شرق: پسری که مادرش را به قتل رسانده و جسد او را حلقآویز کرده بود، در حالی محاکمه شد که از کار خودش ابراز پشیمانی کرده و با گریه از قضات درخواست بخشش کرد.
به گزارش خبرنگار ما، این مرد جوان یک سال قبل مادرش را به قتل رسانده و برای اینکه صحنه قتل را خودکشی نشان دهد جسد او را حلقآویز کرده بود، اما آثار خون برجایمانده نشان میداد این زن کشته شده است. مرد جوان وقتی با پلیس تماس گرفت تا از فوت مادرش خبر بدهد، گفت: مادرم در غیاب من و خواهرم خودش را حلقآویز کرده است. من وقتی به خانه وارد شدم، با صحنه وحشتناکی روبهرو شدم. پیکر بیجان مادرم از نردههای راهپله آویزان بود. من که ترسیده بودم بلافاصله پیکر نیمهجان مادرم را پایین آوردم، اما او دیگر نفس نمیکشید و کار از کار گذشته بود.
به دنبال اظهارات پسر جوان، مأموران پلیس به خانه آنها رفتند و پیکر زن ۶۱ساله با دستور قضائی به پزشکی قانونی منتقل شد. مأموران پلیس در نخستین گام به بازرسی خانه پرداختند، اما اثری از ساییدگی روی نردههای راهپله مشهود نبود. مقداری خون نیز در راهپلهها ریخته بود. همین سرنخ موجب شد تا فرضیه خودکشی زن سالخورده رنگ ببازد.
مأموران پلیس به بازجویی از پسر جوان به نام شهریار پرداختند و فهمیدند او به مواد مخدر اعتیاد دارد. این در حالی بود که پزشکی قانونی هم اعلام کرد علت فوت زن میانسال خونریزی مغزی بوده و خفگی یا فشار طناب علت فوت نبوده است. به همین دلیل شهریار بازداشت شد.
او که سعی داشت خودش را بیگناه نشان دهد، وقتی فهمید دستش برای پلیس رو شده و مأموران به اعتیادش پی بردهاند، به قتل اعتراف کرد. در نهایت کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه دادگاه خواهر شهریار که تنها ولیدم مقتول بود، درحالیکه اشک میریخت، گفت: در این دنیا فقط برادرم را دارم و به همین دلیل حاضر به قصاص او نیستم. من از خون مادرم گذشت میکنم. سپس شهریار در جایگاه ایستاد و گفت: بعد از فوت پدرم من، مادر و خواهرم با هم زندگی میکردیم. چند سالی بود که اعتیاد داشتم و مادرم به همین دلیل با من اختلاف داشت.
از وقتی فهمیدم مادرم خانهمان را به نام خواهرم سند زده رابطهام با آنها بدتر شد. این رفتار مادرم باعث شده بود کینه او و خواهرم را به دل بگیرم. متهم ادامه داد: آخرین بار در غیاب خواهرم بار دیگر با مادرم درگیر شدم و به او گفتم حق نداشته بدون اطلاع من خانه را به نام خواهرم سند بزند، اما او شروع به داد و فریاد کرد. من او را هل دادم که سرش به دیوار راهپلهها برخورد کرد و از سرش خون جاری شد.
من ترسیدم به همین دلیل او را رها کردم و به اتاق خودم رفتم. چند ساعت بعد وقتی از خواب بیدار شدم و به راهپلهها برگشتم با پیکر بیجان مادرم روبهرو شدم. برای اینکه پلیس را گمراه کنم طنابی را دور گردن مادرم پیچیدم و آن را از نردههای راهپله آویزان کردم تا همه فکر کنند مادرم خودکشی کرده است. بعد از چند دقیقه طناب را بریدم تا مادرم روی زمین بیفتد، اما وقتی پیکر او را حلقآویز کردم مرده بود. از کاری که کردهام بهشدت پشیمان هستم و از قضات درخواست دارم من را ببخشند. بعد از دفاعیات متهم، هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.