رسانههای غربی تلاش دارند تا حمایت ایران از چین بر سر مسئله تایوان را در ذهن مخاطب ایرانی غیرمنطقی و ناشی از عبور سیاست نه شرقی و نه غربی جلوه دهند.
جهانی که پس از جنگ جهانی دوم و چشیدن طعم تلخ آن، تنها به درگیریهای منطقهای و نقطهای رضایت داده بود حالا انگار دچار فراموشی شده و هوای صف بندیهای گذشته را دوباره به ذهن خود خطور داده است.
دیر زمانی نیست که از شروع درگیری اوکراین و روسیه میگذرد تا این دو کشور با شروع پنجمین روز از اسفند پارسال به طور رسمی با یکدیگر گلاویز شوند و این درگیری البته به خروج بخشهای وسیعی از مناطق عمدتا روس نشین اوکراین مثل دونتسک و لوهانسک از کنترل دولت مرکزی در کی یف بیانجامد؛ اتفاقی که ۹ سال پیش برای شبه جزیره کریمه این بار هم در اسفندماه، اما البته کمی آرامتر، مسالمت آمیزتر و دموکراتیکتر با برگزاری یک همه پرسی رخ داد.
انگار نام زمستان برای روسها پس از شکست آلمان نازی با پیشروی و پیروزی توامان شده است.
نقشه پیشرویهای مدام درحال تغییر ارتش روسیه در شرق اوکراین
اما در قضیه اوکراین همه چیز از احتمال بالای عضویت این کشور در سازمان ناتو شروع شد و این درحالی بود که روسای جمهور روسیه بارها اعلام کرده بودند عضویت اوکراین و گرجستان، خط قرمز روسیه است، چرا که این امر به طور مستقیم تهدیدی برای امنیت ملی این کشور تلقی میشود.
روسیه و ناتو در سال ۱۹۹۷ به یکدیگر تعهد داده بودند به مرزهای های هم نزدیک نشوند، اما ناتو در طول سالهای پس از تعهد، به وعده خود عمل نکرد و کشورهای لهستان، جمهوری چک و مجارستان را تنها دو سال بعد، بلغارستان، استونی، لتونی، لیتوانی، رومانی، اسلواکی و اسلوونی را در سال ۲۰۰۴، آلبانی و کرواسی را در سال ۲۰۰۹، مونته نگرو در سال ۲۰۱۷ و در نهایت مقدونیه شمالی را در سال ۲۰۲۰ به عضویت خود پذیرفت.
اکنون نیز در ادامه این بدعهدی و علیرغم تهدیدات روسیه، جو بایدن رئیسجمهور آمریکا مصوبه تایید درخواست فنلاند و سوئد برای عضویت در ناتو را امضا کرد تا روند عضویت این دو کشور ناتو بیش از پیش سرعت گرفته تا با گسترش قلمرو ناتو، استقرار نیروها و تجهیزات نظامی این سازمان در مجاورت مرزهای روسیه تشدید شده و بدین ترتیب پروژه مهار و بازدارندگی روسیه تکمیل شود.
آخرین نقشه از گسترش ناتو از سال ۱۹۴۹ تا سال ۲۰۱۸؛ روسها تا چندی بعد میبایست شاهد پیوستن سوئد و فنلاند نیز باشند
ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه در این باره پیشتر گفته بود «مگر ما به مرزهای آمریکا رفتهایم؟ آنها به خانه ما آمدهاند؛ امروز یک نگاه به نقشه کافی است تا ببینیم چگونه کشورهای غربی به وعدههای خود مبنی بر جلوگیری از حرکت ناتو به شرق عمل کردهاند چراکه آنها به سادگی ما را فریب دادند و ما پنج موج از گسترش ناتو را یکی پس از دیگری دریافت کردیم.»
اما از شرق اروپا و درگیری در این نقطه به رهبری روسیه و آمریکا که بگذریم بازهم جایی این بار در شرق آسیا هست تا چین و آمریکا هم بر سر مسئله تایوان با یکدیگر دچار تنش شوند و تا مرز درگیری مستقیم پیش روند.
از نظر چین، تایوان یک استان خودمختار جدا شده، جزئی از خاک اصلی چین است، حکومت آن غیرقانونی است و نهایتا یک بار دیگر بخشی از این کشور خواهد شد و در سمت مقابل هم حکام تایوان به طور رسمی خود را حکومت مشروع کل سرزمین چین دانسته و جمهوری خلق چین را که از سال ۱۹۴۹ قدرت را در سرزمین اصلی چین در اختیار گرفته غیرقانونی میدانند.
