روزنامه همدلی: رخوت و رونق سیاسی چیست و نشانههای آن کدام است؟ آیا شور و هیجان حول انتخابات یا خلاف آنرا میتوان نشانهای از رونق یا رخوت سیاسی دانست؟ آیا کناره ایستادن از برخی تحولات و اتفاقات سیاسی بهویژه عدم شرکت در انتخابات را میتوان یک کنش سیاسی به حساب آورد؟
تعریف سیاست و میدان سیاسی در کشورهایی همچون ایران کاری به غایت دشوار است. مدام همه امور و اتفاقات به سیاست ربط داده میشود و هر رویدادی حتی تشییع جنازه یک شخصیت هنری و مذهبی، گزارشگری فوتبال، نامگذاری یک بلوار و... با شاقول سیاست خطکشی میشود. تعریفی که دست برقضا غیرسیاسیترین تعریف از سیاست است و در پی معنازدایی از سیاست و امر سیاسی است. رونق سیاسی را نمیتوان صرفا به حضور در خیابان یا فعالیت انتخاباتی محدود کرد که به عکس در بعضی وضعیتها و برخی شعارها، کنارهگیری از تحولات سیاسی همچون قهر با صندوق رأی یک کنش سیاسی رادیکال محسوب میشود.
کمتر از پنج ماه مانده به انتخابات دوره سیزدهم ریاست جمهوری، شاهد عدم فعالیت، تحرک و حتی کمترین تحلیل، چه از جنبه ایجابی و چه سلبی پیرامون این رویداد، از سوی بسیاری از گروههای جامعه و حتی خود احزاب هستیم. پیش از این و حداقل از دوم خرداد 76 به بعد، انتخابات ریاست جمهوری محمل رقابتهای شدید سیاسی بوده است که اوج آن را در سالهای 1388 و 1396 شاهد بودیم. شدت این دو قطبیها گاه به اردوکشیهای خیابانی و افشاگریهای مناظراتی نیز کشیده شد. فضای انتخاباتهای ریاست جمهوری اوج سیاستورزی و کنشهای سیاسی در طول تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی بوده و مهمترین و بزرگترین اتفاقات سیاسی حول این انتخابات رخ داده است.
در این رقابتها فضای سیاسی کشور به شدت به سمت دوگانه سیاسی و گاه همراه با تنش کشیده میشود. انتخابات ریاست جمهوری فرصتی است برای بیان آنچه که قبل و بعد از انتخابات ممنوعه است. هر ممنوعیتی با تساهل روبهرو میشود و بسیاری از نبایدها و خطوط قرمز در جلوی ستادها یا در رسانههای همسو با نامزدها، آزادانه و بدون ترس از نظارت و فیلترینگ شکسته میشود. به همین علت استقبال از انتخابات ریاست جمهوری معمولا خیلی زودتر از تاریخ رسمی فعالیتهای انتخاباتی شروع میشود تا از دل آن کنشگریهایی اتفاق بیفتد. در این دوره اما تاکنون هیچ نشانهای از میل و شور انتخاباتی دیده نمیشود.
بیشک بحران کرونا در جهان و ایران در تشدید این موضوع موثر بوده است، اما حتی اگر کرونا نیز نبود شاید این سردی و ملال چهره خود را جدیتر و واقعیتر نشان میداد. وضعیت اقتصادی کشور و سوءمدیریت سالها و دهههای گذشته، آبستن اعتراضات شدید و اعلام رسمی عبور از جریانهای سیاسی با شعار ساختارشکنانه شد؛ شعارهایی که ابتدا جدی گرفته نشد، اما تحولات بعد از آن و بهویژه انتخابات یازدهم مجلس شورای اسلامی نشان داد که داستان جدیتر از این تحلیلهاست و بخشهای زیادی از جامعه به خصوص نسل جوان، نشان میدهند که هیچ امیدی به سیاست ندارند یا شاید هم دیگر میدانی برای فعالیت و کنش سیاسی خود نمیبینند.
چهرههای تکراری و امتحان پس داده به همراه فقدان احزاب هرگز اجازه یک «سورپرایز» سیاسی را نمیدهد و طبق تعریف «رجل سیاسی» باید یک نیروی قبلا شناخته شده وارد میدان انتخابات شود. آنچه که از این شرایط برداشت میشود آن است که نامزدها محدود خواهند بود و هیچ کدام نمیتوانند برای مردمی که هیچ خاطره مدیریتی موفقی از این چهرهها - بهویژه در حوزه اقتصادی و روابط بینالملل- ندارند، قابل قبول باشند. بنابراین در حال حاضر به راحتی میتوان لیست احتمالی نامزدها و حتی اتفاقات مربوط به آنها را با اندکی جابهجایی تحلیل و ارزیابی کرد. اگر چه در نهایت هر تکثر و تعددی که ایجاد شود، باز هم رقابت اصلی میان دو نگاه و گرایش سیاسی در کشور خواهد بود؛ دو جریانی که یکی پایگاه خود را با پایینترین سطح کمیت حفظ کرده و مشارکت کم در انتخابات را به نفع خود میداند. در نقطه مقابل جریان دیگر در سالهای اخیر، کل ماهیت و پایگاه رای خود را مدیون مخالفت با جریان اول بوده است؛ مخالفتی که البته یا به حداقل رسیده است یا در حال مستحیل شدن در جریان اول است. جریان دوم پیش از این به صورت سلبی بخشهای زیادی از جریان موافق درون نظام و حتی اپوزیسیون داخل تا خارج را (به تعبیر حجاریان از سروش تا گوگوش) پوشش میداد، اما این جریان در این دوره زیر فشار شدید طرفداران سابق خود در موعد انتخابات است و همین موضوع هم بر روند مشارکت تاثیرگذار خواهد بود و شانس پیروزی را برای جریان اصولگرا به حداکثر خواهد رساند، موضوعی که شاید انتخابات را در حد یک رقابت اصولگرایانه تقلیل دهد.
رخوت فعلی را بخشهایی از جامعه نوعی کنش سیاسی در اعتراض به وضعیت فعلی و نوعی اعلام عدم توانایی و هیچ کاره بودن دولت میدانند که میتواند پایانی بر پروژه امید به دولتها باشد. رخوت موجود ممکن است در ایام انتخابات جای خود را به یک رونق برای یک جریان سیاسی یا یکی از نامزدها دهد، اما در آن صورت هم آن رونق نمیتواند نقض و جبران کنشگری برآمده از دل رخوت تحمیل شده این روزهای جامعه باشد. با این همه برخیها هنوز خوشبینانه به انتظار معجزه و سوءاستفاده از احساسات سلبی مردم نشستهاند و احتمالا منتظر روزهای پایانی و شکلگیری «موج» نشستهاند، اما تاکنون هیچ نسیم امیدبخشی برای موجآفرینی احساس نمیشود.