جمشید گیل؛ فعال رسانهای در عصر ایران نوشت: خبرگزاری رویترز گزارش داده است 33 سناتور جمهوریخواه از دولت بایدن خواستهاند بازگشت دوبارۀ آمریکا به برجام را منوط به رای مثبت دو سوم اعضای سنا کند.
باید گفت درخواست سناتورهای جمهوریخواه، درخواستی اصولی است؛ چراکه با توجه به اهمیت برجام برای ایالات متحده، بازگشت آمریکا به برجام باید تصمیم نظام سیاسی این کشور باشد و نه فقط تصمیم دولت (به معنای قوۀ مجریه).
در ایران برجام در مذاکرات دولت حاصل شد و سپس به تایید سایر ارکان نظام رسید. مجلس آن را تصویب کرد و شورای نگهبان هم مصوبۀ مجلس را تایید کرد. دبیر شورای نگهبان و فقهای این شورا نیز از سوی رهبری نظام منصوب میشوند.
به هر حال توافقی که صنعت هستهای یک کشور را به شدت محدود میکند، نمیتواند مورد تایید نظام سیاسی آن کشور نباشد ولی مبنای عمل آن نظام سیاسی واقع شود.
در آمریکا هم اگر قرار است برجام رافع دغدغههای امنیتی ایالات متحده باشد، باید به تایید نظام سیاسی این کشور برسد و موافقت دولت بایدن با بازگشت آمریکا به برجام، برای خاتمۀ دعوای داخلی آمریکاییها بر سر برجام، کافی نیست.
با توجه به اینکه بعید است بایدن با نامۀ سناتورهای جمهوریخواه موافقت کند، توافق احتمالی میان ایران و آمریکا در وین، در صورتی توجیهپذیر است که نظام جمهوری اسلامی فواید برجام را برای همین سه سال آتی بخواهد.
بعد از این سه سال، اگر همچنان بایدن رئیسجمهور آمریکا باشد و یا رئیسجمهور بعدی آمریکا از برجام خارج نشود، فواید برجام همچنان باقی خواهد بود. اما اگر رئیسجمهور بعدی آمریکا مکانیسم ماشه را فعال کند و یا دست کم دوباره از برجام خارج شود، آیا استفادۀ سه سالۀ ایران از برجام، به آنچه که اصولگرایان آن را "نابودی صنعت هستهای کشور" نامیدهاند، میارزد؟
پاسخ این سوال قاعدتا منوط به تصمیم نظام سیاسی ایران دربارۀ ترجیحاتش در سه سال آینده است. اگر حکومت ایران فروش کافی نفت و دسترسی به سوئیفت (جامعهٔ جهانی ارتباطات مالی بین بانکی) را حیاتیتر از ادامۀ پیشرفت شتابان صنعت هستهای کشور بداند، قاعدتا احیاء برجام را میپذیرد.
در این صورت، ممکن است اعتراضات اقتصادی چهار سال اخیر در سه سال آینده فروکش کند و حکومت مجددا با واقعهای مثل اعتراضات آبان 98 مواجه نشود.
اما اگر برآورد نظام سیاسی ایران این باشد که محدودیت در فروش نفت و عدم دسترسی به سوئیفت (و محروم ماندن از سایر مزایای مالی و اقتصادی احیای برجام)، حتی اگر به تداوم اعتراضات برآمده از انگیزههای اقتصادی بیانجامد، کشور را گرفتار "شرایط انقلابی" نخواهد کرد، ممکن است برجامی که فقط سه سال ضمانت اجرا دارد، مقبول حکومت ایران واقع نشود.
با توجه به اینکه به نظر میرسد نظام سیاسی ایران برآوردش این است که در صورت از دست رفتن برجام، آمریکا وارد جنگ با ایران نخواهد شد و اسرائیل نیز جرات حمله به ایران را ندارد (و اگر هم چنین اقدامی از اسرائیل سر بزند، اولا به بقای نظام لطمه نخواهد زد، ثانیا حملۀ اسرائیل با پاسخ متقابل و متناسب ایران مواجه خواهد شد)، باید گفت که از نظر مقامات نظام، از دست رفتن برجام حداکثر به بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه ایران منتهی خواهد شد.