تایوان دولتی ناسیونالیست است که در سال ۱۹۱۲ و در سرزمین اصلی چین تاسیس شد و تا سال ۱۹۴۹ بر سرزمین چین حکمرانی میکرد؛ براساس منابع تایوانی، در آن زمان، جزیره تایوان طبق معاهده Shimonoseki در سال ۱۸۹۵ تحت حکومت ژاپن بود و با پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ و شکست ژاپن، حاکمیت چین بر تایوان آغاز شد.
چین به طور رسمی اعلام کرده «تایوان حق پیوستن به سازمان ملل را ندارد چراکه سازمان ملل متحد یک سازمان دولتی بینالمللی است که از کشورهای مستقل تشکیل شده و تایوان هم بخشی از چین است»
بحران تایوان در سال ١٩٤٩ در پی جنگهای داخلی چین میان ناسیونالیستها و کمونیستها به وجود آمد و کمونیستها در این جنگ پیروز میدان شدند تا نهایتا نیروهای حزب ناسیونالیست حاکم بر چین به جزیره تایوان بگریزند و دولت در تبعید تشکیل دهند.
آمریکاییها هم که خطر چین کمونیست را احساس کرده بودند فورا حکومت در تبعید تایوان را به رسمیت شناختند.
در مورد آینده سیاسی تایوان سه نظر اصلی وجود دارد؛ حکومت تایوان با نام جمهوری چین و دولت قانونی این کشور شناخته شود یا تایوان مجدداً به سرزمین اصلی چین بپیوندد و بخشی از جمهوری خلق چین شود یا به عنوان یک کشور مستقل اعلام موجودیت کند اما هماکنون شرایط به گونه ایست که فقط ۱۳ کشور (به علاوه واتیکان) تایوان را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخته اند.
در این بین اما چیزی که در مسئله تایوان و اوکراین برای مردم کشورمان جلب توجه کرده، موضع گیری رسمی کشورمان در این دو جبهه درگیری بوده؛ در قضیه اوکراین ایران همواره از پرهیز از خشونت و درگیری حمایت کرده، راه حل مناسب را تنها در گفتگوی سیاسی میان طرفین دانسته و اعلام کرده حاضر است به عنوان میانجی در این قضیه ورود کند.
ایران طی مواضعی رسمی اعلام کرده با وقوع هرگونه درگیری در سطح جهان چه در اوکراین و چه در تایوان مخالف است و راه حل موجود را تنها گفتگوهای سیاسی میان طرفین درگیر میداند
صریحترین موضع نیز از آن رهبر انقلاب است که در دیدار با ولادیمیر پوتین گفتند «چنانچه در قضیه اوکراین روسیه ابتکار عمل را به دست نمیگرفت، طرف مقابل با ابتکار خود، موجب وقوع جنگ میشد.»
محمود شوری پژوهشگر موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) در این رابطه ابتدا با اشاره به ریشههای تاریخی روابط ایران و کشورهای غربی میگوید «ایران همواره تلاش میکند رابطهای متوازن میان خود و همه کشورها از جمله کشورهای شرقی و غربی برقرار کند اما چیزی که عملا در واقعیت شاهد آن هستیم این است که شاید خیلی امکان ایجاد این رابطه متوازن به دلیل عملکرد غربیها در طول سالهای پس از انقلاب و وضع تحریمها به عنوان نمونهای از رفتار این کشورها وجود نداشته است.»
به گفته محمود شوری، «رسانه های غربی هم در ادامه این نوع رفتارها با سوءاستفاده از همین موضوع، قضایا را به گونهای در افکار عمومی جلوه دادند که این ایران است که جهت گیری سیاسی به سمت شرق پیدا کرده است.»
محمود شوری، پژوهشگر موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)، میگوید «رسانه های غربی قضایا را به گونهای در افکار عمومی جلوه دادند که این ایران است که جهت گیری سیاسی به سمت شرق پیدا کرده است.»
این پژوهشگر موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)، همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا این روایت که ایران در جنگ میان اوکراین و روسیه برای مقابله با ناتو درکنار روسها ایستاده نیز بیان داشت «ما یک سری تهدیداتی از جانب ناتو احساس میکنیم اما در درجه اول باید متوجه بود که سطح حساسیت و نوع نگاه ما و روسها نسبت به ناتو متفاوت است و علاوه بر این مقامات وزارت امور خارجه کشورمان نیز بارها با اعلام این نکته که از هیچ جنگی که به غیرنظامیان آسیب بزند حمایت نمیکند تاکید کرده اند که تهران در جنگ میان مسکو و کییف در طرف هیچ یک از طرفین درگیر قرار نمیگیرد.»
در قضیه چین و تایوان هم وزارت امور خارجه کشورمان طی مواضعی رسمی از اصل چین واحد حمایت تردیدناپذیر کرده که در این رابطه به سراغ جواد منصوری سفیر پیشین ایران در چین رفتیم و علت حمایت ایران از چین واحد را جویا شدیم.
