سرویس اجتماعی فردا: ظهر دیروز خبر فوت مشکوک یک مرد ۶۶ ساله توسط پسر همسرش به کلانتری ۱۴۵ ونک اعلام شد. با حضور ماموران در بیمارستان و انجام تحقیقات اولیه مشخص شد پیرمردی ۶۶ ساله به علت اصابت جسم سخت به ناحیه سر و شکستگی جمجمه فوت کرده است. این پیرمرد ۶۶ ساله که با مرگ دست و پنجه نرم میکرد قبل از مرگ خود به پلیس گفته بود توسط پسر همسرش مورد ضرب و جرح قرار گرفته است.
ساعتی بعد در رسانهها اعلام شد که حمیدرضا قاتل این پیرمرد است. زیرا که پس از بازجویی های پلیسی شب گذشته پرده از راز این درگیری مرگبار برداشت و ادعا کرد که قصد کشتن او را نداشته است.
حمید در مقابل بازپرس ویژه قتل در دادسرای جنایی گفت: شب قبل از حادثه دوستم مادرم که همسایه آنها در آلمان بود میهمان خانه شان بود و مادرم با من تماس گرفت وخواست تا آنها را به فرودگاه ببرم ولی چون ماشین نداشتم گفتم نمی توانم او را به فرودگاه ببرم به همین خاطر مادرم خودش میهمانش را به فرودگاه رساند.
حمیدرضا در ادامه اظهارت خود گفت: ساعت شش صبح 24 مرداد با مادرم تماس گرفتم و او گفت که هنوز به خانه نرسیده است، از او خواستم زمانی که به خانه رسید به من خبر بدهد تا به خانه بروم و لوازم خود را که آنجا گذاشته بودم بردارم. صبح روز حادثه برادرم از آمریکا با من تماس گرفت و گفت مادرمان با هوشنگ، ناپدریمان درگیر شدند و از من خواست که خود را به آن جا برسانم تا در جریان ماجرا قرار بگیرم. ظهر آن روز مادرم نیز با من تماس گرفت و از من پرسید که چه زمانی به آن جا می روم، من نیز راهی خانه خودمان شدم.
حمید گفت: زمانی که در خانه را باز کردم دیدم ناپدریم سمت چپ مبل نشسته است و یک میز نیز جلوی او قرار داشت. گوشی موبایل خود را روی میز گذاشتم و به او گفتم: مگر نگفتم مادرم را اذیت نکن، کتکش نزن، او نیز گفت: زدم که زدم. می خواستم او را بترسانم به همین خاطر یک گلدان را که در نزدیکیم قرار داشت برداشتم و به سمت راست مبل پرتاب کردم سپس میز را برگرداندم تا کمی او را بترسانم. او نیز می خواست بلند شود و به سمت من بیاید که در همین هنگام مادرم بین ما قرار گرفت و من با یک دست به صورتش زدم. در همین هنگام همسایه ها با صدای درگیری ما به جلوی در خانه آمدند که مادرم به سمت در رفت و من نیز هوشنگ را رها کردم و به درگیری مان پایان دادم.
وی گفت: دراین هنگام هوشنگ به سمت آشپزخانه رفت تا با چاقو به سمت من هجوم آورد که متوجه کارش شدم و به سرعت خودم را به او رساندم و دستانش را گرفتم که نتواند کاری کند که در این لحظه یک لیوان آب را برداشت که او را از دستش گرفتم و به زمین زدم و در ادامه همسایه ها وارد خانه شدند و ما را از هم جدا کردند و من نیز همراه مادرم از خانه خارج شدیم.
بازپرس منافی آذر در این هنگام به متهم گفت: در گزارش پرونده، علت مرگ هوشنگ برخورد ضربه شدید به گیج گاه سمت راستش اعلام شده است، حرفی در این مورد داری؟
حمیدرضا در ادامه بیان داشت: شاید هنگام درگیری سرش به کمد یا دیوار برخورد کرده باشد، اما من فقط قصد داشتم کمی او را بترسانم و قصد کشتن او را نداشتم و هیچ ضربه ای به سرش نزدم.
پدر و مادرت چه زمانی و به چه دلیل از هم جدا شدند؟
زمانی که کودکی پنج ساله بودم متوجه جدایی پدر و مادرم شدم، علت جدایی آن ها را بطور دقیق نمی دانم اما آن ها باهم اختلاف داشتند.
مادرت چه زمانی با مقتول ازدواج کرد و مقتول چطور آدمی بود؟
11 سال پیش مادرم با هوشنگ ازدواج کرد، ناپدریم آدم عصبی و پرخاشگری بود و به خانواده مادریم نیز زیاد توهین می کرد، به طوری که حتی یک بار در آلمان نیز با مادرم درگیر شده بود و برای او چاقو کشیده بود اما من هیچ وقت اعتراضی نکردم و هوشنگ با خانواده خودش نیز پرخاشگری می کرد.
هوشنگ چه کاره بود؟
او در آلمان مغازه عتیقه فروشی داشت و در ایران بیکار بود، هوشنگ از زن اولش نیز سه فرزند داشت که یکی از آن ها فوت کرده است و اکنون دو فرزند دیگرش در فنلاند زندگی می کنند.
چرا بیکار؟
بارها از او خواستم به در مغازه دوستانم که در املاک و نمایشگاه ماشین دارند برود و مشغول به کار شود تا کمتر در خانه باشد و با مادرم درگیر شود ولی حرف گوش نمی کرد.
با هوشنگ اختلاف داشتی؟
او مثل پدرم بود و همیشه احترامش را نگه داشته بودم و حتی دو روز قبل از ماجرا وقتی به خانه رفتم متوجه شدم هوشنگ گوشی موبایلش خراب شده و بدون اینکه به او حرفی بزنم به پاساژ پایتخت رفتم و در حالیکه پول زیادی در بساط نداشتم یک گوشی موبایل برای هوشنگ خریدم.
چرا مادرت از هوشنگ جدا نشد؟
نمی دانم، هوشنگ بیماری قلبی و هپاتیت C داشت و به خاطر قرص هایی که می خورد دچار افسردگی و احتمال اینکه خودکشی کند هم وجود داشت ولی مادر با همه این مشکلات در کنار هوشنگ ماند و به زندگی اش ادامه داد و او را در شرایط سختی که داشت حمایت کرد.
حرف آخر؟
من عمدی ناپدریم را کتک نزدم فقط می خواستم او را بترسانم تا فکر نکند مادرم بی کس و کار است، من از ابتدا تمام ماجرا را صادقانه گفته ام و پس از اینکه ناپدریم جان باخت خودم را به کلانتری معرفی کردم و هیچ وقت قصد کشتن یا قتل عمد نداشتم و همه دوستان و اطرافیانم می دانند که من به خاطر کارم هیچ وقت به فکر انتقام گیری و خشونت نبودم و کارهایی را که ساختم نیز در مورد بخشش و کارهای فرهنگی بوده است.
بنا به این گزارش، محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران گفت: درحال حاضر دستور بازداشت موقت متهم صادر شده و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد و متهم برای ادامه تحقیقات در اختیار ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار گرفته است