به گزارش ایسنا، رفتار اطلاعاتی – نظامی ایالات متحده آمریکا ایالات متحده از این جنگ (عراق علیه ایران) دو هدف را پیگیری میکرد از جهتی با اعلام آشکار بیطرفی در برابر طرفین درگیر، در حفظ نزدیکی خود با این دو کشور تلاش کند و از سوی دیگر توان اقتصادی و کارآیی ایدئولوژیکی دو طرف را در جنگی فرسایشی تحلیل میبرد و در قالب مبارزه با تهدیدهای ایران میکوشید تا تمامی کشورهای عربی و اسلامی را در مقابل تهاجم شوروی به افغانستان و جنوب این کشور متحد کند.
به این ترتیب عراق هم که در تلاش بود تا در غیاب ایران، ژاندارم سابق منطقه، به عنوان یک قدرت نظامی – اقتصادی در منطقه درآید و بر اوضاع منطقه خلیج فارس مسلط شود، با بروز این جنگ خسارات و صدمههای جدی را متحمل میشد و توان رویارویی بعدی با رژیم صهیونیستی را از دست میداد. علاوه بر این در حالی که خطرهای ناشی از دو دولت قوی منطقه خلیج فارس برای رویارویی با منافع ایالات متحده کاهش مییافت، کشورهای اسلامی در مقابل تثبیت حضور نظامی شوروی در افغانستان و پیشرویهای بعدی و احتمالی وی به سمت جنوب، به همبستگی اسلامی نیز دست مییافتند.
واینبرگر، وزیر دفاع وقت آمریکا در این باره معتقد بود: «هر چند ایران، پیروزیهایی در جنگ به دست آورده، اما عراق نیز پیروز بوده است… آمریکا در این جنگ هر زمانی که صلاح بداند از دوستان عرب خود پشتیبانی خواهد کرد. پیروزی ایران در جنگ با عراق، به نفع آمریکا نخواهد بود. عربستان و عمان دو متحد وفادار آمریکا در خاورمیانه، نگرانیهای موجهی درباره تعرض ایران دارند و از نتایج آشکار پیروزی ایران در جنگ با عراق نگران هستند. ما خواهان آن هستیم که این جنگ به طریقی پایان یابد که ثبات منطقه را بر هم نزند، چون پیروزی ایران به طور حتم در جهت منافع ملی ما نخواهد بود.»(ولایتی، ۱۳۶۹: ۱۱۳) اما، پیشرویهای ایران بعد از فتح خرمشهر، باعث شد که ایالات متحده صرفاً شرایطی را در جنگ مورد پذیرش قرار دهد که هیچ یک از طرفین به پیروزی نایل نگردند، در نتیجه آمریکا تلاش خود را برای حمایت از عراق متمرکز و تنظیم کرد.
این سیاست، در تمامی سالهای جنگ در پیشگرفته شد و تلاش بسیاری برای تغییر موازنه قدرت به نفع عراق و افزایش فاحش کمکهای ایالات متحده در ارتباط با موضوعات مختلف و به ویژه اطلاعاتی – نظامی به آن کشور صورت گرفت. عمده این سیاست و کمکها عبارت بودند از:
۱) وفیق السامری، رئیس بخش ایران در سازمان اطلاعات نظامی عراق در مصاحبه با روزنامه الحیات چاپ لندن گفته بود که وی پس از آغاز جنگ در شهریور سال ۱۳۵۹ با مأموران CIA و مأموران آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا در بغداد تماس گرفته بود. ارزشمندترین اطلاعاتی که آمریکا در اختیار عراق قرار داد، براساس عکسهای ماهوارهای از مواضع ایران در طول جبهه ۱۲۰۰ کیلومتری این کشور تهیه شده بود. مأموران آمریکا تحولات جنگ و راههای گریز در طرحهای نظامی را با همتای عراقی خود مورد بحث و بررسی قرار میدادند. مأموران آمریکایی اطلاعاتی در مورد محلهای استقرار نیروهای ایران، جنگ افزارها، تحرکات و مقاصد آنها در اختیار عراقیها قرار میدادند.
