روزنامه «جوان» در سرمقاله شماره امروز خود به قلم «عبدالله گنجی» نوشت:
روزهای منتهی به پایان زمان مذاکرات طوری طی میشود که گمانهزنی رسانهها از نتایج مذاکرات جلوتر از اعلام نظر مقامات رسمی است و گویی نوعی بیتابی در اعلام نتیجه در بخشهایی از رسانههای دو طرف مذاکره قابل درک است. طولانی شدن مذاکرات و بیحاصل بودن برخی از مراحل آن در شش سال گذشته در بخشهایی از مردم نوعی خستگی تولید نمود که ماحصل این خستگی نوعی اشتیاق به توافقی است که محتوا و نتیجه آن فرع ماجراست.
از سوی دیگر میتوان با اندکی تعمق فهمید که امیدها به توافق اگر به عینیت ملموس منجر نشود هم سرخوردگی اجتماعی خواهد داشت و هم برای دولت مستقر شکننده خواهد شد. از چند ماه پیش دوگانه توافق خوب – توافق بد وارد گفتمان هستهای- رسانهای کشور شد و برای هر کدام شاخصهایی ارائه گردید. توافق خوب از نگاه مقام معظم رهبری توافقی است که «منافع ملی» و «عزت ملی» را توأمان تحصیل نماید.
معنی عملیاتی این سخن آن است که بهرغم دادن امتیازات، اگر اصل انرژی هستهای و مراکز مربوط حفظ و تحریمهای ظالمانه لغو شوند میتوان آن را توافقی نسبتاً خوب ارزیابی نمود. اما توافق بد چیست؟ در یک قاعده کلی توافق بد آنسوی سکه توافق خوب است، یعنی توافقی که منافع ملی را هدر دهد و تحقیر ملی ایرانیان را در این منازعه به نمایش گذارد. به تعبیر دیگر طرف مقابل هم امتیاز جدی ندهد هم احساس نماید هر قدر فشار بیاورد پاسخ مثبت میگیرد و اینگونه تمام مرزهای حیثیتی، غرور و استقلال ملی ما را خدشهدار و تصویری فراتر از تحقیر هستهای از ما به جهان مخابره نماید.
اما تجربه دو سال گذشته کمک شایانی به فهم توافق بد میکند و میتوان رفتار غربیها، خصوصاً امریکاییها را پس از توافق ژنو و لوزان به عنوان تجربهای برای توافق نهایی ارزیابی نمود. دو رفتار همسو از غرب پس از هر دو توافق قبلی قابل بازخوانی است. 1- تفسیر موسع و ناهمسو با طرف ایرانی از توافق مشترک، 2- دبه بعد از توافق و ارائه پیشنهادات جدید پس از هر دو توافق. بنابراین میتوان شاخصهای توافق بد را به صورت اجمالی چنین دانست:
1- توافق بد هنگامی محقق میشود که خطوط قرمز نظام در حوزه بازرسیها و تحقیق و توسعه نادیده گرفته شود یا با ایجاد مدلهای بدیل، مسیری طی شود که خطوط قرمز دور زده شود. ظاهر قصه حفظ خطوط قرمز باشد اما با روشی پیچیدهتر زیادهخواهی مدنظر غرب تأمین شود و سایش خطوط قرمز به عنوان تزئین توافق به خورد افکار عمومی داده شود.
2- توافق بد توافقی است که نتوان محتوای آن را صریح و علنی برای توده مردم بازگو کرد. بنابراین اگر اطلاعات توافق به صورت قطرهای یا تفسیری ارائه شود شاخصی برای توافق بد است، در این صورت «دانستن حق مردم است» فراتر از شعار انتخاباتی نخواهد رفت.
3- قابل تفسیر بودن توافق نیز از شاخصهای توافق بد است. به این بلا در هر دو توافق قبلی گرفتار شدیم و «نبرد تفسیرها» از فردای توافق لوزان شروع شد و هنوز هم ادامه دارد. حتی نام آنچه انجام شد نیز هنوز قابل تفسیر است. «توافق» ، «تفاهم»، «بیانیه رسانهای» ، «سیاه نوشته» و... عناوینی است که برای توافق ژنو هنوز استفاده میشود.
