جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: چهارشنبه، 26 بهمن 1401     
پدرم فوت شد، موادفروش شدم

 اعتماد: شهریار نوجوانی است که به اتهام حمل مواد مخدر بازداشت شده است. او مدتی است در کانون اصلاح و تربیت نگهداری می‌شود.

 
شهریار که برای محاکمه به دادگاه منتقل شده از زندگی‌اش برای اعتمادآنلاین می‌گوید:
 
*مواد را از کجا آورده بودی؟
 
دایی‌ام داده بود.
 
*می‌دانستی مواد حمل می‌کنی؟
 
بله می‌دانستم.
 
*می‌دانستی مجازات دارد؟
 
می‌دانستم کار خلافی است ولی فکر نمی‌کردم مجازات سنگینی داشته باشد.
 
*دایی‌ات هم نگفته بود؟
 
نه چیزی نگفته بود. شاید خودش هم نمی‌دانست.
 
*سابقه داری؟
 
نه سابقه ندارم. اولین بار است بازداشت می‌شوم.
 
*چرا موادفروشی می‌کردی؟
 
 
برای تامین هزینه‌های زندگی خودم و خانواده‌ام.
 
*چرا شغل دیگری انتخاب نکردی؟
 
دایی‌ام پیشنهاد داد این کار را بکنم من هم قبول کردم. دیگر به فکر کار دیگری نبودم.
 
*چرا پدرت کار نمی‌کرد؟
 
پدرم چند سال پیش در تصادف فوت کرد و من و یک خواهرم با مادرم زندگی می‌کنیم.
 
*شغل پدرت چه بود؟
 
راننده تاکسی بود، بعد از فوت او زندگی ما دگرگون شد.
 
*خانه دارید؟
 
بله خانه داریم. خرج زندگی هم با کار کردن من و مادرم و کمک‌های دایی‌ام تامین می‌شود.
 
*حالا که فهمیدی چه جرم بزرگی مرتکب شده‌ای باز هم برمی‌گردی به موادفروشی؟
 
امیدوارم آزاد شوم. من واقعاً نمی‌دانستم چه کاری می‌کنم و ممکن است برای مدت طولانی زندانی شوم. اشتباه کردم، از دادگاه هم درخواست بخشش کرده‌ام.



درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: