جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: پنجشنبه، 25 آذر 1395     
پویش ۱۸ درجه گرمای سلامت

روزنامه آرمان: اسماعیل کهرم*: یادش به خیر در دبیرستان دارالفنون معلمی داشتیم به نام آقای رزم‌آیین، فکر می‌کنم ایشان معلم ادبیات بودند. تاثیر این بزرگواران آن بود که ما به ادبیات فارسی علاقه‌مند شدیم و امروزه بنده ده دقیقه اول کلاس‌های خودم را که همه در مورد محیط زیست است، به ادبیات اختصاص می‌دهم؛ سعدی، خیام، فردوسی، مولوی و حافظ. با امید آنکه دانشجویان به ادبیات فارسی علاقه‌مند شوند. ایشان علاوه بر تدریس ادبیات سفارش می‌کردند که خانه‌شان سرد سرد است و حتی در زمستان‌های سرد آن روز تهران، لباس کمتر می‌پوشیدند و می‌گفتند گرمای خانه سلامت نمی‌آورد و وقتی از خانه بیرون می‌روید سرما می‌خورید! سال‌ها بعد این موضوع را من به چشم خود دیدم و با جسم خود تجربه کردم. از تهران گرم به اسکاتلند سرد رفتم، خیلی سرد بود. تصمیم گرفتم اتاقم را در خوابگاه دانشجویان گرم کنم و لباس پشمی فراوان بپوشم. نتیجه چه شد! سه بار در یک فصل سرما خوردم! یک بار یکی از اساتید به اتاقم آمد و با تعجب گفت اسماعیل اینجا حمام است؟ این چه بساطی است! شوفاژ را خاموش و پنجره را باز کرد. من سرما را حس کردم ولی مطبوع بود، خیلی مطبوع! هوای تازه من را به جان آورد و از حالت سستی که گرما برایم ایجاد کرده بود، رها کرد و دیگر سرما نخوردم. یاد استاد رزم‌آیین افتادم. روش زندگی ایشان هزاران کیلومتر آن‌سوتر سلامت را به من بازگرداند‌.

اتلاف حرارت در اسکاتلند

آن سال، وزارت انرژی انگلستان از قسمتی از اسکاتلند عکس‌های هوایی تهیه کرد که با اشعه مادون قرمز گرفته شده بود و اجسام گرم و با حرارت را به صورت کامل شعله‌ور نشان می‌داد. شیروانی ساختمان، پنجره‌ها و شکاف بین دیوارها در این تصاویر شعله‌ور بودند! این عکس‌ها به وضوح نشان می‌دادند که قسمت اعظم انرژی گرمایی که در خانه‌ها ایجاد می‌شد و برای به وجود آوردن آن از سوخت یا الکتریسیته استفاده می‌شد از راه سقف، پنجره یا در و دیوار به هدر می‌رفت و به عبارتی سرمایه‌ای که برای ایجاد گرما صرف می‌شد به هدر می‌رفت! البته این عکس‌ها را برای ما در دانشگاه نشان می‌دادند و آن وقت خانه‌هایی که عایق حرارتی داشتند را با آنهایی که نداشتند مقایسه می‌کردیم.

اتلاف حرارت در تهران

گاه من فکر می‌کنم اگر این تصاویر از ساختمان‌های تهران تهیه شود، چه خواهیم دید. شاید در آینده آن را انجام دهیم ولی به راستی برخی خانه‌ها حتی اکنون که اواسط پاییز است و زمستان فرا نرسیده، طعنه به حمام سونا می‌زند. اولین احساس بنده بعد از ورود به این خانه‌ها آن است که پنجره‌ها را باز کنم و شوفاژها را ببندم. در این خانه‌ها پول گاز سر به فلک می‌زند و اهالی خانه لخت و وارفته هستند. این مساله به وضوع حس می‌شود. اسم آن را عادت گذارده‌اند. عادتی که به راحتی ترک می‌شود و شادابی به خانه می‌آید.

یک شعار طلایی!

چندی قبل در تلویزیون‌های ایران به همت وزارت نیرو و یا برق منطقه شعاری در مورد صرفه‌جویی در مصرف برق منتشر شد که در حافظه مردم ایران بعد از مدت‌ها باقی مانده است و هر جای ایران که بنده مصرع اول آن را که می‌خوانم، مردم مصرع دوم را تکرار می‌کنند. شما هم می‌توانید آن را بیازمایید: هرگز نشه فراموش.... لامپ اضافه خاموش. این شعار عامیانه از چند منظر مهم است. یکی آنکه اهمیت صرفه‌جویی در مصرف برق را گوشزد می‌کند و از طرف دیگر آنکه حتی یک لامپ هم در صرفه جویی اهمیت دارد و محیط را سالم‌تر می‌کند و شاید از همه مهم‌تر آنکه اعمال هر کدام از ما می‌تواند اثرگذار باشد. یک لامپ اضافه در یک منزل یعنی ۲۰ میلیون لامپ در سراسر مملکت و این مساله یعنی مصرف سوخت کمتر در نیروگاه‌ها، گرمای کمتر در مملکت و هوای پاک‌تر برای تنفس. بنابراین هر کدام از ما می‌توانیم با مصرف انرژی کمتر در سلامت محیط خود موثر باشیم. اکنون هر کدام از ما می‌دانیم که اگر بنزین کمتری در اتومبیل خود و گردش‌های بی هدف مصرف کنیم، اگر لامپ کمتری را در منازل و دفتر کار خود روشن کنیم، اگر غذای کمتری را دور بریزیم، همه اینها می‌توانند نوید یک محیط زیست سالم‌تر را به ما بدهند.

گرمایش؛ گذشته و حال

در حیاط خانه ما در جنوب شهر تهران، اواخر پاییز تلی از ذغال را با الاغ می‌آوردند و خالی می‌کردند. مدتی می‌ماند تا زهرا خانم می‌آمد. ایشان کارشناس کار با ذغال بود. آنها را می‌کوبید و تبدیل به «خاکه ذغال» می‌کرد، مقداری از ذغال‌های کوچک به حال خود می‌ماند. سپس خاکه‌ها را با آب مخلوط می‌کرد و با مشت گلوله‌هایی شبیه کوفته برنجی می‌ساخت. این گلوله‌ها را در محلی خشک می‌کرد و در آشپزخانه قرار می‌داد تا زمانی که مصرف شوند. با شروع فصل سرما کرسی‌ها برپا می‌شدند. کرسی چهار پایه‌ای بود که روی آن یک لحاف و پتو می‌انداختند که حرارت زیر آن حفظ شود. زیر کرسی یک مجمعه (سینی بزرگ) و روی آن منقلی می‌گذاشتند. مقداری ذغال خورده را مشتعل کرده، کف منقل می‌ریختند و گلوله خاکه را روی ذغال‌ها می‌گذاشتند و روی آن خاکستر می‌ریختند. این گلوله تقریبا به مدت یک روز به آرامی می‌سوخت و حرارت می‌داد. اگر می‌خواستند کرسی گرم‌تر شود خاکستر را از روی آن پس می‌زدند و برعکس. مهم آن بود و هوای اتاق تازه و سرد بود، جایی که ما نفس می‌کشیدیم. در حال حاضر آن سیستم منسوخ شده، رادیاتورهای شوفاژ یا سیستم‌های جدیدتر، کلیه فضای خانه حتی پستوها را گرم می‌کنند، یعنی انرژی مصرف می‌کنیم برای گرمای بیهوده.

پویش ۱۸ درجه

پویش همان معادل فارسی «کمپین» است، یعنی جنبش اجتماعی برای رفع معضلات اجتماعی از راه حرکت‌های مردمی؛ مانند روز بدون خودرو، روز بدون پلاستیک، روز پیاده‌روی و غیره. از سال گذشته تاکنون، پویش ۱۸ درجه به همت رئیس سازمان حفاظت محیط زیست آغاز شده است. در این پویش از مردم ایران خواسته شده که گرمای منزل و محیط کار خود را روی ۱۸ درجه سانتیگراد تنظیم کنند. گرمای بیش از این در درجه اول انرژی را کاهش می‌دهد و از گرمایش مملکتمان، کره زمین و همه تبعات آن جلوگیری می‌شود. بدن ما، در این درجه حرارت بهتر نفس می‌کشد، بهتر کار می‌کند و بهتر استراحت می‌کند. این پویش در دوران کودکی خود است و دیری از آن نگذشته ولی استقبال از طرف سازمان‌های مردم نهاد شایان توجه بوده است. اگر شک دارید یک بار امتحان کنید؛ درجه شوفاژ خود را روی این درجه تنظیم کنید و فواید آن را ظرف یکی دو روز ببینید.

 




درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: