روزنامه شرق: هرچه به پایان دولت روحانی نزدیكتر میشویم، انتقادات به دولت و بیش از همه به رئیسجمهور افزایش مییابد. بیتردید بخش عمدهای از این انتقادات، زمینهسازی مخالفان برای پیروزی نامزد منتخبشان در انتخابات 1400 است؛ اما ناگفته پیداست هیچ دولتی در این چهار دهه گذشته بیش از دولت روحانی آماج مخالفخوانیهای اصولگرایان، اصلاحطلبان و اپوزیسیون داخلی و خارجی نبوده است.
بر این اساس میتوان ادعا كرد كمتر كسی بهجز افراد نزدیك به روحانی، شهامت آن را پیدا كردهاند تا در برابر توفانِ این انتقادات از دولت روحانی به دفاع برخاسته و در برابر انتقادات تند مخالفان از خود پایمردی نشان دهند. اغلب حامیان دولت روحانی دفاع خود را به آغاز دولت یازدهم ارجاع داده و آن زمان را نقطه قابل دفاع دولت میدانند. همان نقطه آغازی كه اصولگرایان سخت به آن میتازند و آن را آغاز مماشات با آمریكا در قالب «برجام» میشمارند. در واقع حامیان دولت روحانی در اینجا نیز بیش از آنكه از او و دولتش حمایت كنند، از ایدهها و انگیزههای خود در سیاست داخلی و خارجی دفاع میكنند. پس اگر بگوییم مخالفان در مواجهه با دولت روحانی صادقترند سخنی چندان به گزاف نگفتهایم؛ چراکه هرچه به انتهای جاده دولت نزدیكتر میشویم، این جدایی كه از ابتدا نیز پیوندی جدی نبود، بیش از پیش خود را عیان میكند. آنچه در این میان بهعنوان نكته تلخ بارز است، غیابِ مردم در كنار دولت روحانی است.
اندك مردمِ پای كاری هم نیستند كه حضورشان مانع انتقاداتِ تند مخالفان و رقیبانِ روحانی باشد. پس آنان بیمحابا به او و دولتش حمله میكنند چراكه مردمی وجود ندارد. مردم میخهای خیمه دولتاند. به تعبیر بیهقی: «خیمه ملك است و ستون پادشاه و طناب لشكر و میخها رعیت. پس چون نگاه كرده آید، اصل ستون است و خیمه بدان به پای است. هرگه كه وی سست شد و بیفتاد نه خیمه ماند و نه طناب و نه میخ». البته در این میان خاصه در زمانه ما، این میخها هستند كه برپادارنده مُلكاند و مُلكی پابرجاست و از گزند باد و باران در امان كه میخهایی مستحكم در خاك داشته باشد. اگر دولت روحانی اینچنین بیحفاظ و بیسپر در برابر مخالفان مانده از آن روست كه با «مردمی عاریهای» روی كار آمده است؛ مردمی عاریهای ساختهوپرداخته اصلاحطلبان و دیگر جناحهای غیررسمی داخل كشور. مردم عاریهای بههیچرو به كار هیچكس نمیآید.
دولت روحانی این فرضیه را اثبات كرد که اگر دولتی باید، مردمی هم باید، و دل بستن به مردم و حامیانِ عاریهای عاقبتی ندارد؛ اما نكته انكارناپذیری در این میان وجود دارد؛ اینكه اغلب دولتها در انتهای راه گرفتار همینگونه انتقادات و حتی تندتر از این بودهاند، البته نه به این مقدار. دولت هاشمیرفسنجانی را مردمی بود؛ مردمی كه پای منفعت خود ایستاده بودند. مردمی از جنس «مردم مضاربهای». مردمی كه با دولت رابطهای سوداگرانه داشتند؛ هركه پولش بیش سهمش از «دولت» بیشتر.
این مردمان پای كار نبودند اما چون پای منفعتشان در میان بود، انتقادات و حملات مخالفان كه حتی بسیار شدیدتر از حملات به دولت روحانی بود، آنان را از جای نجنباند و تا آخر پای منفعتشان ایستادند. دولت خاتمی و اصلاحطلبان با «مردمی آرمانی» روی كار آمدند. مردم آرمانی پایكارترین مردماناند، ازهمینرو دولت خاتمی شایستهترین دولت بعد از انقلاب است. از جهت مردمداری و مردمباوری. دولت احمدینژاد را «مردمی اتوپیایی» روی كار آورند. اتوپیایی كه واقعی نبود. مردم آرمانی كه از دولت خاتمی برای رسیدن به اتوپیا دلسرد شده بودند، کنار کشیدند و مردم اتوپیایی دل به دولت مهرورزی بستند تا راه طیشده را به سرانجام برسانند، اما این مردم اتوپیایی به سرمنزل مقصود نرسیدند و مهمتر از همه از هر اتوپیایی نیز ناامید شدند.
بیدلیل نبود كه در سال 92 باید دوباره مردمی ساخته میشد كه نبودند. با اصلاحطلبان دوباره مردمی آمدند از جنس تدبیر و امید؛ یعنی دیگر نه آرمانی بود و نه اتوپیایی. دولتی كه قرار بود با تفنگِ دیپلماسی دولتی فراتر از دولتهای قبلی باشد؛ چراکه دولتهای قبلی بهجد به ایده مذاكره نزدیك نشده بودند؛ اما دولت روحانی با موفقیتهایی كه به دست آورده بود، نتوانست تیر آخر را شلیك كند. تفنگ او ماشهای برای شلیك نداشت. تفنگ بود، گلوله هم بود؛ اما ماشه نبود. بسیار روشن است دولتی كه ماشه ندارد با «مردمی عاریهای» که بهسرعت از دور او پراكنده خواهند شد، دولتی بیدفاع خواهد ماند.