جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: شنبه، 23 آبان 1394     
آقای وزیر سخت مراقب باشید

یادداشت دریافتی- مصطفی میرزاییان؛ چرا وزیر فرهنگ و ارشاد دستش را به سمت بانک‌ها و موسسات پولی برای دفاع از هنر دراز کرد؟

هنر تجاری در غرب
در تاریخ هنر مقطع‌ای ست که آثار هنری نه بر اساس تجربه آزاد، تدبر و خواست درونی هنرمند بلکه ناشی از سفارش ساخته شده ست.

هنرمندان در این دوره عملاً اجیر شده کارفرمایشان، (لرد‌ها و اشراف و طبقات بالا دست اجتماعی) بودند. کارفرمایان هنر و اثر هنری را ابزاری برای نشان دادن تشخص، برتری اقتصادی خانوادگی می‌دیدند. لذا با نوعی برتری جویی برخی هنر مندان را به استخدام خود در می‌آوردند و ساخت آثاری را سفارش می‌دادند.

رفته رفته با تغیر چهره اقتصادی و اجتماعی جهان، لرد‌ها و اشراف و خانواده‌ها ی متمول جایشان را به صاحبان شرکت‌ها وموسسات تجاری بزرگ، بانک داران و صاحبان موسسات پولی و... دادند.

هنرمندان نیز بدل به نیرویی در خدمت مناسبات جدید اقتصادی اجتماعی شدند. اگر به آثار هنری دوره‌ای سنتی از سیطره سرمایه داری توجه کنیم و آن را با آثار دوره تجدد و نو شده مقایسه کنیم در خواهیم یافت به موازات تغیر شکل اقتصادی، هنر مورد توجه این گروه نیز دگرگون شده است.

سبک تابلو‌ها اندازه و... هنرشان نیز متحول شده است. این امر نشان می‌دهد که هنر اگر ابزار شد نمی‌تواند آزادانه خلق کند. تابعی می‌شود از تحولات بیرونی که به او می‌گوید چه گونه ببیند و چه چیزی را بسازد.

دوره جدید سیطره بر هنر
در این دوره هنر شکل تازه‌ای یافت، هنرمند، موزه‌ها و کلکسیونر‌ها همایش و مسابقات هنری بازار‌های خرید و فروش تولید ابزار شرکت‌های بزرگ تبلیغاتی تولیدی و... شکل گرفت.

با وسعت حوزه هنر و ورود آن به زندگی اغلب مردم بازاری وسیع را نشان داد که برخی را وسوسه نمود تا از آن سود هنگفتی به جیب بزنند. لذاعده‌ای به فکر را انداختن تجارت هنری افتادند.

واسطه‌ها و دلال‌ها بازاری را سامان دادند. هنر در آن بازار و مناسبا ت تازه تنها یک شیء و کالایی بود برای داد و ستد و کسب سود بیشتر. با این تفاوت که این بار به اسم زیبای هنر فرهنگ و ارزش‌های ناب انسانی تجارت شکل می‌گرفت.

برخی موسسات مالی و صاحب سرمایه بخش اندکی از سود خود را برای کسب سودی در آینده‌ای نه چندان دور هزینه نمودند. در این سرمایه‌گذاری نوعی اداره هنر و فرهنگ و نوعی مهندسی ذهن جامعه نیز دیده می‌شد.

هنرمندان اجیر شده بازار

به موازات رشد هنر تجاری وابزاری شده، هنر و هنرمندانی نیز بودند که بیرون چرخه سفارشی، کارفرما گونه و تجاری شده هنر به خلق و تجربه هنری می‌پرداختند.

هنرشان در میان لایه‌های پایین اجتماع دست به دست می‌شد نان و نامشان در این حلقه تولد و رشد می‌یافت.

اغلب گمنام و کم نان بودند اما هر چه تولید کردند ناشی از برداشت و آزادی دل و احساسی بود که نفروخته بودنشان به نان و نامی که برایشان چهار چوب احساسی را معین نموده بود.

تاریخ نام هزاران هنرمند و صد‌ها هزار اثری را در خود جای داده است که همه از سمت این هنرمندان مستقل ساخته و آفریده شده است.

بسیاری همچون موزارت در فقر جان دادند و مودیلیلانی‌ها هالس‌ها کانت‌ها و... رامبراند گوگن‌ها ون گوگ‌ها و... این‌ها خیلی بی‌شماری از هنرمندانی بودند که هنر را آلوده به سود و زیان و بند ناف سرمایه و ثروت نکردند.

هنر و هنرمندانی که تاریخ ما سخت مدیون دست آورد‌های مادی و معنوی تلاش و ایستادگی آنان ست.

مدیریت عمومی هنر یا تجارت هنری
در ایران ما قبل انقلاب دوره‌هایی را می‌توان یافت که هنر و هنرمند دربست در اختیار قدرت و سرمایه است. هنرمندان درباری و نقاشانی که برای شاهان می‌کشیدند و می ساختند کم نیستند.

تجربه تلخ کمال‌الملک حتی آنجا که می‌خواست دوباره به غرب باز گردد تا امپرسیونیسم را هم تجربه کند و دربار اجازه این تجربه حتی تقلیدی را به او نداد در مقابل هنرمند بزرگ خطاطی که اشرفی‌ها را به شاه بازگرداند و هنرش را نفروخت و جان در راه سربلندی هنر نیز گذاشت تنها یک نمونه از ده‌ها و صد‌ها نمونه از دو رویکرد هنر آزاد و هنر وابسته به قدرت و ثروت ست.

به موازات پوست انداختن اقتصاد سنتی و تغیرات اجتماعی کار فرمایان در جهان مناسبات اجتماعی ما نیز دست‌خوش دگرگونی شد.

در اواخر دوره صفویه رنگ روغن وارد ایران می‌شود آن هم توسط برخی تجار وابسته به کمپانی هند شرقی. و این آغاز وارداتی شدن هنری ست که هنر و هنرمندان زمانه را تحت تاثیر قرار می‌دهد تا جایی که دستور تاسیس مدارس هنری به سبک و سیاق غربی را نیز شاهدیم و... هنر و معماری و... در ایران دستوری تغیر لباس می‌دهد.

ادامه وابستگی و تجاری شدن هنر
صاحبان قدرت و ثروت و داراند گان نسبت‌های خونی با درباریان و... بخشی از ثروت خود را در راه هنر هزینه می‌کنند یا از بیرون آثاری را می‌خرند یا در داخل بخشی از موجودی هنر ملی را به خدمت خود در می‌آورند.

تاسیس موزه هنر‌های معاصر نه توسط اراده وخواست هنرمندان بلکه به دستور صاحبان قدرت بنا می‌شود.

دانشکده‌ها و مدارس هنری هم اغلب دستوری ست. از شکل تا محتوا. نسبتی با رای و مشورت و نظر هنرمندان در آن دیده نمی‌شود. زیرا صاحبان سرمایه و قدرت تنها برای نشان دادن تشخص و مدیریت هنری به اندکی هنرمندان مطیع نیازمندند الباقی قدرت و ثروتی ست که دارند و در حساب‌هایشان موجود.

این روند ادامه دارد تا اینک که با رشد موسسات پولی و مالی که در هر کوی وبرزنی و کوچه‌ای یک موسسه مالی نو ظهور را می‌توان یافت.

تاسیس و رشد قارچ گونه گالری داری و موسسات هنری و... بخشی از هنر در ایران نیز بند نافش را گره می‌زند به سرمایه و قدرت تا سودش را ار راه هنر و کالاشدگی اثر هنری بدست آورد.