۲) در فوریه ۱۹۸۲ – بهمن ۶۰، ویلیام کیسی محرمانهترین سفر مقامات ایالات متحده در زمان ریاست جمهوری ریگان را انجام داده تا با مقامات عراقی دیدار کند. دقایقی بعد از ورود به خاک اردن، «کیسی» با ملک حسین و بعد با «برزان ابراهیم حسنالتکریتی» برادر ناتنی صدام و رئیس دفتر مرکز اطلاعات عراق، ملاقات کرد.
ایالات متحده نگران جنگی بود که عراق از سال ۱۹۸۰ علیه ایران آغاز کرده بود. «کیسی» نقشههایی از آرایش تانکهای ایرانی در جنوب را ارائه داد و بیان کرد که کارشناسان CIA عقیده دارند نیروهای ایران قادرند جلوی هرگونه حرکت عراق را سد کنند. «سخنان کیسی واقعبینانه بود؛ ایالات متحده نگران آن است که عراق در آستانه یک شکست نظامی عمده قرار گرفته باشد. زیرا خطوط دفاعی آن به طور خطرناکی بیش از حد لازم گسترده شده و از این رو واحدهای پیاده نظام ایران میتوانستند از میان خطوط آن عبور کرده تا خود بصره پیش بتازند. هرج و مرج ناشی از این شکست برای رژیم بغداد فاجعهبار خواهد بود.» در این دیدار دو ساعته که اولین تماس حضوری بین مقامات عالیرتبه اطلاعاتی دو کشور پس از ۱۳ سال قطع رابطه، از زمان جنگ ژوئن ۱۹۶۷ اعراب و رژیم صهیونیستی بود، با ارائه نقشههایی از آرایش نظامی نیروهای ایرانی و عراقی در جبهه جنوب، به ضعف استقرار نیروهای عراقی اشاره کرد.
او گفت: «جامعه اطلاعاتی آمریکا به این نتیجه رسیدهاند که ایران در آستانه کسب یک پیروزی بزرگ قرار دارد و افزود، یگانهای پیاده ایرانی با استفاده از ضعف گسترش نیروهای عراقی، میتوانند از میان خطوط مقدم آنها عبور و تا خود بصره پیشروی نمایند.» جلب اعتماد صدام کار مشکلی بود. ملک فهد و ملک حسین به او اطمینان داده بودند که ایالات متحده، اطلاعات مهمی در اختیار دارد که لازم است او از آنها آگاه شود. شایان ذکر است که سفر و تماس کیسی محرمانه و خطرناک بود، چرا که میان عراق و آمریکا روابط دیپلماتیک وجود نداشت ولی دستاورد این ملاقات برای هر دو کشور قابل توجه بود. در این ملاقات، دو طرف توافق کردند، اطلاعاتی که در باره ایران به دست میآورند در اختیار یکدیگر قرار دهند. ضمناً CIA تعهد کرد که گروهی از کارشناسان خود را جهت کمک به نیروهای عراقی به آن کشور اعزام نمای کند.
