رکنا: اختلاف دو برادر بر سر تقسیم ارث پدری با جنایت پایان یافت و تنها دختر قربانی برای عمویش درخواست قصاص را مطرح کرد.
رسیدگی به این پرونده از ظهر ۹ مرداد ماه سال ۱۴۰۰ به دنبال کشته شدن مرد ۴۰ساله به نام احمد در خانه ای قدیمی در یافت آباد آغاز شد .همسایه ها که صدای مشاجره دو برادر را شنیده بودند با کلانتری ۱۵۱ تماس گرفتند و مأموران در محل حاضر شدند.
شواهد نشان می داد درگیری میان دو برادر به خون کشیده شده است. برادر بزرگ به نام محمود ۴۵ساله که قصد فرار داشت ، همانجا در محاصره ماموران پلیس بازداشت شد و به درگیری خونین با برادرش اعتراف کرد.
جسد احمد که به خاطر اصابت چاقو با قلبش جان سپرده بود نیز با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
محمود در بازجویی ها گفت: برادرم را به خاطر اختلاف بر سر تقسیم ارث پدری کشتم و حالا پشیمان هستم.
به دنبال بازسازی صحنه جرم و اعتراف های این مرد، برایش کیفرخواست صادر شد و وی دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
درخواست قصاص برای عمو
در ابتدای جلسه تنها دختر قربانی در جایگاه ویژه ایستاد و برای عمویش قصاص خواست .
وی در حالی که اشک می ریخت گفت: عمویم پدرم را بی رحمانه کشت و من نمیتوانم از خون پدرم گذشت کنم.به همین خاطر برای او قصاص میخواهم.
وقتی محمود روبه روی قضات ایستاد گفت : من و برادرم سالها در خانه پدری مان زندگی می کردیم .من و خانوادهام در طبقه اول ساکن بودیم و برادرم و خانوادهاش در طبقه دوم زندگی می کردند . اگرچه پدرمان زنده بود اما ما ارثیه پدری را تقسیم کرده بودیم و پدرم به هر کدام از ما سه دانگ از خانه را داده بود. اما من و برادرم سر این موضوع با هم اختلاف داشتیم.
وی ادامه داد: من همه کارهای پدرمان را انجام میدادم و برای تقسیم ارث مخارج زیادی هزینه کرده بودم .به همین خاطر پدرمان باید چهار دانگ از خانه را به نام من میزد. اما چون این کار را نکرده بود از برادرم خواستم تا ۱۰۰ میلیون تومان به من بدهد .اما قبول نکرد و همین موضوع باعث اختلاف ما شد.
درگیری مرگبار ۲ برادر در تهران
وی در تشریح جزییات قتل گفت: آن روز سر همین موضوع با هم درگیر شدیم . درگیری میان ما بالا گرفت و من در اوج عصبانیت با چاقو یک ضربه به قفسه سینه برادرم زدم .اما باور کنید قصد کشتن او را نداشتم .
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود ابراز پشیمانی کرد و گفت :باور کنید نمیخواستم برادرم را بکشم .ما سالها با هم در یک خانه زندگی کرده بودیم. دعوای میان ما سر ارث پدری دنباله دار شده بود و من از این ماجرا عصبانی بودم. به همین خاطر کنترل اعصابم را از دست دادم و یک ضربه چاقو به او زدم.
با پایان دفاعیات متهم قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.