محمدعلي ابطحي در روزنامه اعتماد نوشت: حوزه سياست بر همه امور مقدم است. باشد. اصلا قبول. اما حوزههاي ديگر نبايد با مترهاي سياسي اندازهگيري شود. در مسائل اجتماعي، اخلاقي، سياسي در صداوسيما، برنامهها و كارشناسان به دلايل برتري علميشان كمتر انتخاب ميشوند.
آنچه در انتخاب افراد و ديده شدن تصاويرشان مهم است، ميزان پايبندي و بعضا تظاهر به پايبندي به نظام سياسي در چارچوب بسته آن ملاك انتخاب است. اين شيوهاي است كه در حوزههاي ديگر به آن خو گرفتهايم.
اما اين اتفاق در حوزه ديني فاجعهبار است.
با همان ملاكهايي كه صداوسيما به آن پايبند است، انديشمندان فراواني هستند كه ميتوانند مباني ديني را به صورت علمي و محققانه شرح و بسط دهند.
سالهاي متمادي است كه از جعبه صداوسيما تعدادي انگشتشمار كارشناس ديني دعوت ميشوند. صداوسيما ميتواند افراد بيشتري را انتخاب كند كه در تراز انديشه نسل اهل تفكر ديني با مردم حرف بزنند.
اين سادهانگاري و سطحيانديشي در جامعهاي كه نسل جوان دلايل زيادي دارد كه از دين گريزان شود و فضاي ارتباطي كه خيليهاي آن دراختيار معاندان هست و هر روز شبهههاي جديدي ايجاد ميكنند و همه آنها به پاسخهاي متقن احتياج دارند، وظيفه و رسالت ديني سنگينتري برعهده صداوسيما ميگذارد.
نتيجه بيعمقي در برنامههاي ديني، دين گريزي بيشتر نسل فعلي است و مسووليت شرعي و ديني آن در بسياري از موارد برعهده صداوسيما و ساير مراكز رسمي تبليغي ديني است. در ماه رمضان كه اوج برنامههاي مذهبي است، سالهاست اين نقيصه بيشتر ديده ميشود. در زمان مديريت راديو در بيش از سه دهه پيش به يك مناسبت مذهبي خدمت آيتالله خامنهاي كه رييسجمهور بودند، رسيدم. تقاضاي سخنراني در مورد زندگي يكي از امامان داشتم.
فرمودند اين همه سخنرانيهاي هدفدار در طول قبل انقلاب ماها كردهايم. خودشان. مرحوم بهشتي. مرحوم رفسنجاني و ديگران. اينها را مبنا قرار دهيد و براساس آنها نويسندگانتان زندگي واقعي پر از مبارزه و سلحشوري و شجاعت ائمه را تبيين كنيد. در قبل از انقلاب ماه محرم و صفر و رمضان ليست سخنرانان مشهور كه ميشد حرفهاي منبرهاشان كتاب شود زياد بودند. در مشهد با سخنرانيهاي خود آيتالله خامنهاي و شهيد هاشمينژاد و محمدتقي شريعتي و در تهران مرحوم فلسفي و خزعلي و فخرالدين حجازي و مطهري و حسينيه ارشاد و مرحوم دكتر شريعتي، فضاي نوگرايي ديني غريبي موج ميانداخت.
حتي در حوزه آوازهاي مذهبي و مداحهاي مختلف، افراد زيادي بودند كه تابع مكتب مترقي ديني بودند.
يك بار در ماه رمضان در وسط جنگ ما در راديو دعاي سحر را از درون جبهه و با صداي يكي از بلبلان جنگ ضبط و پخش كرديم. آيتالله خامنهاي شخصا تماس گرفتند كه سحر ماه رمضان و مناجاتهاي آن را كه فلاني و فلاني اجرا ميكردند و صداي آنها كه ملكوت سحر را به ياد ميآوردند، خالي نكنيم. الان چند سال است كه مناجاتهاي طولاني براي سحرخيزان كه طبعا خيلي محتاج نصيحت نيستند و دوست دارند با خدا خلوت كنند، وجود ندارد. آنقدر واعظ و بيشتر از آنها مجريان حرف و نصيحت ميكنند كه جا و زمان براي دعا و مناجات كه كار اصلي سحر است، وجود ندارد.
من به سوتيهاي اخير صداوسيما كار ندارم، ولي در يك برنامه پرسش و پاسخ گزينهاي پرسيده بود در چه سني بايد كودك را وادار به نماز كرد. پاسخهاي سه سالگي و پنج سالگي و هفت سالگي بود.
اين در حالي است كه حتي براي دختران كسي قبل از ۹ سالگي نماز را واجب نميداند.
اين در جامعهاي كه ميبينيم، تشويق به نماز نيست، فراري دادن از دين است.
اميدي به اصلاح نميرود، چون حوزه ديني به اعتقاد من يكي از مظلومترين حوزهها در صداوسيماست و متولي دغدغهمند ندارد.