۳) بعد از مذاکرات کیسی و برزان تکریتی، میان ایالات متحده و عراق قرارداد جدیدی متولد شد که به موجب آن دو طرف باید یکدیگر را از اطلاعاتی که درباره ایران به دست میآوردند، شریک کنند. ضمناً CIA متعهد شده بود که گروهی از کارشناسان خود را به بغداد بفرستد تا به مساعی عراق در جنگ با ایران کمک کنند. چند ماه بعد، تعدادی از مقامات آمریکایی، از جمله یک افسر بلند پایه CIA سفر دومی را به خاورمیانه انجام دادند، ولی این بار نه به عمان بلکه به «بغداد»! در این سفر علاوه بر برزان آنها با صدام نیز ملاقات کردند و طرحهای جدید از آرایش نظامی نیروهای عراقی و ایرانی را که توسط گروهی از کارشناسان نظامی جامعه اطلاعاتی آمریکا، تهیه شده بود، ارائه دادند. «ماکس پری» در کتاب خود پیرامون این ملاقات چنین عنوان میدارد: «چند ساعت پس از ملاقات با صدام، آمریکاییها به فرودگاه بغداد رفتند تا به امان بازگردند. افسران CIA که جریان این فعالیتها را ردگیری و ضبط میکردند از خوشحالی سر از پای نمیشناختند. تماس و ارتباط اطلاعاتی جدید میان CIA و عراق برقرار شده بود.»
در ابتدای جنگ عراق علیه ایران، آمریکاییها، هیچ نوع نگرانی نداشتند. چون ارتش عراق در مراحل نخستین جنگ خوب عمل کرده بود و در یک سری عملیات نظامی در سراسر سال ۱۹۸۱ در جبهههای جنگ موفق بود. از اوایل فوریه سال ۱۹۸۲ شرایط به تدریج تغییر کرد و موضع نظامی عراق رو به وخامت گذاشت. در این حال بود که مسئولین ستاد عملیات امنیت ملی آمریکا، نگران این امر شدند که جنگ ایران و عراق به شکست حکومت بغداد منجر شود و یک حکومت شیعی و اسلامگرای دیگر در منطقه خلیج فارس به وجود آید.
اطلاعات به دست آمده از جبهههای جنگ توسط CIA، نگران کننده بود. به همین سبب کیسی به سرعت وارد عمل شد و پیشنهاد کرد که آمریکا، با بغداد ارتباط اطلاعاتی برقرار کند. برای آغاز کار یک هیأت عالی رتبه آمریکایی به عراق رفت و با صدام ملاقات نمود. پیشنهاد کیسی مورد موافقت سریع رونالد ریگان قرار گرفت. به این ترتیب تماس کیسی و برزان تکریتی در راستای تحقق این اهداف بود. حمله فتحالمبین که در اوایل فروردین ۱۳۶۱ (مارس۱۹۸۲) انجام شد، برای ارتش صدام شکست عمدهای به بار آورد. هزاران نفر از کارکنان نظامی عراقی کشته، زخمی و یا اسیر شدند.
۴) اگر چه آمریکا همچنان اطلاعات نیروهای ایرانی را در اختیار عراقیها قرار میداد، ولی به دلایل گوناگون از جمله رهبری شخص صدام بر عملیات جنگی و دور زدن و عقیم گذاردن تصمیمات فرماندهان نظامی و صدور فرمانهای مکرر و شتاب زده اجرای حملات عجولانه و طرح ریزی نشده، سبب شده بود که ارتش عراق کماکان ضعیف و آسیب پذیر باقی بماند و نتیجه امر به آزاد سازی خرمشهر به دست نیروهای ایرانی در عملیات بیتالمقدس(خرداد۱۳۶۱) انجامید. از سوی دیگر کردهای شمال عراق، از شرایط پیشآمده به نفع خود بهره برداری کردند و به منظور دست یابی به اهداف دیرینه و سنتی خود که تجزیه شمال عراق و یا حداقل خودمختاری قوم کرد بود، به عملیاتهایی علیه واحدهای صدام دست زدند.
