روزنامه همدلی: مهدی نصیری، مدیرمسئول پیشین کیهان به تحلیل وضعیت کنونی و آینده مذاکره برجامی پرداخت.
او نوشت:
«جناب رئیسی! شما هم مثل همه ایرانیان در سال ۵۷ به یاد دارید که رهبران انقلاب وعده آبادی دین و دنیای مردم را دادند، اما اکنون بر همگان واضح است که این اساسیترین هدف انقلاب به چه میزان محقق شده.در چرایی این عدم توفیق، عوامل متعددی را میتوان برشمرد، اما از جمله مهمترین آنها این توهم ناشی از شور انقلابیگری بود که علاوه بر ایران باید به اصلاح جهان نیز بپردازیم و ریشه ظلم و استکبار را برکنیم.»
وی ادامه داد:«از همینرو از روزهای آغازین، برای شرق و غرب، خط و نشان کشیدیم، ملل مسلمان منطقه را دعوت به براندازی رژیمهای مرتجع کردیم و خلاصه آن که در سودای فتح سنگرهای کلیدی جهان و استقرار نظمی نوین بودیم.»
نصیری با روایت بخشی از مواضع روحانیت پس از انقلاب و اذعان به استفاده ائمه شیعه از فرصت مذاکره، نوشت:«رهبران روحانی به مردم گفتند که این وظیفه اسلامی و شیعی ماست که با ظلم و ظالمان و مستکبران، پیوسته مبارزه کنیم. آنها همیشه به قیام عاشورا استناد کردند، در حالی که سیره ده امام دیگر شیعه را که مملو از تقیه و سازش و کوتاه آمدن و حتی تعامل – از سر اکراه و تهدید – با ظالمان به دلیل فراهم نبودن شرایط برای استقرار حکومت عدل بود، به فراموشی سپردند و در باره امام حسین ع هم نگفتند که ایشان ده سال در زمان امام حسن ع و ده سال در دوران امامت خود در برابر حکومت معاویه، اغلب مماشات و تقیه کرد و این یزید بود که آغازگر ستیز با حضرت شد.»
وی با انتقاد از برخی رویهها ادامه داد:«و نیز نگفتند که شیعه، محو ظلم و جور و تحقق دولت آرمانی اسلام را در دوران ظهور جستوجو میکند و در عصر غیبت، در حد وسع و توان محدود خود موظف به اصلاح است.» مهدی نصیری سپس مواردی از مذاکرات جمهوری اسلامی با کشورهای متخاصم را ذکر کرد و نوشت:«در هر صورت سیاست خارجی جمهوری اسلامی، مبتنی بر چنین نگاهی شد که تاکنون – البته با غلظت کمتر – ادامه یافته، هر چند در مواردی که کارد به استخوان میرسد، دست از استکبار ستیزی بر میداریم و با مستکبران وارد گفتوگو و تعامل میشویم و همه ادعاهای ایدئولوژیک را کنار میگذاریم. از جمله:
۱. مذاکره با آمریکاییها برای آزادی گروگانها پس از ۴۴۴ روز گروگانگیری ماجراجویانه.
۲. صلح با صدام در حالی که قبلا آن را صلح اسلام با کفر و خیانت به اسلام، اعلام کرده بودیم.
۳. مذاکره مخفیانه با آمریکاییها و اسراییلیها برای گرفتن اسلحه در قبال آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان (سال ۱۳۶۴)
۴. تجدید رابطه با عربستان پس از کشتار حجاج ایرانی (۱۳۶۶) در مکه و قطع رابطه و اعلام این که اگر از صدام بگذریم از فهد نمیگذریم.
۵. همراهی با آمریکا برای سرنگونی صدام (۱۳۸۲) با چراغ سبز دادن به انقلابیون عراق برای مذاکره و تعامل با آمریکا.
۶. همکاری با آمریکا برای سرنگونی طالبان در افغانستان در سال ۷۹. ۷. آغاز مذاکرات هستهای با آمریکا و اروپا و … در سال ۸۹ با رضایت رهبری.»
نصیری با انتقاد از استفاده جناحی از شعار آمریکاستیزی نوشت:«البته این نکته را نیز باید افزود که شعار آمریکاستیزی به تدریج به عنوان ابزاری برای تثبیت قدرت جناح اصولگرا در برابر اصلاحطلبان نیز عمل کرد و همچنان عمل میکند چه آن که میتوان با آن، شور انقلابی را در اقلیتی که همیشه آماده سرکوب اکثریت با دستاویزهایی چون وابسته، سازشکار، نفوذی و … باشند، زنده نگه داشت.»
وی سپس به پیامدهای این شعار پرداخت و نوشت:«اما جمع بندی مطلب اینکه این سیاست خارجیِ غرب ستیز به تقویت جمهوری اسلامی در خارج از مرزها نینجامید و بهار عربی هم که تصور میشد، جنبشی انقلابی و ضد آمریکایی است، فروکش کرد.همچنین هیچ کشور اسلامی و عربی برای محو اسراییل با ایران همراهی جدی نکرد و این تنها صدام حسین بود که در پس از صلح با ایران در سال ۱۳۷۱، دهها موشک روانه حیفا و تل آویو و شهرهای دیگر اسراییل کرد و چند سال بعد با سکوت و بلکه تمایل ایران، با حمله آمریکا ساقط شد!»
نصیری سپس درباره پیامدهای داخلی این وضعیت ادعا کرد:«این سیاست خارجی، در داخل نیز نتیجهای جز عقب ماندگی اقتصادی و تشدید و گسترش فقر و تحریمی فلج کننده و دو قطبی زیانبار سیاسی نداشته است، در حالی که دالّ اساسی انقلاب، استقرار عدالت، رفع محرومیت و اتحاد و انسجام ملی بود.»
نصیری در ادامه با توصیف دو وضعیت پیش روی رئیس جمهور جدید :«اکنون آقای رئیسی میتواند با در پیش گرفتن راهبردی جدید، ایران را به نظم و نظام بینالمللی و تعامل با جهان بر اساس منافع ملی، برگرداند تا مانند بسیاری از کشورهای دیگر در مسیر توسعه و پیشرفت و تولید ثروت قرار بگیرد و برای مردم نجیب و آسیب دیده ایران پس از چهل سال زندگی سخت در «مقطع حساس کنونی»، گشایشی ایجاد شده و زندگیای آرام و کم تنش را تجربه کند. بدیهی است هر گاه دشمنی، قصد تعرض به مرزها و امنیت ایران را داشته باشد، با واکنش غیرتمندانه نظام و مردم ایران، مواجه خواهد شد و سیلی محکم خواهد خورد.»
وی در توصیف وضعیت دوم نوشت:«و البته آقای رئیسی میتواند همین مسیر گذشته را بدون بازنگری گفتمانی و عملکردی ادامه دهد اما این که سرنوشت و آینده ایران چه خواهد شد، در هالهای از ابهام و نگرانی جدی قرار خواهد داشت.»