حبیبالله معظمی؛ در روزنامه شرق نوشت: در خبرها آمده بود که روز سهشنبه چهارم شهریور فردی به اتهام تجاوز از سوی پلیس تهران بازداشت شد.
بازداشت این فرد در پی راهافتادن یک کارزار ایرانی در شبکههای اجتماعی بود که برای اولینبار از این تجاوز و این متهم و دیگر تجاوزها و متهمان خبر میداد. همانطور که خود فرمانده نیروی انتظامی تهران اذعان کرده، «این بازداشت در پی طرح شکایتهای متعدد در فضای مجازی بود»، این بازداشت به تأثیر و مطالبه چند روز قبل شبکههای اجتماعی ربط داده شده است؛ این در حالی است که متهم بازداشتشده یا دیگر افراد مورد اتهام مشابه در همان شبکهها واکنش یا اظهارنظری در برابر این اتهام نداشتهاند.
درست در همین روزها، یکی از روزنامهها اظهارات خانمی را منتشر کرد که یک مدیر سابق سینمایی را متهم به سوءمدیریت و رابطهبازی میکرد، البته با زبان محترمانه و غیرتصریحی؛ بااینحال این «مدیر سابق»، ضمن ارسال پاسخ به این روزنامه که منتشر شد، با رد این اظهارات، از خجالت روزنامه هم درآمد و توهینها نثار کرد و دست آخر هم اعلام تهدید به شکایت کرد.چندی پیش از این نیز در پی درخواستهای گسترده در رسانههای اجتماعی -که دستکم برای ایران در نوع خود بیسابقه بود-، به حکم اعدام سه فرد معترض در کشور، این حکم فعلا به تعویق افتاده است.
منظور از ذکر این سه مثال عینی، بیان این واقعیت بود که در کشور ما عملا دارد رویهای شکل میگیرد که به مطالبه رسانههای اجتماعی رسمیت و اعتنا بخشیده است و در مقابل رسانههای مرسوم برخلاف آن همچنان در چنین مطالبههایی زیر فشار و ذرهبین هستند و در معرض شکایت.این مسئله وجهی دیگر از اختلال در نظام رسانهای کشور ماست که چنین دیدگاه و نظری را من قبلا مطرح کرده بودم.اینکه به رسانههای اجتماعی توجه شود و در صف مطالبهگران و سوتزنان قراردادن آنها، کاری درست و پسندیده است.
کمااینکه قبلا هم گفته بودم که رسانههای اجتماعی یکی از ابزارهای مهم، ارزان و راحت برای سنجش افکار عمومی بهخصوص در کشورمان هستند؛ اما رسانههای مرسوم که هویت و شناسنامه مشخص و روشنی دارند، در کشور ما مورد کمتوجهی و بیاعتنایی و حتی در معرض شکایت و سختی قرار میگیرند؟ با اینکه تجربه جهانی هم میگوید که این نوع رسانه به دلیل داشتن این ویژگی مهم و لازم در مطالبهگری عمومی، مورد اعتنا و حمایت قرار میگیرد.
با پدیدارشدن رسانههای نوین اجتماعی و در کنار رسانههای مرسوم و متداول قرارگرفتن آنها، بهترین مدل برای بیان مطالبات عمومی از طریق رسانه، «هم این و هم آن» است. رسانههای اجتماعی با گسترش و نفوذی که پیدا کردهاند که هرگز به معنای تعطیلی رسانههای مرسوم نخواهد بود، در کنار و مکمل رسانههای مرسوم هستند. این دو را باید در کنار هم دید و هر دو را باید تقویت کرد و مورد اعتنا قرار داد؛ نه اعتنا به یکی و بیاعتنایی به دیگری و تقویت یکی و تضعیف دیگری.
ضمن آنکه میدانیم علمای ارتباطات هنوز درباره بهطورکلی «عطف مسئولیت» و «تشخیص هویت»، در این شبکهها حرف دارند و در عدم کنترل بر جریانسازیهای با تأثیر اجتماعی آنها، اظهار ناتوانی میشود. بنابراین وقتی رسانههای مرسوم و متداول مثل روزنامهها، دارای هویت مسئولیتآور هستند، در صورت حمایت حقوقی و قضائی بهتر، مؤثرتر و مسئولیتپذیرتر میتوانند پاسخگو و بازتابدهنده مطالبات و مشکلات مردم باشند.