۵) در اواخر بهار ۱۹۸۲، «کیسی» و دستیاران عالی رتبه او تصمیم گرفتند روابط سیاسی خود را با صدام توسعه دهند. به این امید که از این طریق بتوانند دولت او را وادار کنند گامهای مؤثری برای بهبود وضع نظامی خویش که به نظر مأیوس کننده شده بود، بردارد. این ابتکار را یک سلسله ارزیابیهای جدید از آسیب پذیریهای فراوان ارتش عراق که در ماه ژوئن تسلیم کیسی شد، شدت بخشید. وضع عراق از همیشه وخیمتر به نظر میرسید. واحدهایی از سربازان ایرانی شکافهایی عمیق در داخل خطوط دفاعی این کشور ایجاد کرده و آنچه وخامت اوضاع را تشدید میکرد، قیامهای شیعیان در شهرهای کربلا، بصره، حله و نصیریه بود. «کارشناسان CIA یکبار دیگر به این نتیجه رسیده بودند، سقوط حکومت بغداد یا از راه تحمل یک شکست نظامی از رزمندگان ایرانی یا بهوسیله طغیان گروههای شیعی مذهب داخل در عراق امری اجتنابناپذیر شده است.»
لذا، آمریکاییها روابط اطلاعاتی با عراق را از راههای مختلفی توسعه دادند، از جمله آنکه تمام اطلاعات به دست آمده از آرایش نظامی ایرانیها و مواضع آنها را که از طریق هواپیماهای اکتشافی پیشرفته «آواکس» (که در اکتبر ۱۹۸۰ به عربستان سعودی فروخته بودند) به دست میآمد، در اختیار رژیم صدام قرار دادند. کینگ و کارش نیز در این خصوص عنوان داشتهاند: «آمریکا، اطلاعات سری (از طریق هواپیمای آواکس و دیگر منابع) در خصوص روند فعالیتها در خلیج فارس را در اختیار آنها(عراق) قرار دهد.» CIA، همچنین دستههایی از افسران اطلاعاتی خود را به بغداد فرستاد تا به صدام برای طرح برنامههای دفاعی جدید خود کمک کنند و همچنین یک ایستگاه سری CIA در نزدیکی کاخ ریاست جمهوری در بغداد تأسیس شد که به «ایستگاه بغداد» معروف شد.
۶) تحویل اطلاعات نظامی و سری ایران و همچنین، اطلاعات مربوط به نقل و انتقال نیروهای ایران و موقعیت کشتیها در خلیج فارس که ایالات متحده از آغاز جنگ به ویژه از سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲) از طریق ماهوارهها و آواکسهای مستقر در عربستان و بعد از آن در عراق و هم چنین ستون پنجم در ایران به دست میآورد، برای مقابله با ایران در اختیار عراق قرار میداد. این کمکهای اطلاعاتی تا پایان جنگ هم ادامه یافت.
۷) بعد از ایجاد ایستگاه سری CIA در نزدیکی کاخ ریاست جمهوری عراق، صدام به توصیه آمریکاییها، اختیار رهبری جنگ را به فرماندهان نظامی حرفهای خویش سپرد و همچنین تلاش کرد، روابطش را با اکراد شمال عراق بهبود بخشد. افسران CIA توصیههایی مبنی بر اینکه چگونه ارتش عراق میتواند، با عملیات نیروهای ایرانی مقابله نماید را ارائه دادند. اطلاعات آنها در خصوص عراق، صدام را تکان داد. زیرا این اطلاعات مشروح و بسیار دقیق بود و به نظر میرسید آمریکا، درباره جزئیات میدانهای جنگ و همچنین اوضاع شیعیان در جنوب عراق، پیش از خود صدام، اطلاعات دارد.
متعاقب آن، صدام دست به یک تصفیه عمومی در حکومت خود زد و تعدادی از وزرای کابینه و فرماندهان نظامی را برکنار کرد و همچنین دست به یک عقب نشینی راهبردی از پارهای نقاط ایران زد، تا خطوط دفاعی بصره را منسجم و قابل دفاع نماید. از آن پس عراق به یک جنگ دفاعی در داخل خاک خود دست زده و توانست حملات زمینی متمرکز ایرانیها را که پیروزی آنها، بغداد را در خطر فاجعه قرار میداد، عقب بزند.