مصطفی گوهریفر، پژوهشگر تجارت بینالملل و مدرس دانشگاه در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: برنامه جامع اقدام مشترک(برجام)، که ماحصل مذاکرات متعدد فنی و پیچیده طی یک زمان طولانی بود، با وجود انتقادات وارده توسط منتقدان مصلح، همچنان یک الگوی قابلتوجه از توافق برد-برد در حوزه روابط بینالملل است.
حتی واکنشهای مخالفان آن در داخل و خارج از ایران نیز، به نوعی تاییدی بر این مدعاست. قرار دادن خروج ایالاتمتحده از این توافق توسط ترامپ با این فرض که ایران پیروز این معامله بوده و امتیازات بیشتری گرفته، در کنار تقریرات و انتقادات مخالفان داخلی پس از خروج آمریکا از توافق درخصوص بلااثر شدن آن، نشان میدهد که در بازه زمانی اجرای برجام تا خروج ایالاتمتحده، این توافق واجد آثار متعدد اقتصادی بوده که بعضا فرصتهای بهوجودآمده، بهدلیل عدم برنامهریزی قبلی مورد استفاده قرار نگرفته است.
اکنون که رئیسجمهور دموکرات ایالاتمتحده یکی از برنامههای اصلی خود را بازگشت به توافق قرار داده، فارغ از اینکه اختلافنظرهایی در تیم ایشان درخصوص نحوه بازگشت وجود دارد، برای استفاده از فرصتهای احتمالی متعاقب احیای برجام، حداقل بهعنوان یک سناریوی محتمل، باید به اندازه کافی اندیشه کرد. با مفروض داشتن بازگشت ایالاتمتحده به برجام و با امعاننظر به تجربه زیسته این توافق، برای استفاده بهینه از شرایط درصورت محقق شدن این سناریو، مواردی به این شرح باید بهصورت جدی مورد بررسی و توجه قرار گیرد.
۱- اگر سیاست خارجی ایالاتمتحده را دو روی یک سکه در نظر بگیریم، در زمان جمهوریخواهان، لابی صهیونیسم و کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس موثرتر بوده و در دوره دموکراتها اتحادیه اروپا نقش کلیدیتری خواهد داشت. هرچند دموکراتها براساس رویکرد «لیبرالیستیشان» تحریم را ابزاری گریزناپذیر میدانند که از سوی جامعه بینالمللی بر کشورهای تخطیکننده از قواعد و هنجارهای بینالمللی اعمال میشود و جمهوریخواهان همچون دونالد ترامپ، با نگاه «واقعگرایی» از تحریم بهعنوان وسیله تامین منافع ملی خود فارغ از اهمیت قواعد بینالملل استفاده میکنند اما برآیند این دو خط مشی یک چیز است؛ تامین منافع ایالاتمتحده. پس اولا طبیعی است آنها بهدنبال منافع ملی کشورشان باشند، ثانیا تفاوت رویکرد دو حزب در روش تامین منافع ملیشان به اندازهای هست که با برنامهریزی مناسب بتوان از این تفاوت امتیازاتی کسب کرد و ثالثا، ما نیز باید برآیند نظرات گروههای مختلف در کشورمان یک چیز باشد؛ منافع ملی ایران.
۲- این گمان که بدون توجه به شرایط داخلی، میتوان در مذاکره و روابط خارجی موفق بود، در دنیای واقعی اعتبار چندانی ندارد. «برجام» یک مساله ملی است، پس نگاه همه دستگاهها و افراد با دیدگاههای مختلف باید نگاهی ملی باشد. شرط لازم برای کسب موفقیت در روابط خارجی، اجماع داخلی بر سر آن مساله است. منفک دانستن تحولات داخلی و روابط خارجی، خطایی راهبردی است.
۳- تعارضات بنیادین تهران-واشنگتن، به سادگی قابل حل نبوده و تحریمها و اعمال محدودیتها تا مدتها میهمان ناخوانده کشورمان خواهد بود، هرچند بهصورت مقطعی توافقاتی صورت گیرد یا در جهت رفع بخشی از تحریمها، توافقاتی حاصل شود. راهکار اصلی برای مقابله با تحریم، برنامهریزی بلندمدت با فرض تداوم تحریم است. این برنامه باید بر سه بنیان «کاهش وابستگی به نفت و تقویت اقتصاد دانشبنیان، شراکت راهبردی در صنایع دارای مزیت رقابتی با تمرکز بر همکاری با کشورهای همسایه و تقویت جایگاه اقتصاد در سیاست خارجی»، طرحریزی و اجرا شود. در این صورت اقتصاد کشور از مذاکرات و توافقات موقتی متضرر نشده و وقفهای در مسیر اصلی حرکت کشور ایجاد نخواهد شد.
۴- بهرغم اینکه رفع تحریمها یک فرصت است، اما نباید جهتگیری کلان اقتصادی کشور را بهصورت کامل از مسیر فعلی خارج و در مسیر جدید قرار دهیم. چنین اقدامی، شرایط کشور را نسبت به عامل خارجی شرطی میکند که این امر آثار زیانباری بر پیکره اقتصاد وارد خواهد کرد. این موضوع به معنای بیتوجهی به شرایط نیست، بلکه کوچکترین فرصت پیش آمده را نباید از دست داد.
۵- تجربه خروج ایالاتمتحده نشان داد، اروپاییها بدون اجازه آمریکا حتی توان تجارت محدود در حوزه کالای بشردوستانه را بهصورت مستقل ندارند. این موضوع باید در کنار نحوه تنظیم قرارداد با این کشورها در گذشته بهگونهایکه اروپاییها بهراحتی از آنها خارج شدند، مورد توجه فعالان اقتصادی باشد و به روشی مبادرت به تنظیم قرارداد کنند که بهراحتی توسط طرف مقابل بیاثر نشود.
۶- اگر احیای برجام را بهعنوان یک سناریو در نظر بگیریم، علیالقاعده باید فعالان اقتصادی بخش دولتی و خصوصی و دستگاههای ذیربط نسبت به شناسایی ظرفیتهای احتمالی متعاقب آن اقدام کرده و آمادگی لازم را برای بهرهبرداری از شرایط داشته باشند. تجربه قبلی نشان داد که برنامهریزی مشخص و جامعی برای استفاده از گشایشها وجود نداشت و برخی فرصتها به این دلیل از بین رفت. درخصوص این فقره، طبیعی است که دوستان و همکاران دوران فشار حداکثری تحریم، در اولویت توسعه همکاری باشند.
با وجود موارد مطروحه درخصوص استفاده از فرصتهای متعاقب بازگشت ایالاتمتحده، نباید از نظر دور داشت که با توجه به رویکرد دموکراتها در ایجاد اجماع بینالمللی درصورت افزایش اختلافات جدی تهران-واشنگتن ممکن است این کشور این بار در بستری قانونی متوسل به فعال کردن مکانیزم ماشه علیه کشورمان شود. از طرف دیگر درصورت احیای برجام باید بهصورت هوشمندانه این ابزار برای توسعه روابط و امتیازگیری از بلوک شرق مورد استفاده قرار گیرد و نباید شرایط بهگونهای پیش رود که «وعدههای» غربیها ملاک تصمیمگیری درخصوص روابط با متحدان استراتژیک در شرق باشد. اجرای سیاست مقابله به مثل در برابر غرب، یعنی «بیانیه در برابر بیانیه، وعده در برابر وعده و اقدام در برابر اقدام» از ایجاد آسیب در اجرای توافقات با آنها و همچنین در روابط با شرق جلوگیری خواهد کرد.