اعتماد: رویا چهار سال قبل با عباس ازدواج کرد و از شهرشان به تهران آمد. او حالا دو دختر دارد و شوهرش به اتهام قتل بازداشت شده است. رویا به دنبال رضایت است.
این زن از زندگی شخصیاش میگوید:
*چه مدت است شوهرت زندانی شده؟
دو سال است در زندان است، حکم قصاص آمده ولی هنوز اجرا نشده. من دنبال رضایت هستم.
*بچه داری؟
بله. همان سال اولی که ازدواج کردم بچهدار شدم و حالا دو دختر دارم.
*شوهرت چرا آدم کشت؟
سر ساختمان با همکارش دعوا کرده بود، چوب را پرت کرد و چوب به سر همکارش خورد و بعد هم فوت کرد. او به عمد این کار را نکرد.
*دعوا سر چه بود؟
سر چند تخم مرغ! شوهرم به دوستش گفته برو خرید کن او هم نرفته و با هم جروبحث کردهاند. شوهرم میگوید، فحش ناموسی داد و من هم نتوانستم تحمل کنم و دعوا کردیم.
*اولیای دم حاضرند رضایت بدهند؟
گفتهاند اگر دیه بدهیم رضایت میدهند ولی من هنوز نتوانستهام پول دیه را جور کنم.
*شوهرت خانواده ندارد؟
دو برادر دارد. مادر هم دارد. مادرش خیلی ناراحت است برادرانش هم هنوز نتوانستهاند کاری بکنند. میگویند بالاخره پول را جور میکنند ولی هنوز موفق نشدهاند.
*خانه یا زمین یا چیزی ندارید که بفروشید و پول دیه را بدهید؟
ما تازه به تهران آمدهایم. در یک شهرک در حاشیه تهران زندگی میکردیم و مستاجر بودیم. برادرشوهرم گفته زمینی را که از پدرشان به ارث رسیده میدهند تا رضایت بگیرند اما هنوز نتوانستهاند اولیای دم را راضی کنند.
*هزینه زندگیات را چه کسی میدهد؟
پدر خودم خرجیام را میدهد. من خانه مستاجری را تحویل دادم و به خانه پدرم رفتم حالا خودم و بچههایم سربار او هستیم، هرچند چیزی نمیگوید اما به هر حال با این خرجها میدانم چقدر برایش سخت است. پدر خودم هم یک کارگر است. خجالت میکشم.
*چرا کار نمیکنی؟
برادرانم اجازه نمیدهند، آنها میگویند برایشان بد است که من کار کنم با این حال یواشکی کارهایی میکنم، مثلاً گاهی خیاطی یا آرایشگری میکنم.
*چقدر امیدواری شوهرت از زندان رها شود؟
قاضی میگوید اگر رضایت هم بگیرد باز باید مدتی در زندان باشد اما همین که رضایت بگیرد و من از آوارگی دربیایم برایم خوب است. حالا باید صبر کنم ببینم برادرشوهرم میتواند رضایت اولیای دم را بگیرد یا نه.