جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: دوشنبه، 3 شهريور 1399     
مکانیسم ماشه، تنها سلاح رئیس‌جمهور بی‌ثبات

فیاض زاهد، تحلیلگر مسائل سیاست خارجی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: اینک مشخص شده که انتخاب‌های هیجانی و بدون تدبیر دونالد ترامپ در آغاز دوران ریاست‌جمهوری وبال گردنش شده است!
 
بخش مهمی از مشاوران و وزرایی که در ابتدا در کنارش بودند، به منتقدان و مخالفانش تبدیل شده‌اند. چهره‌هایی چون تیلرسون، جان بولتون، جیمز ماتیس، راین زینکی، کرستن نیلسن، جان کلی، جف سشن، نیکی هیلی، استیو بانن و تعداد دیگری نیز را می‌توان به این لیست افزود.
 
ترامپ فارغ از ناتوانی در مدیریت سیاسی و فقدان تجربه استراتژیک در اداره کشوری به بزرگی و سابقه امریکا، از نظر فردی هم آدمی بی‌ثبات و جنجالی و هیجانی است. با همین رویه درباره بسیاری از برنامه‌ها و پروتکل‌های بین‌المللی رفتار کرد و البته از نظر جامعه‌شناختی برای خود مکتب منحصربه‌فردی را در داخل امریکا به وجود آورد. برجام نیز از این قاعده مستثنی نیست. او از منظر جهان‌بینی با توانایی رنگین‌پوستان مشکل دارد. هم‌اینک در نظرسنجی‌های معتبری چون گالوپ و فاکس و امرسون، بیش از ۸۵ درصد رنگین‌پوستان و ۷۵درصد اسپانیش تبارها به او رای نمی‌دهند. مسلمانان و اعراب مقیم امریکا در کنار طبقه الیت با تناسبی معنا‌دار وضعیتی مشابه دارند. در عوض جوان‌ترها و سفیدپوست‌ها و فقرای ساکن در محلات سفید مدافع او هستند.
 
زنان نیز در این نظرسنجی قریب به ۶۰ درصد مخالف او هستند. اینکه گفته می‌شود او به رنگین‌پوستان و سیاهپوستان نگرش منفی دارد ناشی از همین برداشت است. ترامپ نیز علاقه‌مند بوده جامعه او را اینچنین بشناسد. این نگره سبب می‌شود تا این‌گونه تحلیل کنیم که بزرگ‌ترین ادیپ وی میراث اوباماست. حق بیمه درمانی و برجام از مهم‌ترین دستاوردهای داخلی و بین‌المللی باراک اوباماست. یادمان باشد در مناطق سفید جنوبی که پایگاه جمهوری‌خواه‌ها و گروه‌های راسیست امریکایی بود، به اوباما، اوساما می‌گفتند! او علاوه بر تعارض حزبی به دنبال انتقام شخصی هم از اوباما بود. ترامپ هر دوی آنها را انکار کرد. اما تاکنون نه برای بیمه درمان جانشین مناسبی پیدا کرده و نه توانسته در داستان برجام به جایی برسد. بیمه درمان اوباما مهم‌ترین دستاورد حزب دموکرات است که از زمان جان اف کندی به دنبال تحقق آن بودند.
 
اینک ترامپ تنها توانسته آن عمارت را خراب کند و نتوانست قدمی در بهبود آن بردارد؛ خنده‌‌دارتر آنکه کرونا سبب شد تا مجبور شود به فراتر از آن هم تمکین کند. در داستان برجام نیز او می‌خواست اثبات کند ایران سر امریکا را کلاه گذاشته است. وقتی درباره ظریف و کری صحبت کرد، توضیح داد زمانی که مصاحبه‌های این دو را دیده بلافاصله پی برده که ظریف باهوش است و جان کری ابله! پس مطمئن بوده که ایران برنده ماجراست. او درباره کسی حرف می‌زند که سابقه ۳۰ سال نمایندگی سنا را در کارنامه خود دارد، برخلاف ترامپ که نمادی از سبک مغزی و تفرعن فردی از یک خانواده بسازوبفروش است، سابقه جنگ در ویتنام را دارد و کیست که تاریخ امریکا را نخوانده باشد و نداند سیاستمداری که به جنگ میهنی رفته از چه اعتباری در آن کشور برخوردار است.
 
ترامپ تلقی نادرستی از ایران داشت. تلقی او آن بود که با اعمال تحریم‌ها و افزایش فشارهای اقتصادی ایران از درون منفجر خواهد شد. همین مدل را درباره ونزوئلا هم به کار گرفت. انتخاب دستیارانی که در ابتدا درک درستی از نظرات وی نداشتند تا اینکه به مدل پمپئو- بولتون رسید. پمپئو در امریکا فاقد اعتبار یک وزیر خارجه همه فن حریف است. او نه سابقه دیپلماتیک و نه کاریزمای فردی مناسبی دارد. جان بولتون بدتر از اوست. او به تیم عقاب‌ها تعلق داشت که در بهترین حالت استعدادش به تحلیل مناسبات جامعه ایران او را به کاندیدای صدقه‌بگیر مجاهدین خلق (منافقین) بدل کرده بود. وی در تمام این سال‌ها در کنار جولیانی شهردار اسبق نیویورک با گرفتن دستمزدهای بالا مهمان ویژه منافقین بود. نکته جالب آن است که این سازمان در سابقه خود ترور مستشاران امریکایی را دارد!
 