سفیر پیشین ایران در ابتدا با اشاره به ریشه تاریخی این موضوع گفت «این قضیه برای دیروز و امروز نیز و از حدود هفتاد سال پیش تاکنون ادامه داشته و حتی سازمان ملل هم تاکنون نپذیرفته چراکه به لحاظ تاریخی و حقوقی تایوان جزئی از چین بوده و بر این اساس طی هفتاد سال گذشته این بحث وجود دارد که تایوان باید به چین برگردد اما آمریکایی ها و غربی ها مانع شدند تا پایگاهی نزدیک چین داشته باشند.»
به گفته جواد منصوری، «هدف دیگر آمریکا از پیش کشیدن مسئله تایوان و ایجاد تنشهای اخیر این است که یک به هم ریختگی کلی در سطح جهان به وجود آورند تا افکار داخلی آمریکا را از مشکلات روزافزون خود منحرف کند.»
.
به گفته سفیر پیشین ایران در چین، حمایت ایران از چین در مسئله تایوان برای مقابله با قانون شکنی آمریکا و تلاش این کشور برای ایجاد به هم ریختگی در سطح جهان است
سفیر پیشین ایران در رابطه با پرسش اصلی ما یعنی دلیل حمایت ایران از چین واحد اظهار داشت« حمایت ایران از چین دقیقا برای مقابله با این تنش آفرینی ها، زورگوییهای و قانون شکنی آمریکا در سطح جهان است و البته اگر حق با چین باشد طبیعی است ایران هم مانند کشورهای دیگر و خود سازمان ملل که تایوان را به رسمیت نشناخته اند در این قضیه از چین حمایت کند.»
جواد منصوری در پاسخ به این پرسش که چرا رسانههای غربی میخواهند حمایت ایران از چین بر سر مسئله تایوان را طوری جلوه دهند که در ذهن مردم ایران به گونهای القا شود که گرایش به شرق در سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران پررنگتر شده، گفت «عدهای میخواهند در قالب پیش کشیدن این مسائل به مقابله با جمهوری اسلامی و سیاست خارجی دولت پرداخته و آن را به چالش بکشند، مگرنه حتی دشمن ترین دشمنان ایران در خارج از کشور اگرچه در ظاهر کتمان میکنند اما میان خودشان به واقع واقفند که ایران حاکمیت و دولت کاملا مستقلی دارد و تصمیماتی هم که گرفته میشود براساس دیکته و تحمیل دیگران نیست.»
سفیر پیشین ایران در چین در پایان این گفتگو تاکید کرد که «این موضوع که ایران تحت فشار چین موضع گیری میکند مسئله کاملا بی ربطی است و طبیعتا اگر تایوان حق چین باشد باید مثل سایر کشورها از پکن حمایت کنیم، کما اینکه در گذشته روابط ایران و چین موارد متعددی بوده که دو کشور با یکدیگر اختلاف نظر داشتند از جمله اینکه در ماجرای حمله آمریکا به افغانستان و عراق موضع ما منفی و مخالف بود اما چین برخلاف کشورمان در شورای امنیت سازمان ملل یا ممتنع رای داد یا سکوت کرد.»
.
جواد منصوری میگوید «نظرات ایران و چین همیشه یکسان نیست در گذشته روابط دو کشور موارد متعددی بوده که تهران و پکن هم مثل سایر کشورهای دیگر با یکدیگر اختلاف نظر داشتند.»
جدای از اتفاقات پیش آمده در شرق آسیا و اروپا اما آنچه هماکنون اهمیت دارد این است که در وهله نخست، نه شرقی و نه غربی به معنای وابستگی به شرق و غرب است و نه تعامل با آنها، دیگر این معنی را به ذهن متبادر میکند؛ همچنین شرق مارکسیست دیگر وجود خارجی ندارد و نه روسیه مارکسیست است و نه چین مائوئیست است و این کشورها در بسیاری از سیاست های اقتصادی خود حتی از کشورهای غربی هم لیبرال تر عمل میکنند.
بنابراین طبق آنچه سیاست رسمی جمهوری اسلامی اعلام شده و طبق گفته وزیر امور خارجه نیز درحال پیگیری است، سیاست هم شرقی و هم غربی و تلاش برای ایجاد رابطهای متوازن میان ایران و همه کشورهای جهان است که در این بین شرط مهم تغییر نوع نگاه کشورهای غربی نسبت به ایران و منشی است که طی چهار دهه پس از انقلاب اسلامی برای تعامل با ایران در نظر گرفته اند.
باشد که کشورهای غربی نیز مانند همتایان خود در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین به صف ایجاد روابط حسنه با ایران بپیوندند تا از فرصت سرمایه گذاری بازار بزرگی مثل ایران بی بهره نمانند.