت تحقیقات از سوی کارآگاهان پلیس آغاز شد و در بازبینی دوربینهای مداربسته محل سرقتها مشخص شد. پنج مرد نقابدار عاملان این سرقتها هستند.آنها پلاک خودرویشان را نیز مخدوش کرده بودند و به همین دلیل هیچ ردی در دست نبود.
در ادامه بررسیها مردی طلافروشی با پلیس تماس گرفت و از سرقت میلیاردی خانهاش خبر داد:« طلافروش هستم و ۵ کیلو طلای دستساز در خانه داشتم. سارقان با ورود از طریق بالکن طلاها را سرقت کردهاند.»
در ادامه بررسیها و بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل خانه مرد طلافروش، مشخص شد سرقت ۵ کیلو طلا نیز توسط اعضای همان باند صورت گرفته است.
سرنخی از متهمان
مأموران در بازرسی از خانه مرد طلافروش به سرنخی از متهمان رسیدند. روی بالکن که محل ورود سارقان بود قبض رستورانی به چشم میخورد که تاریخ آن مربوط به چند روز قبل بود.
صاحب خانه مدعی بود که قبض پرداخت رستوران متعلق به او و خانوادهاش نیست.
با این احتمال که قبض متعلق به سارقان است به شناسایی رستوران پرداخته و کارآگاهان موفق شدند پس از بررسی تراکنشهای بانکی رستوران شماره حساب شخص پرداختکننده و هویت او را بدست آورند.
دستگیری متهمان
بدین ترتیب مردی که هزینه رستوران را پرداخت کرده بود شناسایی و در بررسی سوابق او مشخص شد چندی قبل وی به اتهام سرقت زندان بوده و به تازگی آزاد شده است.
از سویی در بازبینی دوربین رستوران، چهره او و دوستانش به دست آمد و در تحقیقات معلوم شد که آنها نیز سوابق کیفری دارند. پس از هماهنگیهای قضایی با بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت، کارآگاهان موفق شدند متهم را بازداشت کنند.
با دستگیری وی، ۹ عضو دیگر این باند نیز بازداشت شده وبه سرقتهای سریالی از خانههای شمال پایتخت اعتراف کردند.
گفتوگو با سرکرده باند
سابقه داری؟
بله وقتی از زندان آزاد شدم با همان همبندیهایم تصمیم گرفتیم دوباره سرقت کنیم.
در خیابانهای شمال شهر پرسه میزدیم و با دیدن خانههایی که در طبقه اول بودند و بالکن داشته و چراغ خانه خاموش بود، نقشه سرقت را اجرا میکردیم. گاهی اوقات هم صاحب خانه بود و ما با تهدید چاقو دست و پاهایشان را میبستیم و سرقت را انجام میدادیم.
از دستگیری نمیترسیدید؟
ما بادیگارد داشتیم. ماجرایش جالب است؛ یک شب پس از سرقت، زمانی که از دیوار یک خانه پایین پریدیم خودرویی که دو سرنشین داشت راهمان را سد کرد. آنها خودشان را مأمور پلیس معرفی کردند، چون ما را هنگام فرار دیده بودند ترسیدیم و آنها هم میخواستند ما را به کلانتری ببرند.
درنهایت توافق کردیم و سی سکه طلا گرفتند و قرارشد ما به آنها پول بدهیم و آنها در مقابل نقش بادیگارد ما را بازی کنند و در سرقتها مراقب ما باشند که دستگیر نشویم.
پلیس قلابی بودند؟
بله، مأموران قلابی بودند. این را بعد از مدتی فهمیدیم. به ما گفتند چند شب قبل خانهشان را دزد زده بود و آن شب کشیک میدادند که سارقان خانه شان را پیدا کنند. اما وقتی ما را دیدند و ما پیشنهاد پول دادیم تصمیم گرفتند بادیگارد ما شوند و در مقابل سهم بگیرند.
۱۰ نفر عضو باند هستید؟
بله ولی پنج نفرمان سارقان اصلی هستند. یکی متخصص باز کردن در گاوصندوق، دیگری متخصص باز کردن در بالکن، سومی متخصص پیداکردن خانههایی که مناسب سرقت بودند و من و یکی از همدستانم هم سرقتها را مرتکب میشدیم.
پنج نفر دیگر نقش سیاهی لشکر و فراهم کردن خودروی سرقتی و فروش وسایل سرقتی و …
با پولهای دزدی چه میکردید؟
خرج تفریح، سفر، رستوران و خرید لباس و...