نکته دیگر آنکه وقتی فردی آنقدر گیج و پرت است که نداند وضعیت این سازمان نزد افکار عمومی ایرانیان چیست، چه راهبرد موثری را می‌تواند ارایه دهد؟! حال نه از بولتون خبری است و نه پمپئو توانسته قدمی به جلو بردارد. سابقه آنها درباره ونزوئلا و کره شمالی هم نیاز به بازخوانی ندارد. در این میان سرنوشت برایان هوک هم می‌تواند پندآموز باشد. در حالی که ترامپ در هر هفته منتظر تماس ایران بود و برایان با آن فیگور ناچسب خود فکر می‌کرد راهی برای برون‌رفت پیدا کرده، مجبور به ترک کاخ سفید شده است.
 
لذا سوال اساسی در این میان آن است که ترامپ با چه انگیزه و مکانیسمی امیدوار به کارکرد مکانیسم ماشه است!
 
چرا در آغاز برای اعمال فشار بر ایران به این نکته کلیدی دقت نکردند که خروج از برجام آنها را از حیطه اثرگذاری خارج خواهد کرد. به‌رغم پروپاگاندای کاخ سفید درباره اعمال فشار بر ایران و تسلیم شدن آن، استعفای بولتون در گذشته و برایان هوک در هفته جاری نشانگر ماجراست. به نظر نمی‌رسد در تاریخ دیپلماسی امریکا این حد از وادادگی در شورای امنیت را شاهد بوده باشیم. امریکایی‌ها بارها با مکانیسم وتو از سوی شوروی و روسیه بازماندند، اما سابقه نداشته که کشورهای عضو ناتو در برابرشان بایستند. این دستاورد بزرگی برای دیپلماسی ایران است و این مهم به دست این دولت و جواد ظریف محقق شده است. حتی اگر کیهان و براندازان را خوش نیاید!
 
ترامپ در حالی به استقبال انتخابات می‌رود که مکررا اعلام می‌کند هفته قبل یا بعد از انتخابات با ایران به نتیجه خواهد رسید. همه می‌دانیم که این امری نشدنی است. او اگر انتخابات را ببازد با مشروعیت و قدرت هیچ کاری نخواهد داشت و اگر انتخابات را ببرد در موقعیتی قرار می‌گیرد که اگر ایران هم بخواهد، در یک ماه پس از پیروزی به ایران جوابی نخواهد داد. چرا باید به کشوری که پس از سه سال تماس گرفته به راحتی پاسخ داد و امتیازات افزون‌تری طلب نکرد؟ تنها یک احتمال وجود دارد و آن رفتار دیوانه‌واری است که در نتیجه انتخابات امریکا احتمال تحقق دارد؛ شکست ترامپ و حمله نظامی محدود به ایران در فاصله نوامبر تا ژانویه. این احتمال هم البته کار سختی خواهد بود. اما امکان وقوع دارد و باید مراقب بود. ترامپ شخصیت و روحیه این‌گونه کارها را دارد، چون برای بایدن یک پرونده لاینحل باقی می‌گذارد. اگر کمی با ساختار امریکا آشنا باشیم، درمی‌یابیم که برخی شلخته‌کاری‌هایی که در دیگر کشورهای جهان مرسوم است، در آنجا نیز رخ می‌دهد.
 
به یک نمونه جالب شما را حوالت می‌دهم. خوانندگان خوب است گزارش ۷۳ صفحه‌ای کنگره امریکا درباره یازدهم سپتامبر را مطالعه کنند. در بخشی از گزارش آمده که یک پایگاه هوایی در یکی، دو سال قبل از حمله به برج‌های دوقلو گزارش داده که تعدادی از دانشجویان علاقه‌مند به پرواز از کشورهای عربی برای آموزش اولیه خلبانی ثبت‌نام کرده‌اند، اما آنها تنها دوره Take off را گذرانده و دوره Landing را پاس نکرده‌اند! این گزارش هیچ‌گاه به دست اف‌بی‌آی نرسیده بود. شاید یکی از دلایل ایجاد NSA (national security Agency) آژانس ملی امریکا همین باشد؛ تجمیع اطلاعات در یک نقطه. در همین گزارش درباره اطلاعاتی که احمدشاه مسعود برای مادلین آلبرایت فرستاده بود، اشاره شده است. اینکه هرگاه شنیدید مرا ترور کردند مراقب حمله به امریکا باشید!
 
یا اینکه امروز می‌دانیم پروتکل حفاظت هوایی امریکا بر اساس جنگ سرد بود لذا وقتی هواپیمای مسافربری به طرف کاخ سفید می‌رفت، هیچ هواپیمای جنگنده مسلحی زودتر از نیم ساعت پس از اصابت به کاخ سفید به هواپیمای مهاجم نمی‌رسید. لذا به چند اف۱۶ دستور داده بودند خود را به طیاره مسافربری ربوده شده بکوبند! اینها تخیل نیست، گزارش‌های رسمی امریکاست. منظور از بیان این چند مثال آن است که توضیح دهم با وجود اتاق‌های فکر متعدد و نظام آزاد رسانه‌ای، اتخاذ تصمیم‌ها همواره تابع نظام قاعده‌مندی نیست. تاریخ مناسبات ایران و امریکا از این مثال‌ها کم ندارد.
 
لذا به نظر می‌رسد ماشه بیش از آنکه ساختار سیاسی ایران را هدف بگیرد، نشانی از نادرستی استراتژی بلندمدت امریکا در منطقه است و می‌تواند سبب ترکیدن لوله تفنگ کسی شود که اسلحه را در دست گرفته است!



درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: