جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: چهارشنبه، 11 بهمن 1396     
لایک می‌گیرند تا حالشان خوب شود!

 

لایک می‌گیرند تا حالشان خوب شود!

به گزارش جهان نيوز؛ شبكه‌هاي اجتماعي در كنار اينكه قابليت‌هاي بسيار مفيدي مي‌توانند داشته باشند اما آنها هم مصون از آسيب‌هاي ذهني و رواني نيستند. ما در اين مطلب صرفاً روي دو آسيب عمده متمركز مي‌شويم. آسيب اول تشديد افراطي و وسواس‌گونه نياز به تأييد ديگران در قالب مسابقه براي گرفتن لايك‌هاي بيشتر است و آسيب دوم، درهم آميختگي طبقاتي و حسرت‌آفريني تازه به دوران رسيده‌ها و نوكيسه‌ها براي طبقات متوسط جامعه به نام تقسيم خوشي‌ها و خوشبختي‌ها.
            
    وقتي از لذت‌هاي كسي تصوير نداري راحت‌تر زندگي مي‌كني
درست است كه مثلاً در همين دنياي واقعي هم نابرابري‌ها كم نيستند اما يكي از عواملي كه آدم‌ها را از آسيب‌هاي اين نابرابري‌ها مصون نگه مي‌دارد يا بهتر است بگوييم نگه مي‌داشت، نداشتن تصوير است. شما وقتي از لذت‌هاي كسي تصوير نداري راحت‌تر زندگي مي‌كني تا اينكه هر روز در معرض آن تصويرها قرار بگيري. اجازه بدهيد اينطور بگوييم. فرض كنيد كه شما نامرئي شده‌ايد و هر روز اين قابليت را داريد كه از فراز آسمان پرواز كنيد و به آپارتمان‌ها و مجتمع‌هاي شمال شهر سر بزنيد و در جريان جزئيات تفريحات و حرف و حديث‌هاي اين افراد و خوشبختي‌هايي كه تجربه مي‌كنند قرار بگيريد. مثل اين مي‌ماند كه آنها آلبوم تصاوير و آرشيو فيلم‌هايي را جلوي شما باز مي‌كنند كه هر كدام از آنها براي شما يك آرزو و حسرت است. بله شايد در ميان ما كساني باشند كه مناعت طبع بالايي داشته باشند و نسبت به زخارف دنيوي بي‌اعتنا باشند اما پرسش اين است كه چند درصد از آدم‌هاي اين دنيا چنين حالتي دارند؟ وقتي شما درباره خوشي‌هاي عجيب و غريب ديگران تصوير داشته باشيد مثل اين است كه شما گرسنه سر سفره مجلل نشسته‌ايد، رنگ و بوها هم به مشامتان مي‌خورد اما از آن غذاها به شما نمي‌دهند. تعبير زيبا و درخشان «وصف العيش نصف العيش» در اين باره گوياست. ما امروز در جريان وصف‌العيش‌هاي فراواني قرار مي‌گيريم. ما را دعوت مي‌كنند كه به جاهايي برويم، در آن جاها بنشينيم و منتظر بمانيم تا آن رنگ و بو‌ها براي ما به تصوير كشيده شود، اما در نهايت بدون اينكه آن لذت‌ها را بچشيم بايد بلند شويم و بياييم، در حالي كه به لحاظ رواني در ما تغييراتي روي داده است. ما ديگر آن آدم قبلي پيش از ديدن اين تصاوير نيستيم. تمنايي در ما شكل گرفته است. ما را روي دست گرفته و بالا برده‌اند حالا از آن بالا پرتمان مي‌كنند پايين.
پرسش من از همه كساني كه تصويرهاي لاكچري و رنگ‌هاي عجيب را در پيج‌هاي خود مي‌گذارند اين است كه چطور مي‌شود با احساس خوشبختي شما احساس خوشبختي كرد؟ اصلاً فرض كنيد كه شما به خاطر جبر زندگي در اين موقعيت نبوديد. فرض كنيد يك كارمند ساده با 2ميليون تومان حقوق و درآمد در ماه بوديد و نمي‌توانستيد هر دو سه ماه يك بار به يك سفر خارجي لاكچري برويد، آن وقت در شبكه‌هاي اجتماعي كساني را مي‌ديديد كه هر روز عكس و فيلم‌هاي خود را آپلود مي‌كنند و در صفحه خود مي‌گذارند و زيرش هم خيلي محترمانه مي‌نويسند تا كور شود هر آنكه نتواند ديد. مي‌ديديد كه همان‌ها مي‌گويند تا آنجا كه مي‌توانيد شما هم با احساس خوشبختي من احساس خوشبختي كنيد و اگر نمي‌توانيد مشكل شخصي خودتان است. آيا چنين چيزي براي شما قابل پذيرش بود؟

