رکنا: چهار دختر تاجر ایرانی مقیم ایتالیا به سر کنسولگری ایران در شهر میلان ایتالیا رفتند و مردی راکه چند سال قبل پدرشان را به خاطر سرقت اموالش به قتل رسانده بود، بخشیدند.
روز ۱۸تیرسال۸۲ بود که زنی به اداره پلیس رفت و گفت: شوهر ۶۶سالهاش به نام یعقوب به طرز مرموزی ناپدید شده است.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: شوهرم تاجر و حدود ۳۰سال است که همراه فرزندانم مقیم کشور ایتالیا هستیم، اما در تهران هم ملک و املاک داریم و شوهرم به همین دلیل به ایران رفت و آمد دارد. مدتی قبل یعقوب برای انجام کاری به ایران آمد و قرار بود چند روزی در تهران بماند. ما هر روز با او در تماس بودیم، اما چند روزی است به تلفن همراه و خانه جواب نمیدهد به همین دلیل نگرانش شدم به ایران آمدم تا کمک کنید شوهرم را پیدا کنم.
مأموران در نخستین بررسیها دریافتند وسایل خانه مرد گمشده بهم ریخته است، اما خبری از او نیست.
بر ملا شدن راز قتل مرد تاجر پس از ۴ سال
مأموران تحقیقات خود را برای پیدا کردن مرد تاجر آغاز کردند، اما هیچ سرنخی از او نیافتند و همسر وی نیز پس از چندماه تلاش وقتی از یافتن شوهرش ناامید شد به ایتالیا برگشت و بدین ترتیب پرونده در اداره آگاهی بایگانی شد. در حالی که چهارسال از این حادثه گذشته بود، مرد معتادی سوم آبانسال۸۶ به اداره پلیس رفت و راز قتل تاجر ایرانی را بر ملا کرد.
وی گفت: من معتادم و همیشه در پاتوقی همراه دوستانم مواد مصرف میکنم. چند روز قبل در مجلسی همراه دوستانم مواد مصرف میکردیم که وحید گفت: شوهر خواهرش، رضا همراه خواهرش راشین و یکی از دوستانشان به نام جعفر چند سال قبل به خانه مرد پولداری رفتهاند و اموالش را سرقت کردند و او را به قتل رساندهاند.
بدین ترتیب پرونده تاجر ایرانی دوباره روی میز کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت و مأموران رضا ۳۸ساله را که به خاطر ارتکابجرم دیگری در زندان بود به اداره آگاهی منتقل و راشین ۳۰ساله و جعفر ۳۵ساله را نیز بازداشت کردند.
سه متهم در بازجوییها به قتل مرد تاجر اعتراف کردند و گفتند که جسد وی را در یکی از باغهای اطراف اخترآباد کرج دفن کردهاند.
رضا در بازجوییها با اعتراف به قتل مرد پولدار گفت: من متأهل بودم و یک دختر داشتم تا اینکه چند سال قبل با راشین آشنا شدم و او را به عنوان زن دومم عقد کردم و به همین دلیل زن اول و فرزندم را ترک کردم. ما چند سالی بود مستأجر مرد تاجر بودیم، اما از آنجایی که وضع مالی خوبی نداشتیم چند ماهی اجارهمان عقب افتاد و به همین سبب با صاحبخانه مشکل پیدا کردیم. چند روز قبل از حادثه یعقوب به ایران آمد و قرار بود دوباره با او قرارداد ببندیم و بدهیمان را هم به او پرداخت کنیم که همراه همسرم و یکی از دوستانم به نام جعفر نقشه قتل او را طراحی کردیم. قرار بود او را به قتل برسانیم و اموالش را سرقت کنیم. شب قبل از حادثه قبر او را در حوالی اخترآباد کرج کندیم و آماده کردیم تا اینکه شب حادثه به بهانه تنظیم قرار داد جدید سه نفری به خانهاش رفتیم. پس از عقد قرار داد جعفر او را نگه داشت و راشین هم روسری آورد و من هم با روسری او را خفه کردم. یک شب جسد او را در خانهاش نگه داشتیم و بعد با پیکان سبز رنگ خودم جسد را به اخترآباد منتقل و دفن کردیم.
جعفر هم در بازجوییها گفت: رضا و همسرش نقشه قتل مرد تاجر را طراحی کردند و مرا هم فریب دادند. آنها پس از قتل مبلغ ۱۰۰هزار تومان از گاوصندوقش سرقت کردند و طلاهای او را نیز سرقت کردند که به مبلغ ۴۰۰ هزار تومان فروختند و فقط ۱۰۰هزار تومان به عنوان دستمزد به من دادند و بقیه را همراه مقدار دیگری طلا که نفروختند برای خودشان نگه داشتند.
راشین هم در بازجوییها با اظهار پشیمانی به همدستی در قتل مرد پولدار اعتراف کرد.
سه متهم پس از تحقیقات تکمیلی در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان محاکمه شدند و اولیایدم مقتول که چهار دختر وی بودند از طریق کنسولگری ایتالیا در ایران تقاضای قصاص خود را به هیئت قضایی ارائه دادند.
در پایان هیئت قضایی رضا را به قصاص، سه سال حبس و ۷۴ضربه شلاق و جعفر را به جرم معاونت در قتل و سرقت به ۱۸سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق و راشین را هم به همین جرم به ۱۳سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کردند. حکم دادگاه پس از تأیید در شعبه ششم دیوان عالی کشور برای اجرا به شعبه اجرای دادسرای امور جنایی فرستاده شد تا اینکه مدتی قبل سه فرزند قاتل، نامهای به دادسرای امور جنایی پایتخت فرستادند و از سرپرست دادسرا درخواست کردند برای جلب رضایت از اولیایدم جلسه صلح و سازش برگزار کنند. در این نامه فرزندان قاتل مدعی شدند که وضع مالی خوبی ندارند و با مشکلات زیادی روبهرو شدهاند و از اولیایدم درخواست کردند پدرشان را ببخشند تا دوباره نور امیدی به زندگیشان بتابد.
بدین ترتیب هیئت صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران به سرپرستی قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرا جلساتی را برای صلح و سازش تشکیل دادند و در ادامه نامه فرزندان متهم را از طریق کنسولگری ایران در ایتالیا به دست اولیایدم رساندند و از آنها درخواست کردند به خاطر رضای خدا و فرزندانش او را ببخشند. پس از دریافت نامه فرزندان قاتل، چهار دختر مقتول به سرکنسولگری ایران در شهر میلان ایتالیا رفتند و با بخشیدن قاتل بدون هیچ قید و شرطی رضایتنامه کتبی خود را ارائه دادند. اولیای دم مقتول اعلام کردند ما میدانیم که متهم مرتکب جرم سنگینی شده است و پدرمان را از ما گرفته است، اما نامه فرزندان او دلمان را به درد آورد و تصمیم گرفتیم به خاطر رضایت خداوند او را ببخشیم.