دکتر سیدحسین موسویان؛ دیپلمات پیشین ایرانی در رزونامه دنیای اقتصاد نوشت: با وجود رخدادهای گوناگون اخیر، از تمرکز دولت ترامپ بر روی مساله ایران به هیچوجه کاسته نشده، بلکه وارد فاز خطرناکتری شده است که ماجرای انفجار در تاسیسات هستهای نطنز و تهدید هواپیمای مسافربری ماهان نمونههایی از آن است.
عوامل کلیدی تصمیمساز و تصمیمگیر آشکار و پنهان در دولت ترامپ اعم از «مایک پمپئو» وزیرخارجه یا «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر اسرائیل و «محمد بنسلمان» ولیعهد عربستان سعودی مصمم هستند که قبل از انتخابات ریاستجمهوری نوامبر در آمریکا «نتیجه حداکثری» از اعمال «فشار حداکثری» علیه ایران را بگیرند. چون اول: اطمینان ندارند که دونالد ترامپ در دور بعد، پیروز انتخابات شود از اینرو از دوره او بهعنوان یک «فرصت طلایی»، حداکثر بهرهبرداری را خواهند کرد و دوم: ترامپ هم میتواند در این انتخابات از دستاوردهای سیاست فشار حداکثری علیه ایران، استفاده کند. با این حال، توجه به این مساله شایان اهمیت است که مساله ایران، موضوع تعیینکنندهای در نتیجه انتخابات پیشروی آمریکا نیست و نخواهد بود اما بهطور قطع، در مباحث سیاست خارجی، از موارد چالشی بحث در بین دموکراتها و جمهوریخواهان قرار خواهد گرفت.
روشن است که در یکسو، دموکراتها، «برجام» و «سیاست تعامل با ایران» را در دستور کار دارند و در سوی دیگر، جمهوریخواهان، «فشار حداکثری» را دنبال میکنند. علاوه بر این، نتانیاهو و بنسلمان از برجام و سیاست تعامل با ایران متنفرند و پیشتر نیز از هیچ فشاری علیه باراک اوباما کوتاهی نکردند و در حمایت از ترامپ هم سنگتمام گذاشتند. از اینرو قابل پیشبینی است که گزینه نتانیاهو و بن سلمان و تندروهای آمریکایی، ادامه ریاستجمهوری ترامپ خواهد بود. در عین حال، چنانچه «جو بایدن» پیروز انتخابات شود، نتانیاهو و بنسلمان در یک چرخش ۱۸۰درجهای، دست بهسوی او دراز خواهند کرد تا روند بازگشت وی به برجام و تعامل با ایران را یا مختل کنند یا به حداقل برسانند.توجه به این واقعیت ضروری است که در سپهر سیاسی کشور، رویکرد ایران در مقابل آمریکا را شخص مقام معظم رهبری تعیین کرده و خواهند کرد چراکه این مساله، از اختیارات قانونی ایشان است.
در عین حال، منطقی به نظر میرسد که ایران، سیاست و برنامهای را در پیش بگیرد که توطئههای مثلث صهیونیسم بینالملل، عربستان سعودی و متحدان عرب آن و جناح تندرو در آمریکا را خنثی کند و موقعیت و قدرت آنها در استکبار تعیین سیاستهای مخرب کاخ سفید علیه ایران را خفه کند. به هر ترتیب، آنچه در این موقعیت لازم به نظر میرسد، ضرورت توجه به محور مباحث کاندیداهای ریاستجمهوری آمریکا در مورد ایران است که حول سه محور اساسی خواهد بود:
۱- آیا برجام توافق خوبی بود؟
۲- آیا سیاست فشار حداکثری در مورد ایران کارآیی داشته است؟
۳- آیا سیاستها، رفتار و نفوذ منطقهای ایران بهخاطر سیاست فشار حداکثری ترامپ کاهش یافته است؟
براساس این سه محور، طبیعی است که ترامپ مدعی شود که هم برجام بد بود، هم سیاست فشار حداکثری همراه با توفیق بوده و هم نقش ایران در منطقه را کاهش داده است. متقابلا جو بایدن نیز از برجام دفاع خواهد کرد، سیاست فشار حداکثری را ناموفق و نقش منطقهای ایران را همچنان موثر خواهد خواند.
در عین حال، هر دو کاندیدای آمریکایی، سیاستهای منطقهای ایران را نکوهش خواهند کرد اما نتیجه بحث میتواند در تعیین سیاست دولت آتی آمریکا در مورد ایران بسیار موثر باشد. واقعیت آن است که آمریکا در دوره ترامپ از حداکثر ظرفیت دوجانبه، منطقهای و بینالمللی خود علیه ایران استفاده کرده است. اینکه سقف توانمندی آمریکا علیه ایران موفق باشد یا ناموفق؛ در تعیین سیاستهای دولت آینده آمریکا بسیار مهم و تعیینکننده خواهد بود.من چند روز قبل در یک وبینار بینالمللی شرکت کردم که از سوی یکی از اندیشکدههای واشنگتن برگزار شده بود و محور بحث، «برجام» و «روابط ایران و شورای همکاری خلیجفارس» بود. در این وبینار یکی از مقامات بلندپایه سابق آمریکا به نکتهای اشاره کرد که حائز اهمیت است. او گفت: «سیاست فشار حداکثری ترامپ تصورات ما را تغییر داد. ما قبلا فکر میکردیم که تحریمها زمانی موثر است که با اجماع قدرتهای جهانی صورت گرفته باشد و اعمال شود اما اکنون دریافتهایم که تحریمهای یکجانبه آمریکا اگر بهطور جدی و قاطع و بهصورت فرامرزی هم اعمال شود، میتواند بسیار موثر باشد چون سایر قدرتهای جهانی نشان دادهاند که وقتی بین آمریکا و ایران قرار گیرند، آمریکا را انتخاب میکنند. اِعمال جدی و قاطع تحریمهای یکجانبه آمریکا، اقتصاد ایران را کاملا متلاشی کرده و...».
این، استدلال طرف آمریکایی بود اما حرف من تاکید بر این نکته است که اگر حاکمیت ایران بتواند اقتصاد را به نحوی مدیریت کند که در شهریور و مهرماه، شاخصها روند بهبود چشمگیر داشته باشند، مدافعان سیاست فشار حداکثری در جریان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، بازنده خواهند بود و دولت آینده آمریکا در مورد سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران تجدیدنظر خواهد کرد. اما اگر روند سقوط ارزش پول ملی ایران، تورم، بیکاری و... تداوم یابد، برگ برنده را به دستان جناح تندرو آمریکا خواهد داد.
«وحدت ملی» موثرترین عامل بعدی در این کارزار است. متاسفانه اختلافات جناحی در داخل ایران تشدید شده است و اگر این روند در ماههای آینده و تا انتخابات ریاستجمهوری ایران نیز شدت گیرد و از طرف دیگر، شاخصهای اقتصادی نیز روند نزولی داشته باشد، آنگاه خوراک لازم برای مثلث «پمپئو-نتانیاهو-بنسلمان» فراهم خواهد شد تا در جریان تبلیغات ریاستجمهوری آمریکا، سیاست ترامپ را موفق جلوه دهند و نتیجهای حاصل شود که قطعا به نفع ایران نبوده و پیشزمینه استمرار سیاستهای فعلی کاخ سفید علیه ایران خواهد شد.