روزنامه جام جم نوشت: دختر 15 ساله که نتوانسته بود با پسر 20ساله افغان ازدواج کند، نقشه آدمربایی ساختگی را اجرا کرد تا از پدرش یک میلیارد تومان اخاذی کند.
اوایل تیر امسال زن میانسال وقتی برای بیدارکردن دخترش- سیما- به اتاقش رفت، با صحنه عجیبی روبهرو شد. دخترش روی تخت نبود و به جای او چند متکا در رختخوابش قرار داشت. فکر میکرد چون او و شوهرش شب گذشته اجازه ندادند به ملاقات دوست بیمارش برود او به خانه او رفته باشد.
بنابراین به خانه دوست دخترشان رفتند و سراغ او را گرفتند که معلوم شد وی بیمارنبوده و سیما نیز به خانه آنها نرفته و حتی چند روز است با هم تلفنی در ارتباط نبودهاند. والدین سیما خانه اقوام و دیگردوستان او را هم جستوجو کردند،اما ردی از وی به دست نیامد و با حضور در پلیس آگاهی تهران شکایت کردند.در ادامه با دستور بازپرس جنایی تهران تحقیقات دراینباره آغاز شد و چند روز بعد خانواده او با حضور دوباره در پلیس آگاهی اعلام کردند که مردی با آنها تماس گرفته و اعلام کرده دخترشان را ربوده و برای آزادی او باید تعدادی سکه طلا و یک میلیارد تومان پول بپردازند و در تماسهای بعدی محل قرار و تحویل پول و سکهها را میگوید بعد هم صدای ناله وکمکخواهی دختر نوجوانشان را از پشت خط تلفن پخش کرده است.حتی آدمربا آنها را تهدید کرده بوده که اگرخواستهاش را نپذیرند دختر نوجوان را به قتل میرساند و جسد سوخته او را در مکانی نامعلوم دفن میکند.
باتوجه به گفتههای پدرخانواده، ماموران به تحقیق دوباره از او پرداختند که معلوم شد کار وی بسازوبفروش بوده و این اواخر کارگرش که مرد افغان بوده، راننده شخصی دخترش هم شده و از اعتماد او سوءاستفاده کرده و با دخترش طرح دوستی ریخته است. چندبار به پسرافغان حتی اخطار داده، اما وی پنهانی به ارتباطش با دختر او ادامه داده بود.
فرید تحت تعقیب پلیس قرارگرفت و چند روز پیش بازداشت شد. وی مدعی بود که آدمربایی در کار نیست و این نقشه دختر شاکی بوده و ادامه داد: در جریان رفت و آمدم به خانه شاکی، به دختر نوجوانش علاقهمند شدم و ارتباط عاشقانهمان شکل گرفت. دختر نوجوان پیشنهاد کرد نقشه آدمربایی ساختگی را اجرا کنیم و از خانوادهاش سکههای طلا و یک میلیارد تومان پول اخاذی کنیم تا با این پول بتوانیم زندگیمان را بنا کنیم. دختر نوجوان در خانه خواهرم است.
ماموران به خانه خواهر متهم رفتند و دختر نوجوان را در آنجا یافتند. او برای تحقیقات به پلیس آگاهی منتقل شد و در تحقیقات گفت: والدینم افراد سختگیری هستند و اجازه هرگونه ارتباطی را با دیگران به من نمیدهند. نمیتوانستم حتی خانه دوستانم برای جشن تولد و مهمانی بروم. اگر میرفتم ساعتها مرا زیرنظر میگرفتند تا از آنجا خارج و با خودشان به خانه بازگردانند. از این شرایط ناراحت بودم و این اواخر پدرم حتی برایم راننده شخصی گرفته بود. بعد از مدتی دلباخته راننده شدم و نقشه آدمربایی را طراحی کردم تا بتوانم با او ازدواج کنم.
شاکی نسبت به دخترش اعلام گذشت کرد و او را به خانه برد، اما از متهم دیگر همچنان شکایت داشت و پسر عاشقپیشه روانه زندان شد.