شرق: مرد جوان که دوستش را به دلیل اختلاف حساب به کام مرگ کشانده بود، به قصاص محکوم شد.
روز 9 تیر سال گذشته مردی با مراجعه به پلیس تهران از ناپدیدشدن فرزندش به نام نیما خبر داد و گفت: موبایل پسرم خاموش است. از طرفی او هیچ وقت بیخبر کاری نمیکرد و حالا میترسم اتفاقی برایش رخ داده باشد.
وقتی پلیس تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کرد معلوم شد نیما که تاجر است برای چیدن گیلاس و شاتوت به کن رفته بود که دیگر بازنگشت.
پدر نیما به مأموران گفت: پسرم از مدتی قبل با شریکش که فرید نام دارد، دچار اختلاف شده بود و میخواست طلب چند میلیونیاش را از فرید پس بگیرد؛ اما فرید از پرداخت بدهیاش طفره میرفت و حالا من به او مشکوک هستم، چون آخرینبار آنها قرار بود برای تفریح بروند. کارآگاهان بعد از ثبت اظهارات پدر نیما سراغ فرید رفتند تا از او تحقیق کنند. مأموران وقتی دیدند روی دستان فرید آثار سوختگی وجود دارد، به او ظنین شدند و وی را بازداشت کردند.
این متهم وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، ادعا کرد از ماجرای مفقودشدن شریکش بیخبر است و دستانش نیز به دلیل انفجار گاز پیکنیک سوخته است. تحقیقات در این زمینه ادامه داشت تا اینکه دو روز بعد جسد نیما را در حاشیه روستایی در حوالی کن کشف کردند و با توجه به شواهد مشخص شد تاجر جوان با ضربههای چاقو به قتل رسیده است. مأموران در ادامه خودروی مقتول را درحالیکه به آتش کشیده شده بود، در حوالی اسلامشهر پیدا کردند و پس از آن بار دیگر به بازجویی از فرید پرداختند. او این بار به قتل دوستش اقرار کرد.
متهم در اعترافاتش گفت: من و نیما سال 83 با هم آشنا شدیم. او شرکت مواد غذایی و شوینده داشت. ما با هم شریک شدیم؛ البته قرار بود او یک میلیارد تومان بابت شراکت به من بدهد؛ اما یکباره از شراکت منصرف شد و پولش را خواست. من پول او را داده بودم اما نیما سود پول را هم میخواست.
من تازه خانه خریده بودم و دستم خالی شده بود، بههمیندلیل نمیتوانستم بدهیام را بپردازم. تصمیم گرفته بودم خودروی سانتافهام را بفروشم و وام خانهام را تسویه کنم. در چنین شرایطی نیما مرتب برای گرفتن پول اصرار میکرد تا اینکه بالاخره فکر انجام قتل به سرم زد و برای این کار نقشه کشیدم. میخواستم او را با خوراندن سیانور بکشم اما موفق نشدم، برای همین نقشهای دیگر طراحی کردم.
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: به بهانه چیدن گیلاس و شاتوت با نیما قرار گذاشتم. وقتی سوار ماشین او شدم به بهانه کرونا در صندلی عقب نشستم. وقتی به نزدیکی کن رسیدیم از ماشین پیاده شدیم. من در فرصتی مناسب نیما را داخل گودالی هل دادم و بعد با سنگ به سرش کوبیدم. وقتی او بیهوش شد چاقو را درآوردم و ضرباتی به او زدم. بعد هم گوشی موبایل را شکستم تا عکسهای سلفیای که با هم گرفته بودیم نابود شود و دیگر ردی از من باقی نماند.
وقتی کارم تمام شد با همسرم تماس گرفتم و به دروغ گفتم با موتور تصادف کردهام و بعد از تصادف چند مرد ناشناس به من و نیما حمله کردند و نیما را کشتند و جسدش را بردند. همسرم که از شنیدن این ماجرا ترسیده بود اصرار کرد به اداره پلیس برویم و موضوع را گزارش بدهیم اما من بهانه آوردم.
فرید ادامه داد: در ادامه نقشهام خودروی نیما را به حوالی اسلامشهر بردم و آتش زدم؛ اما دستان خودم هم سوخت. فرید در ادامه تحقیقات به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و سپس برای او کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع داده شد. در ابتدای جلسه دادگاه وکیل اولیایدم در جایگاه قرار گرفت و گفت: اولیایدم در دادگاه حاضر نشدهاند و من از طرف آنها تقاضای قصاص دارم.
سپس نوبت به متهم رسید. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: وقتی نیما از شراکت منصرف شد، من مبلغ یک میلیارد تومان را به او برگرداندم و فقط مبلغ ۲۰ میلیون تومان از آن باقی مانده بود؛ اما او اصرار داشت سود پولش را هم بگیرد. او میخواست بابت این مبلغ از من چک بگیرد. به او گفتم که چک ندارم؛ اما اصرار کرد با هم قرار بگذاریم و در این رابطه صحبت کنیم. روز حادثه وقتی سوار خودروی او شدم و فهمید چک را همراه نیاوردهام، عصبانی شد و با کارد میوهخوری که در ماشین داشت به من حمله کرد که دستهایم زخمی شد. من کنترل اعصابم را از دست داده بودم، کارد میوهخوری را از او گرفتم و چند ضربه به او زدم. در آن شرایط در حال خودم نبودم و وقتی به خودم آمدم که او فوت شده بود.
متهم در ادامه گفت: من سرپرست سه فرزند هستم و از وکیل اولیایدم تقاضا دارم به خاطر فرزندانم از قصاص من گذشت کنند. سالها قبل خواهرم که دو فرزند کوچک داشت فوت شد. من آن زمان هنوز ازدواج نکرده بودم و از خواهرزادههایم نگهداری کردم. بعد از چند سال ازدواج کردم و خودم هم صاحب یک فرزند شدم. من در تمام این سالها از خواهرزادههایم مثل بچه خودم نگهداری و با سختی زیاد زندگی خوبی برای آنها فراهم کردهام.
حالا که در زندان هستم همسرم از بچهها مراقبت میکند. من با تلاش زیاد توانستم زندگی خوبی برای آنها بسازم؛ اما پرخاشگری نیما باعث شد دست به چنین کاری بزنم. باور کنید من نقشهای برای قتل نداشتم و حتی چاقویی همراه نبرده بودم. قربانی خودش کارد میوهخوری را بیرون آورد و به من حمله کرد.
متهم درباره اینکه چرا موقع ارتکاب قتل دستکش در دست داشتی گفت: من به خاطر کرونا از ماسک و دستکش استفاده کرده بودم و نقشهای برای ازبینبردن اثر انگشتم نداشتم. من از کاری که کردهام واقعا پشیمان هستم و درخواست بخشش دارم.
در ادامه جلسه وکیل فرید به دفاع پرداخت و گفت: موکلم بعد از قتل از نظر روحی به هم ریخته است. او حتی حاضر نیست به زندگی ادامه دهد و بههمیندلیل دو بار در زندان دست به خودکشی زده اما زنده مانده است. من از اولیایدم تقاضا دارم به خاطر شرایط فرزندان موکلم گذشت کنند.
با رد این درخواست از سوی اولیایدم، قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، فرید را به قصاص محکوم کردند.شرق: مرد جوان که دوستش را به دلیل اختلاف حساب به کام مرگ کشانده بود، به قصاص محکوم شد.
روز 9 تیر سال گذشته مردی با مراجعه به پلیس تهران از ناپدیدشدن فرزندش به نام نیما خبر داد و گفت: موبایل پسرم خاموش است. از طرفی او هیچ وقت بیخبر کاری نمیکرد و حالا میترسم اتفاقی برایش رخ داده باشد.
وقتی پلیس تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کرد معلوم شد نیما که تاجر است برای چیدن گیلاس و شاتوت به کن رفته بود که دیگر بازنگشت.
پدر نیما به مأموران گفت: پسرم از مدتی قبل با شریکش که فرید نام دارد، دچار اختلاف شده بود و میخواست طلب چند میلیونیاش را از فرید پس بگیرد؛ اما فرید از پرداخت بدهیاش طفره میرفت و حالا من به او مشکوک هستم، چون آخرینبار آنها قرار بود برای تفریح بروند. کارآگاهان بعد از ثبت اظهارات پدر نیما سراغ فرید رفتند تا از او تحقیق کنند. مأموران وقتی دیدند روی دستان فرید آثار سوختگی وجود دارد، به او ظنین شدند و وی را بازداشت کردند.
این متهم وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، ادعا کرد از ماجرای مفقودشدن شریکش بیخبر است و دستانش نیز به دلیل انفجار گاز پیکنیک سوخته است. تحقیقات در این زمینه ادامه داشت تا اینکه دو روز بعد جسد نیما را در حاشیه روستایی در حوالی کن کشف کردند و با توجه به شواهد مشخص شد تاجر جوان با ضربههای چاقو به قتل رسیده است. مأموران در ادامه خودروی مقتول را درحالیکه به آتش کشیده شده بود، در حوالی اسلامشهر پیدا کردند و پس از آن بار دیگر به بازجویی از فرید پرداختند. او این بار به قتل دوستش اقرار کرد.
متهم در اعترافاتش گفت: من و نیما سال 83 با هم آشنا شدیم. او شرکت مواد غذایی و شوینده داشت. ما با هم شریک شدیم؛ البته قرار بود او یک میلیارد تومان بابت شراکت به من بدهد؛ اما یکباره از شراکت منصرف شد و پولش را خواست. من پول او را داده بودم اما نیما سود پول را هم میخواست.
