«نباید فراموش کرد که وزارت خارجه وزارت جنگ نیست و کارکرد اصلی آن، دیپلماسی است. اساساً کار آقای ظریف مذاکره و بنبست شکنی است نه پیچیده کردن و گره زدن مسائل و بحرانهای حاکم بر عرصه سیاست خارجی. کما اینکه ایشان همواره در جایی که ضرورت داشته است در زمینه مباحث نظامی و زمانهایی که کشورهای غربی خواستار ورود به بررسی مسائل موشکی ایران بودند، در کنار سردار سلیمانی ایستادند و به دفاع تمام قد از سیاستهای دفاعی ایران پرداختند.»
به گزارش ایسنا، در یادداشتی در روزنامه ایران به قلم مهدی ذاکریان میخوانیم: «بازیگران عرصه بینالملل مطابق دانش و سیاستهای حاکم بر این عرصه تلاش میکنند بهترین گزینه را برای هدایت کشور در فضای بینالمللی و دستیابی به اهداف و منافع ملی کشور خود برگزینند. کشورها گزینههای متعدد را با در نظر گرفتن میزان عمق، تأثیر و همچنین اعتبار و منطق آن در صحنه جهانی، مورد ارزیابی قرار میدهند و سپس دست به انتخاب میزنند. دولت آمریکا با اقدام تروریستی علیه فرمانده سپاه قدس ایران، عملاً به نقض فاحش مبانی و مقررات حقوق بینالملل و حقوق بشر دست زد و متقابلاً مقامهای جمهوری اسلامی ایران هم کوشیدند از میان گزینههای متعددی که برای اقدام تلافی جویانه در پیش روی خود میدیدند، بهترین گزینه را انتخاب کنند؛ چنان که اقدام تروریستی دولت امریکا از سوی ایران و با در نظر گرفتن ابعاد سیاسی، حقوقی و رسانهای با پاسخ نظامی روبهرو شد. این تصمیم از سوی شورای عالی امنیت ملی ایران به عنوان یک نهاد تصمیم گیرنده در عرصه سیاست خارجی گرفته شد و چنان که از حضور باشکوه مردم در روز تشییع سردار سلیمانی پیدا بود، از پشتوانه مردمی قابل اتکایی برخوردار بود.
اما در این میان شماری از جریانهای سیاسی کشور که اوجگیری تنش میان ایران و امریکا را فرصت مغتنمی برای بهرهگیری سیاسی و جناحی خود میدانند، تلاش میکنند به طور غیر تخصصی و شیوههای منحصر به خودشان، ایران را وارد عرصه جدیتری از رویارویی با آمریکا کنند. کسانی که بیتوجه به مجرای تصمیمگیری راهبرد سیاست خارجی کشور، میکوشند خواسته خود را با جنجالسازی و هجمه علیه شخص آقای ظریف پیگیری و با رادیکال کردن فضا آن را محقق کنند. در واقع آنها انتقام مد نظر خود را به جای ترامپ از شخص ظریف میگیرند. آنها در حالی فضای داخلی کشور را با نفاق روبهرو میکنند که بعد از شهادت سردار سلیمانی، مقام معظم رهبری، رئیسجمهوری و فرماندهان ارشد نظامی به صراحت اعلام کردند که خواسته جمهوری اسلامی، خروج کامل آمریکا از منطقه است. حال آن که جریانهای تندرو داخلی فارغ از این خواست مبتنی بر منافع ملی کشور اعلام میکنند باید در برابر کشتار آمریکا آنها هم دست به کشتار بزنند و شخصاً انتقام بگیرند. این در حالی است که چنین مواضعی بار حقوقی و تبلیغاتی منفی برای کشور در عرصه بینالملل دارد. یعنی وقتی آمریکا ترور میکند و ما هم مدعی تکرار چنین اقدامی میشویم، نمیتوانیم همراهی جامعه بینالملل را با خود داشته باشیم؛ بویژه که این گروهها وزیر خارجه کشور خود را هم برای پیگیری سیاستی که به معقولترین وجه ممکن در حال پیگیری است، زیر سؤال میبرند.
نباید فراموش کرد که وزارت خارجه وزارت جنگ نیست و کارکرد اصلی آن، دیپلماسی است. اساساً کار آقای ظریف مذاکره و بنبست شکنی است نه پیچیده کردن و گره زدن مسائل و بحرانهای حاکم بر عرصه سیاست خارجی. کمااینکه ایشان همواره در جایی که ضرورت داشته است در زمینه مباحث نظامی و زمانهایی که کشورهای غربی خواستار ورود به بررسی مسائل موشکی ایران بودند، در کنار سردار سلیمانی ایستادند و به دفاع تمام قد از سیاستهای دفاعی ایران پرداختند. نکته اینجاست که اتفاقاً خود سردار سلیمانی هم نافی مذاکره نبودند. ایشان در سالهای گذشته در مواقعی که اقتضا میکرد از مذاکره هم رویگردان نبودند. سردار سلیمانی به دفعات با گروههای متعدد و حتی آمریکاییها در مسائلی که دیدگاههای مشترک در منطقه وجود داشت مثلاً در مورد افغانستان مذاکره میکرد. یعنی فعالیت اصلی ایشان در قالب نظامی بود اما نافی مذاکره نبود.
کسانی این روزها علیه وزیر خارجه جنجال به راه انداختهاند که پیشتر ثابت کردهاند چگونه میتوانند با رویکردشان کشور را به لبه پرتگاه برسانند. همان کسانی که گذشتهشان خیلی موارد را ثابت کرده است و میگفتند قطعنامهها کاغذپاره است اما نتیجه آن جز افزایش فشار حداکثری بر ایران نبود.
آنها از خون سردار سلیمانی و کسی که همواره سعی در ایجاد وحدت و دفاع از منافع ملی کشور داشته است، سوء استفاده میکنند آن هم در حالی که رویکرد و دیدگاه سردار دفاعی بوده و نفوذ حداکثری در منطقه بدون توسل به زور بوده است، مگر برای امحای تروریسم داعشی و یا مقاومت در برابر اشغالگری. وجه دیگر این ماجرا به تدبیر هوشمندانه ظریف در مواجهه با پیامهای متناقض رئیس جمهوری آمریکا بازمیگردد. دونالد ترامپ پیشتر با خروج از برجام و اعمال سیاست فشار حداکثری، سیاست تغییر رژیم جمهوری اسلامی را دنبال میکرد و در عین حال همزمان با طرح درخواست مذاکره، ژست دیپلماسی به خود میگرفت و تلاش میکرد این گونه القا کند که این، رهبران ایران هستند که مخالف مذاکرهاند. در واقع این تلهای بود که ترامپ برای ایران گسترده بود. وقتی به رغم همه تحولاتی که اخیراً بین ایران و آمریکا اتفاق افتاده بود و اقدام تروریستی این کشور با پاسخ نظامی ایران مواجه شده بود، خبرنگار آلمانی از ظریف میپرسد که آیندهای برای مذاکره با آمریکا میبینید، وزیر خارجه ایران هوشمندانه میگوید: «ما آماده مذاکره هستیم و همیشه بودیم.» اتفاقاً این بار ترامپ بود که در تله وزیر خارجه ایران افتاد و شفاف اعلام کرد: «نه ممنون ما مذاکره نمیکنیم.» موضعی که نشان داد همه حرفهایی که تا پیش از این درباره مذاکره مطرح کرده است، دروغ بود. در چنین فضایی، عدهای این موضع ترامپ را در داخل به یک ماجرای تلخ علیه ظریف تبدیل کردند. اینها همان کسانی هستند که همواره میکوشند حقیقت را بپوشانند و با هدف تأمین خواستههای حزبی و جناحی خود دیگران را زیر سؤال ببرند در حالی که خودشان زیر سؤال میروند.»