4-توافق بد توافقی است که منجر به دو قطبی در درون کشور شود. فرض بر این است که این توافق ملی است و نباید با اغراض جناحی و سیاسی بدان نگریست اما اگر صفبندیهای حداکثری نسبت به آن ایجاد شود شاخصی برای پر ابهام بودن آن است که نهایتاً در کانتکس توافق بد قرار میگیرد.
بنابراین باید از مفاهیمی مانند موافقان و مخالفان توافق بر حذر بود چرا که هیچ انسان عاقلی با اصل توافق مخالف نیست.
باز کردن ماجرای صلح امام حسن(ع) نیز در راستای همین دو قطبیسازی ارزیابی میشود. کسانی که طرح صلح امام حسن در این زمان و این مسئله را به انتقاد گرفتند و آن را نامناسب دانستند به قطب «جنگ» فرستاده شدهاند. لذا دو قطبیسازی جنگ – صلح در این مسئله نیز شاخصی برای توافق بد و انحراف افکار عمومی از چیستی آن است.
5- ابهام در سرنوشت تحریمهای پولی، بانکی و اقتصادی و عدم لغو زنجیره و پازل تحریمها نشانهای از توافق بد است. ممکن است در چرخه یک فرآیند اقتصادی یک تحریم لغو شود اما لغو آن بدون لغو تحریمهای پیوسته و مکمل مشکلی را از اقتصاد کشور حل نکند، به طور مثال ممکن است تحریم نفتی برداشته شود اما تحریم کشتیهای نفتکش یا بیمه نفتکشها یا سوئیفت بانکی حل نشود. در این صورت رفع تحریم نفتی نیز بیخاصیت خواهد بود و نوعی سرکار گذاشتن ما از طرف غرب محسوب میشود.
6- توافق بد توافقی است که با قوانین و مصوبات مجلس نیز مغایر باشد که اگر این شد چالش را درونی خواهد کرد، بنابراین باید کارشناسان حقوقی حاضر این مسئله را مدنظر داشته باشند که هرگونه تعارض یا تضاد با قوانین موضوعه میتواند توافق بد را به یک چالش درون حاکمیتی بین قوا تبدیل کند.
7- توافق بد توافقی است که منفذهای «امضا کن در رو» داشته باشد و تضمینی برای اجرای آن نباشد و مشمول مرور زمان گردد و اگرهای فراوانی آن را احاطه نمایند. ماجرای قرارداد اسلو بین عرفات و صهیونیستها تجربه ذی قیمتی است که باید از آن در معادلات بینالمللی، خصوصاً توافقاتی که با امریکا انجام میشود استفاده کرد.
8- توافق بد به صورتی دیگر نیز قابل فهم است و آن فهم پیامدهای آن است نه خود توافق. بدین معنی که با گذشت یک سال، دو سال، سه سال و ... مردم هیچ احساس عینی و مثبتی از آن دریافت نکنند و صرفاً شوک اولیه روانی آن را در بورس و ارز در حد ماه عسل درک نمایند. در این صورت سرخوردگی اجتماعی تولید خواهد شد و چرایی توافق به یک مسئله کهنه و مشمئزکننده در سپهر سیاسی – اجتماعی ایران باقی خواهد ماند.
9- توافق بد توافقی است که رهبری به نمایندگی از قاطبه ملت از آن راضی نباشد. راضی نبودن یک مسئله است و مخالفت و توقف آن مسئله دیگری است. اما عدم رضایت رهبری حتماً حکیمانه خواهد بود و نشانگر نقصی در توافق است. بسیاری از تودههای مردم که در جزئیات توافق و روند آن نیستند منتظر قضاوت این جایگاه مهم هستند تا بتوانند خود را تنظیم نمایند. رهبری نیز چارچوبها و خطوط قرمز را علناً، رسماً و کتباً اعلام نمودهاند، لذا برای انطباق توافق با دیدگاههای وی محتوای پیشین در دسترس است. البته همه ایرانیان با نگاه مثبت به صحنه مینگرند و امید است با افتخار از محتوای توافق و تیم زحمتکش کشور استقبال نماییم.امید است فرایند مذکور به استقبال و افتخار ملی تبدیل شود و یکی دیگر از گردنههای انقلاب اسلامی را برای رسیدن به افق انقلاب اسلامی که همانا تمدن اسلامی است طی نماییم.