شرق: دختری جوان که دوستش را با ضربه چاقو به قتل رسانده است، در حالی در زندان به سر میبرد که اگر نتواند مبلغ درخواستی اولیایدم را بپردازد، قصاص خواهد شد.
این دختر که مهراوه نام دارد، سه سال قبل زمانی که 18 سال داشت، دوستش به نام مینا را با ضربه چاقو کشت. او بعد از قتل دستگیر شد و درحالیکه از عمل خود ابراز پشیمانی میکرد، پای میز محاکمه رفت. متهم به قتل تک فرزند است و پدر و مادرش از هم جدا شدهاند. به گفته خودش پدرش به مواد مخدر اعتیاد داشت و مادر او سه سال قبل از قتل طلاق گرفته و مهراوه بعد از آن دچار افسردگی شده بود و رفتارهای پرخاشگرانه نیز داشت.
مهراوه وقتی پای میز محاکمه رفت، در دادگاه قتل را قبول کرد و در نهایت با درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شد؛ اما پس از آن خانواده متهم برای جلب رضایت والدین مینا تلاش کردند تا اینکه آنها پذیرفتند در صورت دریافت مبلغی از قصاص صرفنظر کنند اما خانواده مهراوه تاکنون موفق به تهیه این مبلغ نشدهاند.
مهراوه میگوید در آن زمان داروهای اعصاب مصرف میکرد و زمان قتل نیز تحت تأثیر این دارو گیج بود. او به رکنا گفت: من و مقتول دو سال بود از بهترین دوستان همدیگر بودیم. من او را خیلی دوست داشتم و بعد از اینکه پدر و مادرم از هم جدا شدند، تنها چیزی که آرامم میکرد این بود که در کنار مقتول و در جمع دوستانم باشم.
خیلی وقتها با هم میهمانی میرفتیم و شب قبل از حادثه هم باز با هم میهمانی بودیم. همان شب من متوجه شدم که مقتول با پسر مورد علاقه من دوست شده است. آن پسر برایم ارزش نداشت؛ اما من از مقتول ناراحت شدم، چون او دو سال دوست صمیمی من بود و نباید با این کارش به رفاقتمان خیانت میکرد.
متهم ادامه داد: با اینکه خیلی ناراحت بودم اما تصمیم گرفته بودم اهمیت ندهم و فقط میخواستم دیگر با مقتول کاری نداشته باشم؛ اما فردای آن روز یکی از دوستان مشترکمان با من تماس گرفت و گفت شب گذشته، بعد از میهمانی مقتول در اینستاگرام لایو گذاشته و به من در لایو فحاشی کرده است. بعد از آن دوستم گفت بیا برویم با او دعوا کنیم و بگوییم چرا این حرفها را پشت سر تو زده است.
من دارو خورده بودم و حالت گیج و منگ داشتم و بدون فکر دنبال دوستم راه افتادم و به مقابل خانه مقتول رفتیم. زنگ درِ خانهشان را زدم و او مقابل خانه آمد. انگار هنوز در حالت گیجی و خواب و بیدار بودم. میخواستم درِ خانهشان را هل بدهم و داخل بروم اما او مانع من شد و پایش را لای در گذاشت. نمیدانم چه شد که با هم دست به یقه شدیم و یکدفعه چاقویی را که دستم بود به گلویش زدم. اینقدر در حالت منگی بودم که تصویر درستی از آن لحظه در ذهنم ندارم. بعدا که کمی حالم بهتر شد، به ذهنم فشار آوردم و یادم آمد در آن حالت چطور به مقتول ضربه زده بودم.
او درباره اینکه چرا چاقو به همراه داشت نیز توضیح داد: همانجا مقابل خانه مقتول چاقو را دوست دیگرم که همراهم بود به دستم داد. به من میگفت اگر درگیری بالا گرفت، با چاقو او را بترسان.
متهم در ادامه گفت: مادرم در این سه سال خیلی تلاش کرد که خانواده مقتول را راضی به گذشت از قصاص کند. پدر و مادر مقتول هم مثل پدر و مادر خودم از هم طلاق گرفتهاند. مقتول هم مثل من تک فرزند است. با وجود این دل پدر و مادرش به رحم آمده و حاضر شدهاند با دریافت وجهالمصالحه از قصاص من گذشت کنند. اگر این مبلغ را نپردازیم اعدام میشوم. اگر بتوانم رضایت بگیرم فقط جای قدمهای مادرم را میبوسم و سعی میکنم به او کمک کنم. مادرم در این سالها خیلی عذاب کشیده است.