اگر چنین شود، طبیعتا شرایط اقتصادی ایران در سه سال آینده نامطلوبتر از شرایط کنونی خواهد شد. بنابراین ممکن است حکومت ایران برجام بالقوه سه ساله را بپذیرد تا این برهۀ اقتصادی دشوار را پشت سر بگذارد.
چنین پذیرشی، مبتنی بر امیدواری به از راه رسیدن بخشی از ثمرات اقتصادی "سند همکاری ایران و چین" و نیز "سند 20 سالۀ همکاری ایران و روسیه" خواهد بود.
شرط اساسی برای بهرهمندی ایران از همکاری اقتصادی گسترده با چین و روسیه، عدم بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه ایران و نیز رفع تحریمهای یکجانبۀ آمریکا علیه ایران است؛ تحریمهایی که در دوران ترامپ وضع شد و با احیای برجام، اکثر آنها لغو خواهد شد.
بنابراین احیای برجام، حتی اگر فقط کارکردی سه ساله داشته باشد، اولا مانع بازگشت تحریمهای شورای امنیت خواهد شد و در نتیجه امکان تبادلات اقتصادی بین ایران و بسیاری از کشورهای جهان بویژه چین و روسیه را فراهم میکند، ثانیا ممکن است تا حدی روابط اقتصادی ایران و اتحادیۀ اروپا را احیا کند، ثالثا نارضایتیهای داخلیِ برآمده از انگیزههای اقتصادی را کاهش خواهد داد.
حتی اگر فرض کنیم رئیسجمهور بعدی آمریکا جمهوریخواه یا حتی دموکراتی باشد که آمریکا را از برجام خارج خواهد کرد و مجدداً شرایط اقتصادی نامطلوبی برای ایران رقم خواهد زد، منطقا دلیلی ندارد که ایران سه سال زودتر به استقبال چنین شرایطی برود.
احتمالا اصولگرایان تندرو با چنین تحلیلی مخالفند، ولی با توجه به اینکه آنها مدام بر طبل فروپاشی قریبالوقوع آمریکا میکوبند، باید به آنها گفت از این ستون تا آن ستون فرج است! اگر تندروهای وطنی واقعا فروپاشی آمریکا را قریبالوقوع میدانند، بهتر است عجالتا با احیای برجام و کاهش فشارهای اقتصادی آمریکا بر ایران موافقت کنند، چه بسا ترامپ در سال 2024 دوباره از راه رسید و این بار با جاهطلبیاش جامعۀ دوپارۀ آمریکا را به سمت فروپاشی سوق داد.
اما با فرض منتفی بودن جنگ، عدم توافق ایران با آمریکا بر سر برجامی که ممکن است سه سال بیشتر دوام نیاورد، در صورتی توجیه دارد که ایران مطمئن باشد پس از فعال شدن مکانیسم ماشه از سوی یکی از سه کشور اروپایی حاضر در برجام، چین یا روسیه بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه ایران را وتو خواهند کرد.
ولی چون تضمینی در کار نیست که چین یا روسیه به چنین وتویی مبادرت ورزند، حتی اگر قرار باشد برجام از دست برود و تحریمهای شورای امنیت علیه ایران مجددا اعمال شوند، باز بهتر است این واقعه نه در سال 2022 بلکه در سال 2025 یعنی سه سال دیرتر محقق شود.
طی این سه سال، اقتصاد ایران فرصت تنفسی نصیبش میشود و فرایندی از احیا را تجربه خواهد کرد. در این صورت امکان و توان مقاومت ایران در برابر فشارهای اقتصادی خارجی در آن زمان، به مراتب بیش از برهۀ کنونی خواهد بود.
بنابراین برجام سه ساله نوعی وقت خریدن برای عبور از وضعیت اقتصادی اعتراضخیزی است که بسیاری از مخالفان نظام آن را مجرای ورود به "شرایط انقلابی" میدانند و آبان 98 را نیز مهمترین نشانۀ از راه رسیدن قریبالوقوع این شرایط قلمداد میکنند.