روزنامه ایران: جسد مرد ثروتمندی که از تاجران سنگهای قیمتی بود 6 سال قبل در خانهاش واقع در بزرگراه محلاتی در حالی پیدا شد که گاوصندوق خانه نیز به سرقت رفته بود. مأموران در ردیابیهایی فنی و تحقیقات میدانی متوجه شدند که مسعود بر اثر خفگی به قتل رسیده است و آخرین بار با یکی از دوستانش بهنام محمدرضا ارتباط تلفنی داشته است.
بدین ترتیب مأموران وی را برای تحقیق و بازجویی دستگیر کردند و به اداره آگاهی بردند. محمدرضا در بازجوییها راز قتل مسعود را فاش کرد و گفت: من و مقتول دوست بودیم و رابطه خوبی هم داشتیم آن روز هم برای اینکه همدیگر را ببینیم به همراه دوستانم به خانهاش رفتیم، اما دوستانم بهنامهای فرشاد و جمال با دیدن سنگهای قیمتی در خانه مسعود و وضعیت زندگی او وسوسه شدند و تصمیم گرفتند او را بکشند. آنها میوه و آبمیوه خریده بودند و درون آن دارو ریختند و بعد هم مسعود را به قتل رساندند.
بعد از اعترافات متهم، فرشاد و جمال نیز دستگیر شدند و فرشاد به قتل اعتراف کرد و گفت: من مقتول را از مدتها قبل میشناختم و با هم مراوده مالی داشتیم . روز حادثه به خانه مقتول رفتیم تا کمی خوشگذرانی کنیم و دور هم باشیم. در خانه بودیم که جمال یک سکه نشانم داد و مدعی شد این سکه ٥٠٠ میلیون تومان ارزش دارد و گفت اگر مسعود را بکشم، سکه را به من میدهد. او گفت ما میتوانیم با بهقتل رساندن وی سنگهای قیمتیای که در خانهاش بود را برداریم.
جمال آبمیوه را تهیه کرد و در آن مقداری داروی خوابآور ریخت و به مسعود داد. وقتی بدحال شد من گردنش را گرفتم و فشار دادم تا به گوشهای ببرمش بعد هم دست و پایش را با پارچهای بستم و رویش یک پارچه کشیدم تا نبیند ما چه میکنیم بعد هم سنگهای قیمتی خانهاش را سرقت کردیم. متهم گفت: بعد از اینکه از خانه بیرون آمدیم جمال سکهای که قولش را داده بود به من داد، اما بعد متوجه شدم سکه نقره است و او دروغ گفته که سکه طلا به من میدهد. سپس از جمال که تبعه افغانستان بود بازجویی شد.
او همه اتهامات را رد کرد و گفت اصلاً نمیداند دو متهم ایرانی چه میگویند و گفتههای آنها را قبول ندارم. با پایان جلسات بازجویی کیفرخواست علیه هر 3 متهم صادر و پرونده با اتهام قتل عمدی برای فرشاد و معاونت در قتل عمدی برای جمال و محمدرضا به دادگاه فرستاده شد. در ادامه اولیایدم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص و همچنین دیه بهلحاظ جراحاتی که قبل از مرگ به مقتول وارد شده بود، شدند. فرشاد متهم ردیفاول، که ٢٣ فقره سابقه کلاهبرداری و سرقت دارد پشت تریبون قرار گرفت و گفت: من اتهامات شربخمر، سرقت و کتکزدن مقتول را قبول دارم، اما قتل را قبول ندارم، چون زمانی که ما از خانه مقتول بیرون میآمدیم او زنده بود.
در ادامه 2 متهم دیگر در جایگاه حاضر شدند آنها هم اتهام خود را قبول نکردند و مدعیشدند که در قتل هیچ نقشی نداشتند. بدین ترتیب قضات پس از محاکمه، فرشاد را به قصاص، جمال را به خاطر معاونت در قتل به 15سال زندان و محمدرضا را به 10 سال زندان محکوم کردند. اما حکم صادره در دیوان عالی کشور تأیید نشد و سه متهم بار دیگر در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کردند.
سپس فرشاد در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من به خواست محمدرضا داروی بیهوشی را داخل آب طالبی مسعود ریختم و وقتی او بیهوش شد او را کشتم. جمال نیز اتهامش را منکر شد و گفت: من دستی در قتل نداشتم و فرشاد و محمدرضا با هم نقشه قتل را کشیده بودند. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، فرشاد را به قصاص و محمدرضا و جمال را به زندان محکوم کردند.