من تازه خانه خریده بودم و دستم خالی شده بود، بههمیندلیل نمیتوانستم بدهیام را بپردازم. تصمیم گرفته بودم خودروی سانتافهام را بفروشم و وام خانهام را تسویه کنم. در چنین شرایطی نیما مرتب برای گرفتن پول اصرار میکرد تا اینکه بالاخره فکر انجام قتل به سرم زد و برای این کار نقشه کشیدم. میخواستم او را با خوراندن سیانور بکشم اما موفق نشدم، برای همین نقشهای دیگر طراحی کردم.
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: به بهانه چیدن گیلاس و شاتوت با نیما قرار گذاشتم. وقتی سوار ماشین او شدم به بهانه کرونا در صندلی عقب نشستم. وقتی به نزدیکی کن رسیدیم از ماشین پیاده شدیم. من در فرصتی مناسب نیما را داخل گودالی هل دادم و بعد با سنگ به سرش کوبیدم. وقتی او بیهوش شد چاقو را درآوردم و ضرباتی به او زدم. بعد هم گوشی موبایل را شکستم تا عکسهای سلفیای که با هم گرفته بودیم نابود شود و دیگر ردی از من باقی نماند.
وقتی کارم تمام شد با همسرم تماس گرفتم و به دروغ گفتم با موتور تصادف کردهام و بعد از تصادف چند مرد ناشناس به من و نیما حمله کردند و نیما را کشتند و جسدش را بردند. همسرم که از شنیدن این ماجرا ترسیده بود اصرار کرد به اداره پلیس برویم و موضوع را گزارش بدهیم اما من بهانه آوردم.
فرید ادامه داد: در ادامه نقشهام خودروی نیما را به حوالی اسلامشهر بردم و آتش زدم؛ اما دستان خودم هم سوخت. فرید در ادامه تحقیقات به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و سپس برای او کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع داده شد. در ابتدای جلسه دادگاه وکیل اولیایدم در جایگاه قرار گرفت و گفت: اولیایدم در دادگاه حاضر نشدهاند و من از طرف آنها تقاضای قصاص دارم.
سپس نوبت به متهم رسید. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: وقتی نیما از شراکت منصرف شد، من مبلغ یک میلیارد تومان را به او برگرداندم و فقط مبلغ ۲۰ میلیون تومان از آن باقی مانده بود؛ اما او اصرار داشت سود پولش را هم بگیرد. او میخواست بابت این مبلغ از من چک بگیرد. به او گفتم که چک ندارم؛ اما اصرار کرد با هم قرار بگذاریم و در این رابطه صحبت کنیم. روز حادثه وقتی سوار خودروی او شدم و فهمید چک را همراه نیاوردهام، عصبانی شد و با کارد میوهخوری که در ماشین داشت به من حمله کرد که دستهایم زخمی شد. من کنترل اعصابم را از دست داده بودم، کارد میوهخوری را از او گرفتم و چند ضربه به او زدم. در آن شرایط در حال خودم نبودم و وقتی به خودم آمدم که او فوت شده بود.
متهم در ادامه گفت: من سرپرست سه فرزند هستم و از وکیل اولیایدم تقاضا دارم به خاطر فرزندانم از قصاص من گذشت کنند. سالها قبل خواهرم که دو فرزند کوچک داشت فوت شد. من آن زمان هنوز ازدواج نکرده بودم و از خواهرزادههایم نگهداری کردم. بعد از چند سال ازدواج کردم و خودم هم صاحب یک فرزند شدم. من در تمام این سالها از خواهرزادههایم مثل بچه خودم نگهداری و با سختی زیاد زندگی خوبی برای آنها فراهم کردهام.
حالا که در زندان هستم همسرم از بچهها مراقبت میکند. من با تلاش زیاد توانستم زندگی خوبی برای آنها بسازم؛ اما پرخاشگری نیما باعث شد دست به چنین کاری بزنم. باور کنید من نقشهای برای قتل نداشتم و حتی چاقویی همراه نبرده بودم. قربانی خودش کارد میوهخوری را بیرون آورد و به من حمله کرد.
متهم درباره اینکه چرا موقع ارتکاب قتل دستکش در دست داشتی گفت: من به خاطر کرونا از ماسک و دستکش استفاده کرده بودم و نقشهای برای ازبینبردن اثر انگشتم نداشتم. من از کاری که کردهام واقعا پشیمان هستم و درخواست بخشش دارم.
در ادامه جلسه وکیل فرید به دفاع پرداخت و گفت: موکلم بعد از قتل از نظر روحی به هم ریخته است. او حتی حاضر نیست به زندگی ادامه دهد و بههمیندلیل دو بار در زندان دست به خودکشی زده اما زنده مانده است. من از اولیایدم تقاضا دارم به خاطر شرایط فرزندان موکلم گذشت کنند.
با رد این درخواست از سوی اولیایدم، قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، فرید را به قصاص محکوم کردند.