در ایرانِ پسا انقلاب، تفکر تجاری شدن هنر تحت عناوین دلسوزانه و هنری و... رواج نویی یافته است. آن بخش اجتماع که تحت عناوین مختلف صاحب ثروت وسرمایه‌ای شده است به موازات تفکر و عمل گذشته نیازمند بخشی از هنر و هنرمندان جامعه بود. لذا به سوی هنر وتجارت هنری روی آورد.

از آنجا که روند مقلدانه هنر در ایران کهنه بود و دیرینه و مناسبات و زمینه آن بعد از انقلاب دگر گون نشده بود توانست خود را به شیوه‌ای نو باز تولید وبازسازی کند.

اصطلاحات رونق هنری اقتصاد هنر و یاجدیدا اقتصاد خلاق نتیجه‌‌ همان حرکت و رویکرد تجاری به هنرست.

دولت و تلاش برای تجاری‌سازی هنر
اقتصاد خلاق (بخوانید اقتصاد هنر الگوبرداری شده از کرستیز) که این روز‌ها جای اقتصاد هنر را گرفته است‌‌ همان روح و تعریف تجارت هنری را دنبال می‌کند که در گذشته به واسطه ساخت‌های سنتی در جهان و در ایران هنر را به خدمت خرید و فروش و دلالی خودخواهانه گرفته بود.

این روز‌ها بعد از سمینار اقتصاد هنر و برپایی برخی حراجی‌های هنری با سوال و پرسش‌های فراوان پیرامونش شاهد رواج اقتصاد خلاق از سوی دولت هستیم که در تازه ترینش دست کمک بردن سمت بانک‌ها از سوی وزیر ارشادست.

این اقدام نشان می‌دهد این تفکر در لایه‌ها و سطوح مختلف در حال تلاش ست.

سطوح مختلف این هم نوایی و اتحاد می‌تواند از برنامه یک سالن دار و گالری دار باشد تا موسسات پنهان شده در پس حراجی‌ها و سرمایه دارانی که اغلب نا‌شناخته برخی آثار را می‌خرند و...

بررسی چگونگی عمل این جریان نیازمند مجالی شایسته پیچیدگی آن ست. اما‌‌ همان مناسبات کلی و روح واحدی برآن حاکم ست که دیروز برآن حاکم بوده است چه در غرب چه در ایران ۱۳۹۴.

در حراجی‌ها بر کسی پوشیده نیست که مجریان خرد و کلان واسطه‌ها و دلالان همگی از این شوی هنری منتفع می‌شوند.

کسانی حتی در رأس این بازی هنری گونه، سود سرشاری را بدون داشتن ذره‌ای تجربه هنری و اثر هنری بدست می‌آورند.

همین نشان می‌دهد که در این نگاه به تدبر و تفکر، ذات کارگونه هنر، و زیبایی‌شناختی نیازی نیست. تنها ابزاری که لازم دارد ثروتست و هنری که بشود فریب داد و خریدش با قیمت اندک و فروختش به قیمتی بالا تا آن درصد‌های مالی حاصل شود.

زیرا در این نگاه تجاری به هنر اگر هنر واثر هنری را با بهای اندک و مناسب خرید و با سودی مناسب فروخت دیگر سفره تجارت آن قدر چرب و چیلین می‌شود که برخی از رهگذر زدن چند چکش و عرضه وخرید نا‌گهان فربه و فربه‌تر شوند.

اگر در بعد از همه حراجی‌ها و بازی‌های تجاری در هنر به هیاهو‌ها توجه کنیم ذره‌ای بحث در زمینه هنر و زیبایی در میان نیست.

اغلب پچ پچ‌ها وشایعاتی ست که هیچ نسبتی با رنج هنرمندان و ارزش‌های هنری ندارد. مردم و بدنه هنری اجتماع هم مخاطب آن هیاهو‌ها نیستند و... پس هنر در این نگاه از کف زندگی و دست و دل مردم به الیت‌ها مادی و معنوی محدود می‌شود. محافل روشنفکری که‌گاه برای ترجمه سخنانشان هنرمندان بسیاری در مانده می‌شوند.

درواقع جریان و حرکتی منسجم را می‌توان در الزامی ساختن هنر به سود و تجارت دید. چرخه‌ای که قرار ست بر حسب تجارب گذشته بی‌سر و صدا نان و نام بسازند اما به چه قیمتی؟

مسولین محترم بخش هنر در دولت که وزیر فرهنگ و ارشاد در تازه‌ترین اظهاراتش بر طبل تجاری شدن هنر این بار با بکار بردن اقتصاد خلاق سخن می‌کوبند باید سخت متوجه خطرات بعد از تجاری شدن هنر بیاندیشند.

۱-اقای وزیر هنری که آلوده شد به ثروت و تجارت دیگر هنر نیست.

اگر شما آن گونه که از تاریخ هنر در قرن بیستم برای توجیه رییس بانک مرکزی در دریافت باب گشوده موسسات مالی و... بهره گرفته‌اید به نظر می‌رسد مشاورین شما آن بخش از هنر تاریخ غرب را برجسته نموده و خوانده‌اند که به تجارت هنری محدود شده است نه همه هنری که بسیاری از آن در کف زندگی و لایه‌های پایین اجتماع جریان داشته است.

در‌‌ همان غربی‌که موسسات پولی و تجار، هنر و هنرمند را همچون یک کالای قابل خرید و فروش دیدند هنرمندانی نیز بودند که با تهی دستی زیستند اما هنرشان را تجاری نکردند.

کم نیستند هنرمندانی که در فقر مردند و یک اثرشان را موسسات ملی نخریدند و کمکی به آن‌ها نکردند. درست مثل امروز ما.

اگر موسسات مالی دل سوز هنر بودند چرا آثار را از هنرمندان نمی‌خرند و واسطه‌ها را می‌بینند و... پولی که به جیب واسطه‌ها رفته است را در مقایسه با سهم دریافتی هنرمندان اگر هم درست انتخاب شده باشند شاخصی ست تا نشان دهد هنر ابزاری ست برای بازی‌های سیاسی مالی.

در غرب و... همین موسسات مالی بسیاری از هنر مندان را تنها به واسطه داشتن یک برگه چک وصول نشده و به واسطه داشتن بدهی و... به زندان انداختند و... اما بعد از مرگ هنرمندان ده‌ها نفر با دست به دست ساختن آثارشان به نان ونوایی و نامی رسیده‌اند که نپرس.

آیا این تجارب کافی نیست تا دستمان را برای اعتلای هنر سمت قدرت و ثروت آن هم موسسات مالی و بانکی دراز نکنیم؟

اگر فردای اجرای طرح اقتصاد خلاق به واسطه پول و سود موسسات مالی هنرمندان به نان و نوایی رسیدند در ذهن مردمی که برای گرفتن ۳ میلیون تومان هزار سند و ضامن ارایه می‌دهند ان هم با بهره‌ای فراوان، هنر و هنرمند چه گونه پدیده و چه گونه انسانی تصویر می‌شود؟

آیا این به قول دکتر شریعتی بد‌ترین حمله در قالب بهترین دلسوزی به هنر وهنرمندان نیست؟

۲_آقای وزیر اگر فردای اجرای طرح شما و برخی مشاورین هنری شما، هنر در ایران وابسته به حمایت مالی موسسات پولی شد دیگر توقفش دست شماست یا موسسات پولی؟

موسساتی که دستورات بانک مرکزی را به راحتی نقض می‌کنند شما چه نظارت و کنترلی بر آنان خواهید داشت؟

بی‌شک در طرح اقتصاد خلاق موسسات مالی که نمی‌خواهند پولی را محض رضای هنر و هنرمندان صدقه وار به حساب ارشاد بریزند و ارشادهم تقسیم کننده آن باشد؟!

۴_اگر هنر بند نافش وابسته شد به پول و ثروت و تجارت هنری دیگر هنر نیست. سفارش و کالایی ست که بانک‌ها و کارفرمایان هنری به واسطه روح تجاریشان تا از آن سودی مناسب کسب نکنند اثری را نمی‌خرند.