 
    كودكاني كه لايك، بيمار و پژمرده‌شان كرده است

از سوي ديگر توجه كنيم كه ريشه بسياري از اين بحران‌ها به نيازهاي ما براي تأييد از سوي ديگران برمي‌گردد. چندي پيش در خبري مي‌خواندم كميسر امور كودكان و نوجوانان انگلستان از مدارس اين كشور خواسته كه براي مقابله با صدمات احساسي شبكه‌هاي اجتماعي بر دانش‌آموزاني كه از مقطع ابتدايي به دبيرستان مي‌روند، نقش مؤثرتري داشته باشند. در اين خبر آمده بود: گزارشي درباره تأثيرات شبكه‌هاي اجتماعي بر كودكان ۸ تا ۱۲ ساله نشان مي‌دهد كه بسياري از كودكان به شدت وابسته به لايك‌ها و نظرات بقيه كاربران هستند و آن را نوعي تأييد اجتماعي مي‌دانند. تعداد زيادي از دانش‌آموزان در اين مقطع سني دچار اضطراب و تزلزل هويت مي‌شوند و شيفته لايك‌ها و نظرات تأييدكننده هستند. تحقيقات او نشان مي‌دهد كه نوجوانان ۹ تا ۱۲ ساله به سختي مي‌توانند با چنين تأثيري مقابله كنند. دولت در حال مذاكره با مدارس است تا به طور رسمي ايمني در شبكه اينترنت آموزش داده شود. بر اساس اين گزارش وقتي كودكان از مرحله دبستان به دبيرستان مي‌روند، در حقيقت انگار به لبه يك صخره مي‌رسند و در اين سن ناگهان شبكه‌هاي اجتماعي برايشان در زندگي مهم‌تر مي‌شود. در اين گزارش نمونه حرف‌هاي ۳۲ دانش‌آموز هشت تا 12 ساله آمده بود. از جمله: «آيرون ۱۱ ساله مي‌گويد: اگر من ۱۵۰ تا لايك بگيرم خيلي باحاله، اين يعني آنها من را دوست دارند. آني ۱۱ ساله مي‌گويد: عكس‌هايم را اديت مي‌كنم تا مطمئن بشم كه خوشگل به نظر مي‌رسم. حسن ۸ ساله مي‌گويد: مادرم مدام از من با اسنپ‌چت عكس مي‌گيرد، من اين كار را دوست ندارم. حتماً دوست نداريد كه فاميل و دوستانتان از شما عكس بگيرند و منتشر كنند. برادي ۱۱ ساله مي‌گويد: من يك دختر خيلي باحال را در شبكه‌هاي اجتماعي دنبال مي‌كنم، او همه چيزهايي كه دلم مي‌خواهد را دارد، هدفم اين است كه مثل او بشوم.»
اما پرسش اين است كه آيا اين ميزان از وابستگي به تأييد ديگران به ويژه در كودكان نگران‌كننده نيست؟ شبكه‌هاي اجتماعي در ايران به تدريج دارد پاي كودكان و نوجوان‌ها را هم به طور خزنده‌اي به ميان مي‌كشد. متأسفانه در سال‌هاي اخير، ميانسال‌ها و پدر و مادرهاي جوان به صورت افراطي از شبكه‌هاي اجتماعي استفاده مي‌كنند و ميزان ساعات حضور در اين شبكه‌ها سير تصاعدي و وسواس گونه به خود گرفته است، بنابراين وقتي من بزرگسال نمي‌توانم نظام‌نامه‌اي براي تعيين چارچوب زماني استفاده از شبكه‌هاي اجتماعي براي خود مقرر ، تدوين و اجرا كنم معلوم است كه كودكان و نوجوان‌ها هم الگوي نه چندان خوبي در اين زمينه خواهند داشت. اگر شبكه‌هاي اجتماعي تا پنج ،شش سال پيش با ظهور نمونه‌هايي مثل فيس‌بوك و اينستاگرام بيشتر مختص به جوان‌ها بود حالا اما همه لايه‌هاي اجتماعي از جمله كودكان و نوجوان‌ها را هم درگير كرده است، حال به اين موضوع فكر كنيد كودكان كه هنوز بلوغ شخصيتي در آنها به مرز تمييز نرسيده و نگاه آنها به جهان دور و بر خودشان همچنان نيازمند تصحيح مداوم است، درگير بحران‌هاي موجود در شبكه‌هاي اجتماعي مي‌شوند و كمبودها و خلأهاي خود را به اميد رفع و رجوع به شبكه‌هاي اجتماعي مي‌آورند، غافل از اينكه اين شبكه‌ها وهم حل مسئله را براي اين كودكان و نوجوان‌ها به وجود مي‌آورند.

 
    چرا شبانه‌روزي در حال آپلود فيلم و عكس از خودشان هستند؟

باور كنيد دور و بر ما پر از آدم‌هايي شده كه تعداد فريم عكس‌ها و فيلم‌هايي كه از خودشان در شبكه‌هاي اجتماعي آپلود مي‌كنند از كل زندگي‌شان بيشتر است، يعني زندگي‌شان مدام مي‌دود كه به پاي اين عكس و فيلم‌ها برسد، اما كم مي‌آورد. اصلاً ما همه حسود و كم‌جنبه كه تحمل ديدن خوشي‌هاي ديگران را نداريم اما آنها چرا شبانه‌روزي در حال آپلود فيلم و عكس از خودشان هستند؟ و البته ترجيع‌بند همه اين عكس و فيلم‌ها اين است كه اگر نمي‌توانيد اين خوشي‌هاي ما را هضم كنيد معلوم است كه روح‌تان كاملاً بيمار است و در اولين فرصت بايد بستري و چك آپ ‌شود. مثل اين مي‌ماند كه تو هر روز ميز غذايت را با همه مخلفات و غذاهاي رنگارنگش، با آن جشنواره رنگ و بويي كه راه انداخته‌اي بياوري در كوچه و آن وقت به رهگذران هم بگويي كه اگر آب از لب و لوچه‌تان سرازير شود، معلوم خواهد شد كه بسيار آدم‌هاي بي‌جنبه‌اي هستيد. اگر با ديدن اين همه رنگ و بو و آن تفريح‌هاي ميليوني در مغز شما اندكي تعادل مواد شيميايي به هم بخورد يا محيط دهانتان كمي اسيدي‌تر شود معلوم مي‌شود خيلي خيلي بي‌چشم و رو تشريف داريد، آخر چرا مردم مناعت‌طبع ندارند و مي‌روند اين ور و آن ور پشت سر آدم حرف مي‌زنند؟ چرا مناعت طبع ندارند و دهانشان آب مي‌افتد و دلشان از اين غذاها و از اين تفريح‌ها و از اين گشت و گذارها مي‌خواهد. خب كسي نبايد در برابر اين اتفاقات به چنين فردي بگويد تو اصلاً چرا آن خوشي‌هايي كه از هر صد نفر يكي هم نمي‌تواند تجربه‌اش كند آورده‌اي بيرون و جار مي‌زني كه ببينيد سطح زندگي من كجاست و كجاها كه نمي‌روم و چه لذت‌هايي كه نمي‌چشم؟!

 
    آدم‌هايي كه حسرت مي‌آفرينند

اين روزها شبكه‌هاي اجتماعي پر از آدم‌هايي شده است كه هم از يك سو مسائل خصوصي زندگي‌شان را در اين شبكه‌ها جار مي‌زنند و به واسطه تصاوير لاكچري كه از خود نشان مي‌دهند - عمدتاً تصاوير مكان‌هايي در خارج از كشور و تفريح‌هايي گران و كمياب - فالوئر و دنبال‌كننده براي خود جمع مي‌كنند و از آن سو مدعي هستند كه مي‌خواهند حال خوب خود را با ديگران تقسيم كنند و اگر كسي چشم ديدن مرا ندارد معلوم است كه خيلي حسود است.
لطفاً به استدلال يكي از اين افراد كه پيج پر رنگ و لعابي در يكي از اين شبكه‌هاي اجتماعي دارد و هر روز فيلم و عكس‌هاي رؤيايي از خود آپلود مي‌كند توجه كنيد: « يكسري آدم‌ها هستن تا وقتي كه احساس كنن شما هم‌سطحشون يا  پايين‌تر ازشون هستيد خوشحالن، با شما دوستن، شما رو دوست دارن و از بودن باهاتون لذت ميبرن، اما اگر يه روز احساس كنن كه شما قدمي ازشون جلوتريد، موفق‌تريد، خوشحال‌تريد، خوشگل‌تريد يا هر چيز ديگه‌اي اون موقع است كه ديگه شما براشون از دوست تبديل ميشيد به دشمن خوني و حس دوست داشتنشون نسبت بهتون تبديل ميشه به نفرت! از اون روز ديگه تو دنياي كوچيكشون همش دارن خودشونو با شما مقايسه ميكنن و سعي ميكنن با حرف‌هاشون شما و كارهاتون رو بي‌ارزش جلوه بدن تا شايد بتونن از اين راه خودشون رو بالا ببرن! از اون روز شروع ميكنن به نيش و كنايه زدن! از اون روز دوره ميفتن پيش اين و اون از شما بد گفتن و گله كردن! ... اين آدم‌ها فارغ از جنسيت ميتونن هر كسي باشن! يه دوست! يه همكار، يه فاميل! يه فالوئر اينستاگرام يا هركس ديگه! كه با اتفاقات ساده‌اي مثلِ گرفتن كار جديد، خريد ماشين، سفر رفتن، خوشحال بودن، موفق بودن تو كار، تو رابطه خوب بودن، ازدواج كردن، خريد خونه، مهاجرت كردن، تغيير محل زندگي، خود واقعي‌شون رو نشون ميدن. اما حالا در مقابل اين آدما، ما دوست‌ها و فاميل‌ها و فالوئر‌هايي داريم كه از خوشي ما خوشحالن... من واقعاً و بي‌اغراق شماها رو دوست دارم!»

 
   ما صبح تا شب دور خودمان مي‌چرخيم و اينها دور دنيا مي‌چرخند

سخن بر سر اين است كه من وقتي هويتم را به داشتن‌ها و دارايي‌هاي خود گره مي‌زنم چاره‌اي جز نمايش آن داشتن‌ها و دارايي‌ها برايم نمي‌ماند و از اينجاست كه من حتي وقتي دم و بازدم هم مي‌كنم و نفس هم كه مي‌كشم براي ديگران بحران و مسئله درست مي‌كنم. سخن بر سر اين است كه وقتي من هويت بود و باش خودم را به داشتن گره مي‌زنم مي‌خواهم از ديگران تأييد بگيرم و ديگران ببينند كه من چقدر خوشبخت هستم تا آن حس‌هاي منفي و فرو خورده و بحران‌هاي معنايي خود را زير آن لايك‌ها و كامنت‌ها و به‌به‌ها و خوش به حالت‌ها جارو كنم. در اينستاگرام بارها ديده‌ام به محض اينكه كسي تصاويري از تفريحات يا غذاها و رستوران‌ها و اماكن لاكچري را گذاشته برخي بسيار رك و پوست‌كنده احساس خود را با صاحب آن پيج در ميان گذاشته‌اند كه ‌اي كاش مي‌شد ما هم چنين جاهايي را تجربه كنيم. آيا صاحب آن پيج از خود نمي‌پرسد من دارم با اين كار عملاً در دل آدم‌ها حسرت ايجاد مي‌كنم و حتي كسي كه امروز با خوشي من خوش است وقتي هر روز در معرض اين خوشي‌هاي من قرار بگيرد- خوشي‌هايي كه او نمي‌تواند تجربه كند و حتي در خواب هم ببيند- بالاخره روزي قرار از كف نخواهد داد و از خود نخواهد پرسيد چرا من نمي‌توانم در اين تصويرها باشم؟ و چرا جاي من در اين جاها خالي است و آرام آرام اين حس تبعيض‌ها كار را از دوست داشتن به نفرت نخواهد كشاند؟ آيا اين قياس‌ها كار را به انرژي‌هاي منفي رواني نمي‌برد و آدم‌ها را از جريان طبيعي زندگي‌شان بيرون نمي‌كشد كه با خود بگويند ما صبح تا شب دور خودمان مي‌چرخيم و اينها دور دنيا مي‌چرخند و اگر اينها زندگي مي‌كنند ما داريم كاريكاتور زندگي را مي‌كشيم.
 




درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: