رکنا: محمد و مهدی، کسانی که با رها کردن خودروی سرقتی در محله قیامدشت پاکدشت مرگ کودک هشت ماهه را رقم زدند در یک اتاق دربسته به تشریح روز حادثه و زندگی شخصی خود پرداختند.
محمد، فردی که رانندگی خودروی سرقتی را در روز حادثه به عهده گرفت پس از معرفی خود از دستبرد سیاه خود به خودرویی گفت که بنیتای هشت ماهه داخل آن بود.
او 27 سال دارد، و به گفته خودش از 12 سال پیش به شیشه اعتیاد دارد، اولین بار نیز در 17 سالگی گرفتار چنگال قانون شده است، آخرین بار نیز سال گذشته با قید وثیقه آزاد شده است.
محمد ادعا می کند که از سال 90 به سرقت روی آورده است، او در مورد روز سرقت خودرو می گوید: صبح آن روز همراه مهدی بودم که پایین خیابان مشیریه برای تهیه مواد مخدر رفته بودم که چشمانم به یک پراید سفید افتاد. خودرو روشن بود، به همین دلیل با مهدی تصمیم به سرقت آن گرفتیم. به مهدی گفتم خودرو روشن است و این چند قدم را برای تهیه مواد مخدر پیاده نرویم، داخل خودرو نشستم و مهدی هم برای مراقبت از اینکه صاحب خودرو از خانه خارج نشود کنار در رفت اما صاحبخانه سریعا از خانه خارج شد و روی کاپوت پریدو فرایاد می زد نگهدار نگهدار بچم بچم، من از ترسم متوجه حضور بچه در خودرو نشدم و زمانی که 150 متر از محل دور شدم صدای بچه را شنیدم و متوجه شدم داخل خودرو است.
محمد ادعا می کند که از سال 90 به سرقت روی آورده است، او در مورد روز سرقت خودرو می گوید: صبح آن روز همراه مهدی بودم که پایین خیابان مشیریه برای تهیه مواد مخدر رفته بودم که چشمانم به یک پراید سفید افتاد. خودرو روشن بود، به همین دلیل با مهدی تصمیم به سرقت آن گرفتیم. به مهدی گفتم خودرو روشن است و این چند قدم را برای تهیه مواد مخدر پیاده نرویم، داخل خودرو نشستم و مهدی هم برای مراقبت از اینکه صاحب خودرو از خانه خارج نشود کنار در رفت اما صاحبخانه سریعا از خانه خارج شد و روی کاپوت پریدو فرایاد می زد نگهدار نگهدار بچم بچم، من از ترسم متوجه حضور بچه در خودرو نشدم و زمانی که 150 متر از محل دور شدم صدای بچه را شنیدم و متوجه شدم داخل خودرو است.
وی می افزاید: ابتدای آزادگان بودم که مهدی با من تماس گرفت و پرسید که آیا بچه داخل خودرو است، گفتم آره، به من گفت که سمت افسریه بروم تا ببینیم چه کاری در مورد بچه انجام دهیم، نزدیک سه راه افسریه تماس گرفتم و پرسیدم که کجاست، مهدی گفت که ب سمت قیامدشت رفته اند به همین دلیل من هم راه افتادم و به آن سمت رفتم، سر چهارراه اول که رسیدم سوارش کردم، داخل خودرو که بودیم چند تکه از وسایل را به سرقت برد و گفت بچه را ببر به آژانس بده اما گفتم چطور بچه را تنها به آژانس بدهم، به همین دلیل گفت بچه را داخل خودرو و گوشه خیابان رها کنم.
محمد در بخش دیگر از اظهارات خود می گوید: به سمت مامازند رفتم، تصورم این بود که آن جا بچه حتما پیدا خواهد شد، زیرا مامازند پر از بازارهای تره بار است. مقابل یک ابزار فروشی خودرو را رها کردم و سپس به خانه یکی از دوستانم رفتم و پس از اینکه مواد مصرف کردم تا شب خوابیدم.
محمد یک همسر صیغه ای نیز دارد که باردار است و اکنون دو ماه از مدت بارداری او می گذرد. فرداری روز سرقت به خانه همسر صیغه ای خود رفت، او در خصوص نوزاد هشت ماهه ای که داخل خانه زن صیغه ای او حضور داشت نیز می گوید: آن نوزاد، نوه زن صیغه ای او محسوب می شود. محمد سه روز پس از سرقت خودرو دستگیر شد.
مهدی، همدست محمد که 36 سال سن دارد و متاهل و دارای دو فرزند 2 ساله و 9 ساله است می گوید: در کار مشاور املاک فعالیت دارم و به عنوان راننده نیز در شهرداری پاکدشت کار می کنم، درآمدم در ماه 5 میلیون تومان است به همین دلیل من نیازی به دزدی ندارم و بخاطر اینکه مت محمد را لو داده ام می گوید من پیشهنهاد سرقت را داده ام. با این حال محمد نیز فقط 10 درصد از حرف های مهدی را تایید کرد!
در بخشی از گفت وگو اشک چشمان مهدی را فرا می گیرد و می گوید: بخاطر این افسوس می خورم آن روز می توانستم بچه را از داخل خودرو بردارم اما برنداشتم.
محمد در خصوص خانواده خود ادعا می کند: همه اعضای خانواده من به فکر تلاش و پیشرفت هستند اما در این میان فقط من به دنبال رفیق بازی و کثافت کاری بوده ام.
او در مورد همسر صیغه ای خود نیز می افزاید: 9 ماه است که با او زندگی می کنم و 38 سال دارد، او هم به شیشه اعتیاد دارد و مشتری مواد مخدر من بود، این شد که او را صیغه کردم.