لذا به ناچار رسانه‌هایی را لازم دارند تا هم برایشان تبلیغ و بازار گرمی کنند و هم کارشناسانی را به خدمت خواهند گرفت می‌گیرند و... که می‌تواند سیستم‌های هنری در بخش دولتی را نیز وابسته به فرامینشان سازد.

اگر اینگونه شد دیگر این زیبایی و توانمندی هنرمند نیست که معین می‌کند بهای یک اثر چیست بلکه این میزان سرمایه گذاری کار فرما و بانک‌هاست که ارزش را معین می‌کند.

هرگز هیچ سرمایه گذاری جایی پولش را نمی‌گذارد که فردا بسوزد ویا چندین برابر نشود پس این وسط قرارست بر سر هنر و هنرمند چه برود؟

۵_مگر ما برای اینکه هنر مردمی ارزان واجتماعی وسعت یابد که لاجرم نوعی تامین معیشت هنرمندان و رونق بازار منطقی هنر را نیز به دنبال خواهد داشت چقدر تلاش نموده‌ایم؟

کی و کجا سمینار بر پا کردیم؟

کجا مسولین و مدیرانشان از این تفکر دفاع نمودند و کجا رسانه‌ها به یاریشان شتافتند و هزینه داده‌ایم که اینک تنها گزینه را حرکت الگو برداری شده از کریستیز‌ها و فلان نظریه اقتصاد غربی بدانیم؟

کجا بررسی شد و دیدیم تنها چاره رفتن به سوی تجاری شدنش شتابان هنرست و لازم ست فروتنانه و... دستمان را به سوی بانک‌ها و موسسات پولی دراز کنیم؟

۶_هنر تجاری یا تجارت هنری دو روی یک تیغ‌اند که از ریشه بیخ و بن هنر در ایران را می‌زند.

متاسفانه این خودزنی هنری و فرهنگی دانسته و ندانسته خواسته و نخواسته توسط عالیترین دستگاه متولی هنر در حال تبلیغ ست.

دستگاهی که می‌توانست به جای حمایت از هنر تجاری و بانکی شده به سمت مردمی‌تر شدن هنر و حمایت مردمی گام بر می‌داشت.

۷_ مگر هنرمندان و هنر قرارست محل کسب درآمد و تجارت بوده باشد که برخی به سوی هنر آمده‌اند تا روزیشان بگذرد و صاحب ثروت شوند؟

راستی مسولین چرا به سهم هنگفت و بی زحمت واسطه‌ها و دلالان نسبت به خالقین و کار گران و تولید کنندگان اصلی هنر نمی‌اندیشند و توازنی عادلانه و انسانی برقرار نمی‌سازند تا حکایت زحمتش را بلبل کشید و حاصلش را باد برد نشود.

آیا در این زمینه یک جلسه و یک ساعت وقت و اندیشه صرف شده است؟

چه باید کرد؟

هنر را از دست مافیا، دلال‌ها واسطه‌ها و... نجات دهیم بزرگ‌ترین کمک به هنرست.

بررسی واسطه‌ها برای دستگاه‌های متولی هنر تنها یک هفته کار دارد. هنر را از دست واردات و وابستگی‌‌ رها سازیم.

مواد هنری را ارزان کنیم. تا تجربه هنری برای بخش کثیری از مردم ممکن شود. آنگاه که هنر بدل به امری ملی و عمومی شد اقتصاد هنر و هنرمند هم تامین می‌شود.

هنر را از سیطره اقلیتی واسطه‌ای بیرون کنیم آنگاه مردم مزد هنر و هنرمندان را مناسب با جیبشان خواهند داد.

دستمان را سمت مردم دراز کنیم. هنر را مردمی و ارزان کنیم دیگر نیازی به دراز کردن دست سمت صاحبان ثروت و قدرت نخواهیم داشت.




درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: